eitaa logo
منبرطلاب
20.1هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️مساجد کشور از سه‌شنبه با رعایت پروتکل‌های بهداشتی باز می‌شوند رئیس سازمان تبلیغات اسلامی: 🔹مساجد کشور از سه‌شنبه با رعایت پروتکل‌های بهداشتی باز می‌شوند/ایسنا
✍️ حرکت شایسته تولیت آستان مقدس رضوی حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان مقدس رضوی، در نامه‌ای به مدیر کل صدا و سیمای خراسان رضوی از به کاربردن عنوان « » برای او انتقاد کرد. جناب آقای نصرپور مدیر کل محترم صدا و سیمای استان خراسان رضوی سلام علیکم ورحمت الله چند روز قبل در برنامه چهلمین روز وفات مرحوم آیت الله سید جعفر کریمی. ویژه برنامه ای پخش شد که مصاحبه ای با این جانب درآن بود و در زیرنویس برنامه عنوان آیت‌الله برای این جانب بکار رفته بود که جدا تعجب کردم. لذا از جناب عالی مؤکداً می خواهم از این واژه بزرگ که بنده لایق آن نیستم استفاده نشود. این تعارف نیست حقیقت است و حتما رعایت شود. سپاسگزارم 🇮🇷🇮🇷مهمترین و بروز ترین اخبار حوزه را در کانال اطلاع رسانی طلاب پیگیری کنید 🇮🇷🇮🇷 🔊🔊 به ما بپیوندید . 🆔 @ettelaresani_tollab
🔰 آيات و روايات تأكيد دارند بر اين كه مردم قسمتى از شب را از دست ندهند ؛ به خصوص شب قدر را. ✅ چون شب قدر از هزار ماه بهتر است. ✔️ اميرالمؤمنين عليه السلام در چنين شبى ضربت خورد، اين شب، شبى بود كه پروردگار مسيح را به سوى خود برد و او را رفعت داد. اين شب، ما نيز بايد به دنبال مسيح و اميرالمؤمنين، به سوى رفعت حركت كنيم. حركت به سوى رفعت، براى كسى ممكن است كه سبك بار باشد. راه سبك بارى، اين است كه با پروردگار قرارداد جدى بسته شود كه من امشب و همه شب هاى عمرم را با تو به سر خواهم برد. ديگر از من غيبت، دروغ، رابطه با نامحرم و چشم چرانى نخواهى ديد. ابو بصير به حضرت صادق عليه السلام مى گويد: من شب قدر نمى توانم احيا بگيرم و بيدار باشم و برايم سخت است ؛ بخصوص نماز خواندن كه بايد ايستاده بخوانم. امام فرمود : «نشسته عبادت كن و نخواب». گفتم: اگر نشسته هم نتوانستم؟ فرمود : «در بستر بخواب ، ولى بيدار باش و با پروردگارت سخن بگو». آن گاه امام فرمود: «اگر امشب يك ركعت نماز بخوانى، از هزار ماه نماز خواندن بهتر است. اگر قرآن بخوانى، اگر توبه كنى و اگر يك قطره اشك بريزى، اشك امشب با گريه هزار ماه مساوى است». http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🔰 جریان مکاشفه آیت الله خویی در شب قدر مطلبی را در اینجا نقل میکنم برای اینکه در این ماه عزیز ذائقه مان بیدار شود و یک خورده بدانیم که "لیلة القدرخیر من الف شهر" یعنی چه و توجه پیدا کنیم که چرا انقدر بزرگان برای شب قدر دلهشان پر میزده و [میرزا جواد اقای ملکی تبریزی] سفارش میکند که یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، این را برای این میگوییم. این را خیلی مجمل عرض میکنم، سندش را هم برایتان میگویم، ما در قم یک آقایی داشتیم هم مجتهد بود هم فقیه بود هم از اولیاء بود، مرحوم آیت الله آسید حسین قاضی قدس الله روحه که ایشون از قوم و خویش های آقای طبابایی و قاضی بزرگ بود، ایشون برای یبده نقل کرد، سند قضیه به این روشنی است، آسید حسین به من گفت و ایشون نقل کرد از خود آیت الله العظمی آقای خویی قدس الله روحه که دیگه سند از این قوی تر نمیشود، قریب به این مضامین که آقای خویی در طلبه گی که جوان بوده است میرود پیش آیت الله آسید علی قاضی بزرگ، قاضی تبریزی که در نجف بوده است، میگوید آقا راجع به شب های قدر یک چیزی به من مرحمت کنید، به من یک چیزی بگویید، آقای قاضی یک دستورالعمل به ایشون میدهد، آن دستورالعمل حالا شاید امانت باشد،چه عرض کنم،شاید نزد اولیاء باشد ما هم ندانیم، نمیدانم.   ✔️دستورالعمل متناسب با افراد علی کل حال در بروی همه باز است، ما اینجا نباید برخورد عوامانه بکنیم که ببینیم آن چه بوده، مثلا چه وردی بوده این عوام بازی است، دستگاه پروردگار خیلی بزرگتر از این حرف هاست، اصل پاکیزگی است اصل ریشه است، خلاصه دستورالعمل هم بالاخره به مناسبت افراد داده میشود دیگر، اینها اطباء روحانی اند، اطباء جسمانی دیدید چطور برخورد میکنند؟ یک نفر آمده مختصر سرش درد میکند، یکی هم آمده میگوید من یک کانون چرکی دربدنم هست، اون یکی میگوید من اشتهام اینطور است به همه یکنواخت دوا نمیدهند که، طب روحانی آقا دقیقتر از طب جسمانی است، حالا نمیخواهم وارد این بحث شوم خیلی دقیق است.   ✅ادامه جریان مکاشفه آیت الله خویی.. عرض میکنم خلاصه دستورالعملی میدهد، میگوید اینها را انجام بده شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا پیش من ایشون انجام میدهد، اقای خویی طلبه ای بوده جوان، میگوید رفتم پیش آیت الله قاضی ایشون گفت بنشین، نشستم یکوقت دیدم که یک نفر عین من روبه روی من نشسته، اصلا فرقی با من ندارد، گفتم اقا اون کی روبه رو؟ گفت اون تویی، حالا عجله نکن،فقط دقت کن ببین چه تغییری در این صورتی که میبینی به وجود می آید، میگوید دیدم که این صورت که عین من است و رو به روی من نشسته، یواش یواش تار موهای سفید در محاسنش می افتد، فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم چند تا طلبه آمدند دور من بهشان درس میدم، دیدهم اینها زیاد شدند، این محاسن هم یک خورده بیشتر دارد سفید میشود و بالاخره جمعیت زیاد شدند و من در مسجد حلی نجف رفتم روی منبر درس خارج میدهم، همان ها را با چشم سر دارم میبینم که این صورت رفته روی منبر و طلبه ها نشسته اند، فرمود: این تویی، این آینده شماست تو مجتهد میشوی و درس خارج هم میدهی این هم درست است، بعد فرمودند: باز هم نگاه کن، نگاه کردم دیدم که یک گوشه ای از اتاق روزنه ای مثل اینکه باز شده، چاپ خانه ایست، دارند حروف چینی میکنند، فرمود:رساله شما دارد انجا چاپ میشود، بعد دیدم این محاسن این صورت سفیدتر شد و بالاخره مراجعات زیادی، استفتاء می آورند، من هم خیلی ضعیف و نحیف شده ام و مراجعین ازدحام کرده اند و بالاخره دیگه این صورت پیرتر شده که به زحمت میتواند بلند شود و بشیند، فرمود: حالا گوش بده یک صدایی می آید، گوش دادم دیدم بلندگو دارد میگوید که: مردم آیت الله العظمی آقای خویی به رحمت خدا رفت، میگوید این را هم شنیدم مسئله تمام شد، نه صورتی نه چیزی، آقای قاضی فرمودند:پسرم این تو بودی، اینی که حالا دیدی تمام آینده تو بود.یک چیز دیگری هم بعضی ها بر آن اضافه میکنند، که من بر آن چیز یقین ندارم و نمیتوانم بگویم، آن ثقیل است، حالا آن هم ان شاء الله خدا یک وقت مصلحت دانست ظاهر میشود. به هر حال اینها را به عنوان کاشفیت خدمتتان گفتم، که بابا نمیگویم حالا آونطور بشویم، اما این نشان میدهد که شب قدر یعنی چه، حالا البته درک کردن شب قدر مراتب دارد، عرض کردم ممکن است یک نفری باشد یک صوری هم ببینید، اما مراتب نازله درک کردن شب قدر همین است که خدا یک حالی به آدم بدهد، خدا آنجا دعایش را به هدف اجابت برساند، بنده شب قدر را درک میکند یعنی این.   http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🔻 🌺«عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» 🌸در رزمایش مواسات و همدلی با اهدا فطریه و کفاره و نذورات دستهای نیازمند را یاری رسانیم 🔻کفاره نان -هر روز ۳ هزار تومان 5041727010070777 🔻فطریه سادات- هر نفر ۱۰هزار تومان 5041727010070751 🔻 فطریه عام- هر نفر ۱۰هزار تومان 5041727010070744 🌐 با انتشار این پیام به دوستانتان نیازمندان را رسانید 🌺مدارس علمیه حضرت مهدی (عج)
  🌺  روز مغفرت و آمرزش 🌺 🔰 امام علی علیه السلام در یكی از خطبه های عید فطر فرمودند: « عبادالله ان ادنی ما للصائمین و الصائمات ان یتادیهم ملك فی آخر یوم من شهر رمضان ابشروا عبد الله فقد غفرلكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كیف تكونون فیما تستانفون؛ (۱)  ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.» ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.» 📚 منبع ۱. میزان الحكه، ج 7، ص 131. تنبیه الخواطر، ص 392 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
به مناسبت عزیمت حضرت مسلم ابن عقیل به شهر کوفه و شهادت ایشان بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 از مصائب بسیار سنگینی که در ابتدای حادثۀ کربلا، یعنی بعد از سفر حضرت سیدالشهداء از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه که منتهی به پیاده شدن آن ها در کربلا شد، اتفاق افتاده، مصیبت وجود مبارک حضرت مسلم ابن عقیل(ع) است. مسلم شخصیت با عظمتی است و چهره ی بسیار معتبری است تا جایی که مرحوم آیت الله العظمی حاج در کتاب با عظمتی که در رابطه ی با رجال شیعه نوشته، می فرماید: (مسلمُ ابنُ عَقیل هو سَیِّدُ السُّعَدا وَ أوَّلُ الشُّهَدا وَ سَفیرُ سَیِّدِالشُّهدا إلی أهلِ الکوفَه) مسلم ابن عقیل انسانی است که سرور و آقای سعادتمندان است و اول شهید حادثه ی کربلاست و سفیر و نماینده ی سیدالشهدا به سوی اهل کوفه است. و بعد مرحوم می نویسند: (جَلالَتُهُ مِن ما لا______ فی قَلَم) قلم هیچ نویسنده ای قدرت ندارد جلالت مسلم ابن عقیل را بنویسد، (وَ لایُحیطُ بِها رَقَم) و هیچ نوشته ای به شخصیت او امکان ندارد احاطه پیدا کند. این نظر یک عالم بزرگ شیعه است که با تحقیق در حیات مسلم ابن عقیل بیان شده. که از مهم ترین و معتبرترین عالمان شیعی است، در کتاب در مجلس بیست و هفتم با سلسله سند روایتی خودش، نقل می کند که امیرالمؤمنین(ع) به پیامبر اسلام عرضه داشت: (یا رَسولَ ا لله إنَّکَ لَتُحِبُ عَقیلً) شما به عقیل علاقه مند هستید؟ پیغمبر فرمود: (ای وَالله) به خدا قسم به عقیل علاقه مندم. (إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّین) من دو محبت به عقیل دارم. (حُبَّ لَه و حُبَّ لِحُبّ لِِأبی طالِبٍ لَه) یکی این که خود عقیل را دوست دارم و یکی این که عقیل محبوب پدرش حضرت ابوطالب بود، (وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمقتولٌ فی مَحَبَّةِ وَلَدِک) علی جان، فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین، شهید می شود. (فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمنین) خیلی عجیب است که پیغمبر از نشانه های مؤمن را گریه ی بر مسلم ابن عقیل بیان می کنند. بر او چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد. (وَ تُصَلی عَلَیهِم مَلائِکةُ المُقَرَّبون) و فرشتگان مقرب پروردگار بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند. (ثُمُّ بَکاء رَسولُ الله حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی خَدِّه) با نام بردن از حضرت مسلم، پیغمبر اکرم گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد. در کتاب های معتبرمان دارد در جنگ صفین مسلم همراه با حضرت مجتبی و کنار حضرت امام حسین و با عبدالله ابن جعفر، به دستور امیرالمؤمنین میمنه دار ارتش اسلام بود. یعنی قسمت راست لشکر در اختیار این بزرگوار بود. باز در کتاب های ما دارد که مادر بزرگوار مسلم، خانمی بود ایرانی و از عشیره ی محترمی بود که بین کوفه و بصره و خیلج فارس زندگی می کردند. همسر حضرت مسلم، رقیه دختر امیرالمؤمنین(ع) بود که از این همسر با کرامتشان دو فرزند داشتند به نام علی و عبدالله که هر دو در روز عاشورا در محضر دایی بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا، شهید شدند. در عظمت مسلم همین بس که بزرگترین عالم شیعی ، در کتاب صفحه ی سی و نه، نقل می کند که امام حسین در نامه ای که به اهل کوفه نوشتند و به دست مسلم دادند و او را به عنوان سفیر فرستاد، این جمله را ذکر کردند: (إنّی باعِثُ إلیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی وَ ثِقَتی مِن أهلِ بَیتی) حضرت نوشتند من به سوی شما فرستادم برادرم را، پسر عمویم را، و مورد اطمینانم را از اهل بیتم مسلم ابن عقیل را. 👇
👇👇 ولی می گوید وجود مقدس مسلم ابن عقیل وقتی در معرض حادثه ی ورود ابن زیاد به کوفه قرار گرفتند، عهدشکنان دنیاپرست و بندگان شکم و شهوت، شب هشتم ذوالحجة در مسجد کوفه او را رها کردند و بیعت شکستند و او را دچار تنهایی و غربت کردند و آن انسان الهی حیران وسرگردان به هر کوی و برزن رفت، آشنایی دیگر نبود که همراه او شود، تا به کوچه ای به در خانه ی زنی که از شیعیان اهل بیت بود، به نام طوعه رسید که پیوسته از خانه به کوچه سر می کشید، برای این که در آن حادثه ی سنگین کوفه از فرزندش خبری بگیرد. مسلم وقتی که آن زن را دید، فرمود (أمَةَ الله) مرا به شربت و آبی مهمان کن. این خانم بزرگوار برای مسلم ابن عقیل ظرف آبی آورد و آب را به مسلم داد و به خانه برگشت. پس از اندکی بیرون آمد، به مسلم گفت ای بنده ی خدا، آب خوردی؟ فرمود: بله، خوردم سیراب شدم. این زن بزرگوار گفت: پس اکنون به سوی خانواده ی خود برو، وضع شهر وضع خوبی نیست. مسلم جواب نداد. طوعه باز گفت: برو. حضرت جواب نداد. بار سوم گفت: (سُبحانَ الله یا عَبدَالله قُم آفاکَ الله إلی أهلِک فَإنَّهُ لایَصلِحُ لَکَ الجُلُس عَلی بابی وَ لا اُحِلُّهُ لَک) شگفتا ای بنده ی خدا، این همه من دارم به تو می گویم برو، خب برخیز و به سوی خانوده ات برو، مصلحت نیست کنار خانه ی من بنشینی و من هم حلال نمی دانم به دیوار خانه ی من تکیه دهی. پاسخ داد: (یا أمَةَ الله، مالی فی هذا أهلٌ وَ لا عَشیرَةُ) ای کنیز خدا، من در این شهر خانواده و قوم و قبیله ندارم. (فَهَلَکِ فی أجرٍ وَ مَعروفٍ وَ لَعَلی ___ بَعدَ هذا الیوم) می توانی ثوابی به دست بیاوری و کار خیری بکنی؟ من در عوض آن در آینده تلافی خواهم کرد. طوعه گفت: کیستی؟ از کجایی؟ این جا چه می کنی؟ و چرا این جایی؟ فرمود: من مسلم ابن عقیل هستم، کوفیان مرا فریب دادند و دروغ گفتند.، مرا به این شهر درآوردند و تنهایم گذاشتند. طوعه گفت: به راستی تو مسلمی؟ حضرت فرمود: من جز مسلم نیستم. این زن شجاع، این زن با کرامت، گفت: به خانه ی من بیا. سپس یک اتاق مخصوصی را برای او قرار داد و آشامیدنی و غذای قابل توجهی برای حضرت آورد. 👇👇👇
👇👇👇 ولی حضرت نخوردند. مشغول ذکر بودند، مشغول عبادت بودند، بعد یک مقداری خوابیدند، وقتی بیدار شدند سخت شروع کردند گریه کردن. طوعه ظرف آبی را آورد و سبب گریه ی حضرت را پرسید. حضرت فرمودند: (رَأیتُ عَمِّ عَلیٍّ امیرالمؤمنین فَهُوَ یَقول ________ العَجَل العَجَل) من عمویم امیرالمؤمنین را در خواب دیدم که به من فرمودند بشتاب، بشتاب، عجله کن، عجله کن. من از این خوابم این طور می فهمم، (وَ ما أظِنُّ إلّا آخِرَةِ حَیاتی مِنَ الدّنیا وَ أوَّلُها مِنَ الآخِرَة) فکر می کنم آخرین لحظات زندگی دنیا و اول آخرتم باشد. سپس به گفته ، روز آن شب با خبری که به ابن زیاد رسید، به دستور ابن زیاد به آن خانه حمله شد. ولی مسلم بعد از شنیدن سر و صدای دشمن به سرعت از خانه بیرون آمد. جنگ سختی بین او که تنها بود و یک نفر بود و لشکر ابن زیاد، درگرفت. این عالم بزرگ شیعی در کتاب می فرماید: با شمشیر لب بالای او را پاره کردند و با زدن شمشیر دیگر فک و دندان او را شکستند و از بالای بام ها به او سنگ پرتاب کردند و نی آتش زده به سوی او انداختند، تا به ناچار به وسیله ی محمد ابن عشعس دستگیر شد. شدیداً تشنه بود، از شدت تشنگی از مردم آب طلبید. ظرف آبی به او دادند، مسلم خواست آب بخورد، از دهان و فک و لب پاره ی او خون در آب ریخت. آب را عوض کردند تا سه بار، ولی چون خون آلود شد و آب خون آلود خوردنش حرام است، در آن گیر و دار سخت، به خاطر رعایت احکام الهی آب نخورد و گفت (الحَمدُ لِله) من خدا را سپاس می گذارم، اگر روزی من بود آب می خوردم، معلوم می شود سهم من از دنیا تمام شده است. سپس به محمد ابن عشعس گفت: می توانی کار خیری را انجام دهی و آن این است که کسی را نزد حضرت حسین بفرست، فکر می کنم او با اهل بیت گرامیش در حال آمدن به سوی شماست، به امام حسین بگوید این مردم با من عهد شکنی کردند، من اسیر این مردم شدم، پدر و مادرم فدای اهل بیتت، برگرد، اینان مردمی هستند که پدرت امیرالمؤمنین از دست آنان آرزوی مرگ یا شهید شدن کرد، کوفیان به تو دورغ گفتند. سپس او را نزد ابن زیاد بردند. ابن زیاد در کمال بی حیایی به او وحضرت سیدالشهدا و امیرالمؤمنین و عقیل ناسزا گفت. مسلم ابن عقیل همان وصیت و سفارشی که به محمد ابن عشعس کرد، رو کرد در بارگاه و به عمر سعد گفت. البته با اضافه کردن دو مطلب، که زره مرا بعد از کشته شدنم بفروش، من در این شهر دِینی دارم و قرضی دارم، با پول زرهم دِینم را ادا کن و بدن من را از ابن زیاد بگیر و جای مناسبی دفن کن و به حضرت حسین پیغام بده اگر قصد آمدن به کوفه دارد نیاید و برگردد. و بعد از زمان کمی ابن زیاد دستور داد او را بالای دارالإماره ببرند و سر از بدنش جدا کنند. باز شیخ مفید در کتاب شریف ارشاد می گوید: وقتی او را بالای دارالإماره بردند، سه کار کرد. اول تکبیر گفت (الله أکبر) یعنی خدا فقط پیش من بزرگ است. این حکومت های شیطانی و این مردم گرفتار فرهنگ ابلیس پیش من بسیار کوچکند و سپس استغفار کرد و سپس به وجود مبارک رسول خدا سلام داد و درود فرستاد و گفت: (اللهُمَّ احکُم بَینَنا وَ بَینَ ____ وَ کَذَبونا وَ خَذَلونا) خدایا بین ما و بین این مردم داوری کن، اینان با ما خدعه کردند، به ما دروغ گفتند، ما را رها کردند. سپس در حالی که ذکر خدا را به زبان داشت، سر مبارکش را از بدن جدا کردند و بدن مطهر او را از بالای دارالإماره به زیر انداختند. 📚 منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی والسلام علی من اتبع الهدی http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
➖ صبح امروز در جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا مقرر گردید که مساجد در سراسر کشور با اجرای دستورالعمل‌ها برای نمازهای یومیه باز می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🌺 بمناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع 🌺 🔰 زیارت مرقد پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از دیدگاه قرآن وسنّت ✅الف: از دیدگاه قرآن قرآن مجید به مسلمانان دستور می دهد که به حضور پیامبر رسیده، در محضر او استغفار کنند و از او بخواهند که او نیز در باره آنان طلب آمرزش کند: «...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًارَّحیماً ».(۱) هرگاه آنان زمانی که بر خویش ستم کرده اند (مرتکب خلاف شده اند) نزد تو (ای رسول خدا) بیایند و استغفار کنند، وپیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش نماید خداوند را توبه پذیرو رحیم خواهند یافت. در جای دیگر،خداوند منافقان را نکوهش می کند که هرگاه به آنان گفته می شود به حضوررسول خدا برسند تا درباره آنان طلب آمرزش کند، از این امر سرباز می زنند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ ».(۲) آنگاه که به آنان گفته شود بیایید تا رسول خدا برای شما طلب مغفرت کند روی خود را به عنوان (استنکار) بر می گردانند و آنان را می بینید که از سخن تو اعراض کرده و کبر می ورزند. تقی الدین سبکی،محقق اهل سنت،معتقد است:مسلمانان در حال حاضر به حکم این آیه می توانند به حضور رسول خدا برسند و در ضمن استغفار،از او بخواهند که درآنان از خداوند طلب آمرزش کند. به گفته وی هر چند این آیه مربوط به دوران حیات پیامبر است، ولی درخواست آمرزش از او،اختصاص به زمان حیات او ندارد،زیرا این مقامی است که به رسول خدا(به نشانه عظمت او) داده شده است و با مرگ او از میان نمی رود.( ۳ ) ⁉️ یک شبهه ممکن است گفته شود:آنچه در آیات فوق آمده،حاکی از شئون پیامبر و نشانه عظمت اوست ولی انجام این عمل از سوی پیامبر تنها در حال حیات او امکان پذیر است نه در حال ممات،که رابطه ما با او قطع شده است. ایراد فوق وارد نیست و حق با محقق یاد شده است. دلایل زیر روشن می کند که مرگ رسول خدا در این مورد تأثیری نداشته و حیات و ممات او از این نظر یکسان است: 1 ـ مرگ از نظر قرآن پایان زندگی انسان نیست بلکه دریچه ای است به جهان دیگر و گسترده تر و همه چیز آن برتر از جهان پیشین بوده،و انسان در آن جهان زنده و بینا و شنواست. به ویژه صالحان پس از مرگ نزد خدا روزی می خورند واز لذّات روحی خاصّی برخوردارند. 2 ـ در روایات فراوانی است که فرشتگان،درودی را که مسلمانان بر پیامبر می فرستند به او می رسانند و انسان در هر نقطه ای به آن حضرت درود بفرستد به وی می رسد.چنانکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) می فرماید: «صَلّوا عَلَیَّ فإنَّ صلاتکم تبلُغنی حیثما کنتم»( ۴ )برمن درود بفرستید،درود شما به من ـ در هر کجا باشیدـ می رسد. 3 ـ مسلمانان در تشهد نماز مأمورند به پیامبرسلام کنند و درود بفرستند و بگویند: «السّلام علیک أیُّهاالنبی و رحمة الله و برکاته» این سلام ، جنبه تشریفاتی نداشته و سلامی است کاملاً واقعی از زنده ای به زنده دیگر که مثل او شنوا است. أمور فوق، حاکی از آن است که پیانبر در جهان برزخ زنده بوده و ارتباط او با ما برقرار است.سخن ما را می شنود و درخواست ما را در شرایط خاصی انجام می دهد.( ۵ ) ✅ ب : از دیدگاه أحادیث روایات مربوط به زیارت مرقد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در کتب حدیث وارد شده و جمعی از علمای مسلمان به گردآوری و تصحیح أسانید آنها همت گمارده اند که ما به اختصار به دو مورد اشاره می کنیم و مشتاقان به زیادی را،به کتب حدیث إرجاع می دهیم: حدیث اوّل: دار قطنی از عبدالله بن عمر نقل می کند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «من حجّ فزَارَ قبری بعد وفاتی فکأنّما زارنی فی حیاتی»(۶ )؛هرکس پس از درگذشت من، قبر مرا در هنگام حج زیارت کند،مثل این است که در حال حیات، مرا زیارت کرده است. حدیث دوم: امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامی (صلّی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: « من أتی مکة حاجاً و لم یزرنی إلی المدینة جفوته یوم القیامة، و من جائنی زائراً وجبت له شفاعتی و من وجبت له شفاعتی وجبت له الجنة»( ۷ ) هر کس برای انجام وظیفه حج،آهنگ مکه کند ومرا در مدینه زیارت نکند به او در روز قیامت جفا می کنم(شاید مقصود این است که در حق او شفاعت نمی کنم) وآن کس که به زیارت من آید شفاعت من بر او واجب شده و هر کس که شفاعت من بر او واجب شود وارد بهشت می شود. 👇👇
👇👇 🔰دستاویز تحریم کنندگان سفرزیارتی: تا پایان قرن هفتم همه علما در این مسأ له اتفاق نظرداشتند که سفر برای زیارت، امری مباح بوده ومقدمه یک امر مستحبی اگر خود مستحب نباشد دست کم مباح وجایز است. ولی دراوایل قرن هشتم ، ابن تیمیه حدیثی را که ابوهریره آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده دستاویز خود قرار داد و با اجماع علما به مخالفت بر خاست. روایت مورد نظر ابن تیمیه ، به سه صورت نقل شده است و آنچه که به صورت ظاهر می تواند هدف او را تأ مین کند دو صورت زیر می باشد: 1 ـ «لا تشد الرحال إلا إلی ثلاثه مساجد: مسجدی هذا، و مسجد الحرام ، مسجدالأ قصی» بار سفر بسته نمی شود مگر به سه مسجد : مسجد من، مسجد الحرام، مسجد الأ قصی.( ۸) 2ـ «إنما یسافر إلی ثلاثه مساجد : مسجد الکعبه، ومسجدی، مسجدإیلیا( ۹ )». ابن تیمیه به ظاهر این حدیث تمسک جسته و مدعی شده است که برای انجام کارهای عبادی، فقط به سه مورد می توان سفر کرد، و زیارت قبر پیامبر که یک امرعبادی و مستحب است داخل در این سه مورد نیست. این استدلال با یک دقت کوچک کاملاً فرو می ریزد و روشن می شود که پایه درستی ندارد. از آنجا که در جمله نخست، مستثنی منه صریحاً وارد نشده است و به اصطلاح ادیبان استثناء «مفرغ» است، به اقتضای قواعد زبان عربی باید کلمه ای را در آن مقدر کنیم که در اینجا دو احتمال بیشتر وجود ندارد: .( 1 ) بگوییم مستثنی منه ،«مسجد» است. .( 2 ) مستثنی منه ،«مکان» است. بنابر احتمال اول، مضمون حدیث چنین خواهد بود:«لا تشد الرحال إلی مسجد من المسجد إلا إلی ثلاثة» چنانچه معنی حدیث این باشد، باید گفت که گفتار حضرت در نفی و اثبات ، بر محور مسجد می چرخد مفاد آن این است که برای اقامه نماز، نباید برای هیچ مسجدی رنج سفر را تحمل نمود مگر برای سه مسجد. در این صورت، سفربرای زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مستثنی منه «مسجد» داخل نبوده و موضوعاً از دایره کلام خارج است و نهی شامل آن نمی گردد. علت این هم که نباید برای اقامه نماز در مسجدی سفر کرد آن است که به استثنای سه مسجد یاد شده ، دیگر مساجد از ارزش یکسانی برخوردارمی باشند ،ولذا در صورت امکان اقامه نماز دریکی از آنها ، سفر به مساجد مشابه کار لغو و بیهوده ای است مثلا شهری که مسجد جامع دارد وجهی ندارد که انسان برای اقامه نماز به مسجد جامع شهردیگر برود، زیرا پاداش دومی با پاداش اولی یکسان است ، و در این صورت سفر وی بی ارزش خواهد بود. ولی سه مسجد یاد شده از این قانون مستثنی می باشد ، زیرا پاداش نماز گزاردن در آنها از ارزش والاتری برخوردار است. با توجه به این اصل که حدیث در جانب نفی وجانب استثنا پیرامون مساجد سخن می گوید، سفر به مراکز دیگر مانند سفر برای روضه پیامبر از دایره توجه بیرون بوده و نسبت به جواز و تحریم آن ساکت است. بنابر احتمال دوم ، معنی حدیث چنین خواهد بود:« لا تشدّ إلی مکان من الأمکنه إلا إلی ثلاثة» یعنی: به هیچ نقطه نباید سفر کرد مگر به سه مسجد ». بر پایه این احتمال ، استناد ابن تیمیه به حدیث مزبور، درست خواهد بود. منتها حدیث، مفهوم ناصحیحی پیدا می کند که صدور آن از شخص خبیر و حکیمی چون پیامبر، محال می نماید. زیرا بر پایه احتمال دوم ، سفر به هر نقطه ای از جهان ـ به استثنای این سه مسجد ـ نهی شده است. در حالی که منطق اسلامی، سفرهای فراوانی را جایز و مستحب می شمارد. همچون سفر برای تحصیل علم، سفر برای تجارت،سفر برای جهاد وده ها سفر حلال دیگر، در این صورت چاره ای نداریم که به احتمال اول گردن نهاده و واژه «مسجد» را در تقدیر بگیریم وسفر برای زیارت را موضوعاً از دایره مضمون حدیث خارج شمریم. شک و تردید در اساس حدیث بگذریم ، که اصولاً در صحت اساس این حدیث ، شک و تردید جدی وجود دارد . زیرا حدیث از زبان رسول خدا (علیه السلام) ادعا می کند که سفر به هیچ مسجدی جز مساجد سه گانه جایز نیست، در حالی که محدثان نقل می کنند که پیامبر (علیه السلام) در روزهای شنبه پیاده و گاهی سواره برای نماز گزاردن به مسجد قبا می رفت ودرآنجا دو رکعت نماز می گذارد و مسجد قبا در زمان پیامبر (علیه السلام) در دوازده کیلومتری مدینه قرار داشت.( ۱۰ ) از طرفی باید مد نظر داشت که اسلام یک دین جهانی بوده و تا روز رستاخیز، به عنوان کامل ترین دین آسمانی باقی و پایدار می باشد و از آنجا که ممکن است میان ما و رستاخیز، هزاران سال فاصله زمانی باشد، ما موظفیم آنچه را که بر اصالت اسلام دلالت می کند از گزند روزگار حفظ کرده و سالم به دست آیندگان بسپاریم. زیارت قبور پیامبر خاتم (صلّی الله علیه وآله) و پیشوایان اسلام نوعی حفظ اصالت ها است و در صورت ترک زیارت، آثار وبرکات این سنت نیز به مرور از بین می رود، تا آنجا که چه بسا برای آیندگان وجود چنین شخصیتهایی ،حالت افسانه ای پیدا می کند! 👇👇👇
👇👇👇 لهذا مسلمانان برای جلو گیری از این خطر بزرگ، باید کلیه آثار مربوط به رسالت و امامت را حفظ کرده و پیوسته از نابودی تدریجی است. در این صورت نمی توان این سنت و مزیت بزرگ رانادیده گرفت و باب دیدار روحی و معنوی با آ ن بزرگان را به روی مسلمین بست. از آیات قرآن نیز استفاده می شود که امت های پیشین آثار پیامبران خود را حفظ می کردند و به آن تبریک جسته و در نبردها همراه خود حرکت می دادند، تا از طریق تبریک به آثار پیامبران، بر سپاه شرک پیروز شوند. به عنوان نمونه، قرآن یادآورمی شود که بنی اسرایل صندوقی را که در آن مواریث خاندان موسی و هارون قرار داشت حفظ کرده و از آن حراست می نمودند وآن را به عنوان تبرک در نبردها حمل می کردند تا بر دشمن غلبه کنند.( ۱۱) این صندوق به قدری متبرک ومورد توجه بود که فرشتگان آن را حمل می کرند اگر واقعاً حفظ آثار گذشتگان (مانند صندوق مزبور) امر نامطلوبی بود، چرا قرآن از آن با لحنی جا نبدارانه یاد می کند ، چرا فرشتگان آن را حمل می کردند ، و چرا باز پس گرفتن آن ازعمالقه ، در آیه مبارکه نشانه حقانیت فرمانده سپاه شمرده است؟! 🔰روایت «تسویه قبور» از جمله دستاویزهای فرقه «وهابیه» در موضوع ساختن قبّه و بارگاه که مکرراً در کلماتشان می آورند و آنرا دلیل بر وجوب هدم گنبد و ضریح امامان (علیه السلام) می دانند، روایت مخدوش«ابی الهیاج اسدی» است که می گوید: «قال لی علیّ بن ابیطالب (علیه السلام) : إنّی لابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم،ألا تدع تمثالاً إلا طمسته و لا قبراً مشرفاً ألا سوّيته»؛ علی بن ابیطالب به من گفت: من، تو را به کاری مأمور می کنم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا مأمور به آن فرمود آن، اینکه هر صورت و تمثالی را محو کنی، و هر قبر بلندی را تسویه کنی. گروه وهابیه به این حدیث، تمسک کرده و «تسویه» را به معنای هدم و تخریب گرفته اند؛ ونتیجةً دست به تخریب بِقاع متبرکه زده و شیعه را متّهم به شرک و بدعت نموده اند . در صورتی که این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالت ِ بر مدعا، نارسا است. توضیح سند را به کتب مفصله ارجاع می کنیم(۱۲)، و تنها مقداری به شرح نا رسایی متن و دلالت آن می پردازیم: أولاً: «تسویه» نه در لغت و نه در استعمالات عرفی،به معنای هدم و تخریب نیامده است،بلکه معنای لغوی و عرفی آن،«تعدیل» است یعنی چیزی را در حد وسط قرار دادن و آنرا از طرفین افراط و تفریط،دور داشتن.(۱۳ )چنانکه در آیات شریفه: « فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّحی..(۱۴) » « رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا»( ۱۵ ) « الَّذی خَلَقَ فَسَوّی»( ۱۶ ) «الَّذی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ( ۱۷)» به همین معنا است، زیرا چنانکه روشن است در این آیات، سخن از آفرینش آسمان و انسان و کل موجودات جهان بصورتی کامل و معتدل، به میان آمده و آن معنی، با لفظ «تسویه» تعبیر شده است. و اگر مراد در حدیث مزبور از بین بردن آثار قبر و مساوی نمودن آن با زمین بود،از نظر قانون إلقاء کلام می بایست با یکی از از این عبارات تعبیر شود: «لا تَدَعَ قبراً مشرفاًالامحوته(یا)وطئته» «جعلته لاطئاً» «سویّته بالأرض» یعنی: هر بلندی را باید محو کنی،بکوبی و بمالانی،به زمین بچسیبانی و با زمین برابر کنی. در صورتی که می بینیم هیچکدام از این تعبیرات در حدیث نیامده است،و هیچ نوع قرینه ای هم موجود نیست که لفظ «تسویه»، در معنای تخریب و یا هم سطح با زمین قرار دادن بکار رفته باشد. ثانیا: أصلاًمحو نمودن آثار قبر و مساوی نمودن آن با زمین در شرع مقدس اسلام استحبابی ندارد بلکه ظاهراً اجماع فقهاء اسلام بر این است که ارتفاع و بلندی قبر از سطح زمین فی الجمله و بنا بر بعض فتاوی و روایات تا حد چهار انگشت باز یا بسته از مستحبات دفن است.( ۱۸ ) و لذا مناسبترین و نزدیکترین معنی از معانی محتمله نسبت به معنای لغوی «تسویه» که «تعدیل» است، همانا معنای «تسطیح» یعنی مسطّح نمودن و صاف کردن روی قبر می باشد که مقابل «تسنیم» است.زیرا آن روز از رسوم جاهلی یکی آن بوده که روی قبر را «مسنّماً» یعنی به صورت «پشت ماهی» می ساخته اند. و احتمالاً کلمه مشرفاً نیز در حدیث مزبور اشاره به همین صورت می باشد و چون این کیفیت در شرع مقدس اسلام مکروه است لذا در حدیث امر به «تسطیح» آن شده است که در عین بلند بودن از زمین صاف و مسطح باشد. 👇👇👇👇
👇👇👇👇 و ثالثا : بنا به گفته اهل تاریخ در آن زمان به مقتضای اعتقاد سخیف بت پرستی که در افکار مردمان آن عصر رسوخ یافته بود پس از دفن اموات تمثالها و صورتهایی روی بعضی از قبر ها نقش می کردند وآنها را می پرستیدند. و لذا بفرض اینکه «تسویه» در حدیث به معنای «تخریب» باشد تردیدی نخواهد بود در اینکه مقصود تخریب آن نوع از قبرها است، مخصوصاً با توجّه به اینکه در همان حدیث آمده است:« ولا تمثالاً الا طمسأدلّه ته» یعنی:تو،مأموریت داری که هیچ صورت و تمثالی را مگذاری،مگر اینکه آنرا محو کنی. وگرنه در همان زمان قبرهای مسلمانان در مرئی و منظر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) بوده و هرگز دستور خراب کردن آنها را نداده است. و رابعا: بفرض اینکه حدیث سنداً صحیح و دلالتاً نیز تمام باشد و مفاد آن، تحریم « رفع قبور» باشد، ولی مع الوصف ارتباطی به گنبد و صحن و رواق و ضریح نخواهد داشت ، زیرا هیچکدام از اینها «قبر» نیستند بلکه تمام اینها ساختمانهایی هستند جدا از قبر که در اطراف و یا برفراز قبر ساخته می شوند. و خامسا: این قبر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که از همان ابتدا امر، طبق وصیّت خود آن حضرت( ۱۹) در بقعه و حجره طاهره واقع شده و بعداً نیز ابوبکر و عمر در همان بقعه دفن شده اند . و امروز هم پس از گذشت چهارده قرن می بینیم آن قبر شریف مزیّن به قبّه و بارگاه و ضریح و دیگر تزیینات عالیه است و همه ساله زیارتگاه و مرکز اجتماع صدها هزار مسلمان از عارف و عامی می باشد و هیچگاه از زمان صحابه تا به امروز این جریان مورد اعتراض مسلمانان قرار نگرفته است. آیا به زعم آقایان «وهابیان» رسول اعظم خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) (العیاذ بالله) با وصیت خود، به دفن جسد مطهرش در حجره طاهره که مرتفع بوده است وصیتبه «بدعت» نموده و تمامی اصحاب با دفن آن حضرت در میان حجره و بعد هم با دفن ابوبکر و عمر در همان بقعه شریفه،رضا به «بدعت» داده اند و عموم امت اسلامی در طول چهارده قرن ه مرقد مطهّر رسول خدا و مدفن شیخین را، با همان بنا و ساختمان ابقا نموده و برتزیین و تشریفاتش افزوده اند و قبه و ضریح از برای آن ساخته اند، همه و همه ،ضالّ و گمراه و مبتدع بوده و هستند؟؟!! ما لکم کیف تحکمون؟(۲۰) مسلم است که امام (علیه السلام) ابو الهیاج اسدی را تنها در دوران حکومت و خلافت خویش مأموریت داده است.بنابراین باز هم این سئوال پیش می آید که : مأموریت امام (علیه السلام) به ابوالهیاج در کجا و چه وقت بوده است؟ در عصرخلافت امام علی (علیه السلام) و پس از فتوحات اسلامی وپس از دوران خلفای سه گانه یا پیش از آن ؟ امام (علیه السلام) ابوالهیاج را به کدام یک از سرزمینها فرستاده تا قبرها را ویران و صاف و بتها را محو و نابود کند؟! در هر حال ،در هر دو روایت،فرمان صادره از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) ـ اگر هر دو خبر صحیح باشد ـ فرمان نابودی و ویرانی قبور مشرکین در سرزمین شرک است. گسترش این حکم مسلمانان و وجوب ویرانی آنها از کجای روایت به دست می آید؟ً! (۲۱) 🔰 تا به حال اشکالات و شبهات وهابیان در مورد تخریب قبور (بالعموم )، به طور اختصار جواب داده شد؛الان به اشکالی که بالخصوص در مورد قبور ائمه بقیع کرده اند می پردازیم: بقیع یک گورستان عمومی است وتمام مسلمین در آن حق دارند و شما با ساختن گنبد و بارگاه و ساختمان، مانع از دفن دیگر مسلمانان در آنجا می شوید چراکه شما بیش از مقدار مورد نیاز،مکان اشغال کرده اید فلذا به حقوق دیگران تجاوز نموده اید، و ما به عنوان وکلای مردم، حق آنها را از شما می ستانیم و مانع ساخت این ساختمانها می شویم . پاسخ این شبهه ـ که در بادی أمر به نظر وارد می آید ـ با توجه به مطالبی که در ابتدای مقاله آمده است به سادگی داده می شود مگر آنکه کسی عناد کند که در این صورت با او بحثی نداریم چرا که خفته را می توان بیدار کرد ،ولی کسی که خود را به خواب زده نمی توان بیدار کرد. در ابتدا گفته شد که در صدر اسلام دفن بزرگان و افراد متشخص در خانه خصوصی رسم بود چنانکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) در حجره خویش مدفون گشتند، و عباس عموی پیامبرو فاطمه بنت اسد در خانه عقیل بن ابیطالب دفن گردیدند ،آنگاه بعد ایشان امام حسن مجتبی و به مرور زمان سه امام دیگر به آن بدن پاک پیوستند ؛که با گسترش بقیع ،این خانه را نیز در بر گرفت.بنابراین می بینیم که مکان دفن این عزیزان منزل خصوصی است وتجاوز به حقوق دیگران نیست تا این مهربانتر از دایه ها ـ به زعم خود ـ آن را دستاویز خود قرار دهند و برای نجات از سقوط خود و حفظ عقاید پوشالی و پوچ خود بدان چنگ زنند،بله خوب گفته اند که:آدم غریق برای نجات خود به هر خاشاکی دست می آزد. (خذلهم الله تعالی بقدرته و عقابه). http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d 📚منابع👇
📚 منابع 1 ـ نساء آیه :65 2 -منافقون آیه :5 3 ـ شفاء السقام ص:67 4 ـ التاج الجامع للاصول فی أحادیث الرسول جلد 2،ص 189 5 ـ زیارت قبور پاکان صص :33 ـ 38 6 ـ الغدیر جلد 5،ص:150 علامه امینی آن را از 25 مصدر نقل نموده است. 7 ـ علل الشرائع،ص 460؛ بحارالانوار،جلد 97،ص :140 8 ـ صحیح مسلم ،باب "لا تشد الحال الا إلی ثلاثة" از کتاب حج،ص 594 9 ـ همان 10 ـ سفر برای زیارت،صص:11 ـ 19 11 ـ سوره بقره،آیه 248 12 ـ صاحب "کشف الإرتیاب" به نقل از سیوطی شارح سنن نسایی،می گوید:این حدیث از راوی دیگری غیر "ابی الهیاج"نقل نشده است؛ و از "ابی الهیاج"نیز جز این حدیث،روایت دیگری نقل نگردیده است.(کشف الإرتیاب ص 368) 13 ـ مفردات راغب:تسویة الشیء:جعله سوإً امّا فی الرفعة أو فی الضعة؛و السویّ یقال فیما یصان عن الافراط و التفریط. مجمع البحرین:التسویة و هی عبارة عن التّعدیل 14 ـ حجر،آیه 29 15 ـ نازعات آیه 28 16 ـ اعلی آیه 2 17 ـ انفطار آیه 7 18 ـ جواهر الکلام ،جلد 4،ص:312 19 ـ قال النبیّ (صلّی الله علیه وآله) لعلی (علیه السلام) :"یا علی ادفنی فی هذا المکان و ارفع قبری من الأرض اربع أصابع و رُشَّ علیه من الماء".پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) ـ به هنگام ارتحال از دنیا ـ به علی (علیه السلام) فرمود: ای علی،مرا در همین مکان (که هم اکنون در آن بستری هستم)دفن کن و قبرم را بقدر چهارانگشت از زمین بالا ببر و آب برآن بپاش.اصول کافی،جلد 1 ،ص 450،ح 36 20 ـ توسل،صص:163 ـ 167 21 ـ معالم المدرستین جلد 1،ص 69 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺
نویسنده:محسن شریعتی بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 توبه در ادیان ابراهیمیتوبه از نظر یهود 🔰در دین یهود، رهایی‏ بسته به توبه و حسنات قوم است، که طبق گفته برخی این امر به‏ رهایی کل جهانیان راه می‏ برد.(۱) یکی از ارکان مهم شناخت خدای ( یهوه ) مهربان است و اینکه او چنین لطفی به بندگانش دارد که هود دستور داده است "من، خداوند متعال می گویم: بنابراین ای قوم اسرائیل، من شما را مطابق کردارتان داوری خواهم کرد. کنید و از گناهان خود بازگردید، در غیر این صورت گناه، شما را هلاک خواهد کرد.(۲) برای باید اول به گناه خود معترف شد" ای خداوند، خدای اسرائیل، تو عادلی، امّا باز هم اجازه داده ای عدّه ای از ما زنده بمانیم. ما به گناهان خود در حضور تو اعتراف می کنیم؛ ما هیچ شایستگی برای آمدن به حضور تو نداریم(۳).» و به لطف و کرم او امید داشت " چون تو دعاها را مستجاب می فرمایی، همه مردم به خاطر گناهانشان نزد تو خواهند آمد. گناهان ما بر ما چیره گشته است، امّا تو ما را می بخشی(۴). خداوندا، هیچ خدایی مانند تو نیست. تو گناه بندگانت را می آمرزی و تقصیرات بازماندگان قومت را می بخشی، و چون بر بندگانت رحمت و شفقت داری، برای همیشه خشمگین نمی مانی(۵). ارتباط با آمدن موعود در یهودیت ارتباط با آمدن موعود دارد چون اعتقاد مسلّط بر رَبّانیون این بود که اگر بنى‏اسرائیل حتى براى یک روز از گناهان خود توبه کنند، آمدن او جلو خواهد افتاد.(۶) و امروزه معتقدند که نجات و آزادی«صهیون» فقط با عدالت و به وسیله‏ آنهائی که از گناه خود توبه می‏کنند،امکان پذیر است.وراه دیگری وجود ندارد(۷) ✅ از نظر مسیحیت 🔰 تعلیم اساسی حضرت عیسی در دو بخش خلاصه می­شود : ۱- کنید ؛ یعنی از گناه دست بردارید و به سوی خدا بر گردید؛ ۲- ولایت و سرپرستی خدا(ملکوت آسمان)را بر زندگی خود پذیرا شوید.(۸) و مراد از در مسیحیت این است که : ‏ تغییری می­باشد که در فکر شخص حادث شده‏ پس از آن مولّد ندامت و پشیمانی بر عملی‏ میگردد که برای زندگی جاودانی‏ میباشد آنست که قلبا گناه را بغض نماید و از ارتکاب آن کاملا محزون و پشیمان باشد و کوشش نماید که بر خداوند متوکّل شود و از روح القدس کمک یافته از گناه دوری‏ جوید و مطیع اراده و اوامر مقّدس حضرت‏ احدیّت گردد(۹) سابقه در مسیحیت سابقه آن به حضرت یحیی باز می­گردد چون او به مردم می‏گفت: « کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است(۱۰) » از دیدگاه بنی اسرائیل، ملکوت آسمان گونه‏ای حکومت الهی بود که آرمان مقدس آنان‏ به شمار می‏رفت.به همین دلیل(به گفته اناجیل در موارد مختلف)یحیای تعمید دهنده‏ در دعوت خود موفقیت چشمگیری به دست آورد و تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت‏ به طوری که همه طبقات اجتماعی،گروه گروه،نزد او می‏آمدند و می‏کردند و وی‏ آنان را غسل تعمید می‏داد(۱۱) . کتاب مقدس مسیحیان تاخیر در را موجب نابودی می­داند " مطمئن باشید اگر توبه نکنید، همه شما مانند آنان نابود خواهید شد(۱۲) " صدور دستور : در مسیحیت دستور به از جانب پطرس صادر شده " پطرس به ایشان گفت: « کنید و همه شما فرداً فرد برای آمرزش گناهانتان به نام عیسی مسیح غسل تعمید بگیرید که روح القدس یعنی عطیه خدا را خواهید یافت(۱۳) " و " پس کنید و به سوی خدا بازگشت نمایید تا گناهان شما آمرزیده شود (۱۴) " و برای کننده ارزش والایی قائل می­شود " بدانید که به همان طریق برای یک گناهکار که می کند در آسمان بیشتر شادی و سرور خواهد بود تا برای نود و نه شخص پرهیزکار که نیازی به توبه ندارند(۱۵) " و " به همان طریق بدانید که برای یک گناهکار که توبه می کند در میان فرشتگان خدا شادی و سرور خواهد بود.(۱۶)" ✅ از نظر اسلام 🔰 از منظر اسلام کسانی که دچار لغزش و گناه می­شوند ، می­توانند از دریای بی­انتهای رحمت الهی به واسطه و ندامت قلبی ، برخوردار شوند و از هلاکت ابدی نجات یابند . حتی فقها و متکلمان اسلامی ، بر وجوب توبه اجماع دارند(۱۷) و یک وظیفه واجب است و قرآن کریم با جمله «توبوا» همه مردم را به آن فرمان داده است، از جمله: « وَ تُوبُوا الَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(۱۸) » اى مؤمنان، همگى به درگاه خدا کنید، امید که رستگار شوید! امیر مؤمنان علیه السلام را چنین معنى مى کند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْکٌ بِالْجَوارِحِ وَ اضْمارُ انْ لا یَعُودَ(۱۹)» 👇👇
👇👇 (عبارت از) پشیمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى) گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت (به گناه) است. و گناهان را مى‏ شوید و دل‏ها را از زنگار پاک مى‏ کند و زمینه عبودیّت و بندگى انسان را فراهم مى‏ آورد: «التَّوْبَةُ تُطَهِّرُ الْقُلُوبَ وَ تَغْسِلُ الذُّنُوبَ (۲۰) » دلها را پاک مى‏ کند و گناهان را مى‏ شوید سخن شهید مطهری ره شهید مطهری در این باره می­فرماید : عبارت است از یک نوع انقلاب درونى، نوعى قیام، نوعى انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. این جهت از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر مى‏ دهد ولى علیه خودش قیام نمى‏ کند، نمى‏ تواند قیام کند، این استعداد را ندارد (۲۱) . در عصر ظهور اما در مورد در عصر ظهور حضرت دو دسته حدیث به ظاهر متفاوت، وجود دارد. ۱- پاره‌ای از احادیث ، دوران غیبت را عصر فرصت‌ها و ظهور را زمان پایان یافتن فرصت‌ها معرفی کرده‌اند که با آمدنش مجال و بازگشت از گمراهان ستانده می‌شود. ۲- اما تعداد دیگری از احادیث، عصر ظهور را دوران رشد و تربیت و زمان جبران ضعف‌های بشر می‌دانند. از این‌رو، در آن زمان باب همچنان باز و زمینه‌جبران کاستی‌ها فراهم است. برای جمع میان این دو دسته روایت، می‌توان دسته دوم را به زمان آغازین ظهور ناظر دانست که امام مهدی به هدایت و روشن‌گری خواهند پرداخت؛ دسته اول به زمانی اشاره دارد که آن حضرت پس از روشن‌گری، برای تصفیه جامعه بشری، دست به شمشیر می‌برند و قیام مسلحانه خود را آغاز می‌کنند. هم چنان که می‌توان موضوع دسته نخست را کسانی دانست که عالمانه و عامدانه حقایق را انکار می‌کنند و موضوع دسته دوم را کسانی که از سر جهل در ورطه گمراهی می‌افتند. اگر جمع یادشده پذیرفته نشود، ترجیح با دسته دوم روایات است؛ زیرا این دسته افزون بر این‌که با ضابطه کلی توبه‌پذیری در قرآن هم‌آهنگی دارد، از نظر کمیت و اعتبار بسیار بیشتر از دسته نخست است (۲۲) . 📚 منابع ۱ - فریامنش، مسعود ، گناه و نجات در ادیان جهان ، مجله کتاب ماه دین ، تیر 1388 ، شماره 141 ، صفحه 44 ۲ - حزقیال 18: 30 ۳ - عزرا 9: 15 ۴ - مزامیر 65: 3 ۵ - میکاه 7 : 18 ۶ - گرینستون ، جولیوس ، انتظار مسیحا در آیین یهود ، حسین توفیقی ۷ - شاهاک ، اسرائیل ، تاریخ یهود آیین یهود ، رضا آستانه پرست ، ص 64 ۸ - توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، ص 114 ۹ - هاکس ، جیمز، قاموس کتاب مقدس ، ص 268 ۱۰ - لوقا 3:3 ۱۱ - توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، ص 113 ۱۲ - لوقا 13: 5 ۱۳ - اعمال رسولان 2: 38 ۱۴ - اعمال رسولان 3: 19 ۱۵ - لوقا 15: 7 ۱۶ - لوقا 15: 10 ۱۷ - محمدی ، محمد حسین ، آخرالزمان در ادیان ابراهیمی ، ص 249 ۱۸ - نور( 24)، آیه 31. ۱۹ - تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد ، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 194 ۲۰ - همان ، ص195 ۲۱ - مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص 537 ۲۲ - آیتی ، نصرت‌الله ، امام مهدی و توبه‌پذیری ، مشرق موعود ، شماره 3 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
قابل توجه طلاب محترم غيرحضوری: با توجه به اشكال در ساعت كارتهای ورود به جلسه؛ لطفاً ساعت دقيق امتحان خود را از برنامه امتحانی و يا سامانه نجاح ـ آزمون غيرحضوری ببينيد. ضمناً تاريخ امتحان صحيح می باشد. http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
1_318777740.pdf
257.8K
برنامه امتحانات مجازی طلاب غیرحضوری
🌺 آثار توکل در زندگی 🌺 🔰 لازمه ی حضور در رکاب حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، توکل و امید بر خداست. حال که ما علاقه مند به نصرت و یاری آن حضرت هستیم، چگونه می توانیم این توکل و تکیه بر خداوند را در زندگی به دست بیاوریم؟ آیا می توان به مرحله ای رسید که تمامی امور زندگی با اتکاء و امیدواری بر خداوند، پیش برود؟ برای دستیابی به توکل و امیدواری بر خدا، باید با فوایده و اثرات آن در کارها، آشنا شد. چه بسا ما چنین خصلتی را دارا هستیم، اما چون از اثر آن آگاه نیستیم، از توکل خود نیز بی خبریم. لذا یکی از راه های بدست آوردن امید و بر خدا، شناخت فایده و ثمره آن در زندگی است. 1⃣ عدم تسلط شیطان 🔰 قرآن کریم می فرماید: «إنهُ لیس له سلطانٌ علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون» (۱) البته شیطان هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارش توکل کرده مسلط نخواهد شد. اولین و مهم ترین پیامد تکیه کردن به پشتوانه ی عظیمی چون خداوند، دوری و عدم نفوذ شیطان است. شیطانی که قسم خورده، از هیچ تلاشی برای گمراه نمودن انسان، دریغ نکند، در برابر کسانی که دلگرم و امیدوار به پروردگار خویش هستند، خوار و زبون است و هیچ کاری نمی تواند، انجام دهد. شاید دیده باشید که جلوی باغ یا مزرعه، یکی، دو تا سگ، برای نگهبانی و حراست می گذارند. اگر صاحب این ملک یا آشنای او نزدیک باغ و مزرعه شود، این سگ ها پارس می کنند و وقتی می بینند، آشنا هست، دمی تکان می دهند و می روند. اما اگر غریبه ای نزدیک این باغ بیاید، به سوی او حمله می کنند و او را مورد هجوم قرار می دهند. انسانی هم که با خدا مرتبط بود، آشنا بود، در همه کارها توکل بر خدا داشت، مورد گزند شیطان قرار نمی گیرد. اما به محض اینکه با خدا بیگانه شد، ارتباط با پروردگار خود را قطع کرد، امید و دلبستگی به غیر خدا پیدا نمود، اولین کسی که به سراغش می آید و بر او مسلط می گردد شیطان است. 2⃣ سهولت در کارها 🔰 امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «من توکل علی الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب» ( ۲ ) هرکس بر خدا توکل کند دشواری ها بر او آسان و وسایل برایش فراهم می گردد. یعنی اگر کسی در کارهایش توکل و امید بر خدا داشت، خداوند که رب العالمین است، بهترین راه و کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به هدف و مقصود شخص توکل کننده، قرار می دهد. امکان ندارد، کسی در این دنیا زندگی کند و دچار سختی و گرفتاری در مسائل گوناگون نگردد. غم و اندوهی به سراغ او نیاید. حتی انبیاء و اولیاء الهی دچار مشکلات فراوانی بوده اند. هرکه در این بزم مقرب تر است ... جام بلا بیشترش می دهند قرآن نیز در این زمینه می فرماید: «ولنبلونکم بشیءٍ من الخوفِ و الجوعِ و نقصٍ من الاموالِ و الانفُس و الثّمرات» ( ۳ ) قطعاً شما را به سختی ها، بیازماییم. مانند ترس و گرسنگی و کاهش مال و جان و آفات میوه ها بیازماییم. شخصی در حضور علی علیه السلام درباره دوست خود تعریف و مدح می کرد و بعد دست به دعا برداشت و گفت: «لا أراک الله مکروهاً» خداوند هیچ سختی و مکروهی برای او پیش نیاورد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «إنّما دعوت له بالموت إنّ من عاش فی الدنیا لا بدّ ان یری المکروه» ( ۴ ) تو مرگ را، برای دوستت دعا نمودی! زیرا کسی که در دنیا زندگی می کند ناچار باید به سختی ها و مکروهاتی مبتلا گردد. کسی که در این دشواری ها و سخت ترین لحظات زندگی، در اوج ناامیدی، دلگرم و امیدوار به لطف و عنایت خدا باشد، پروردگار عالم، او را تنها نمی گذارد. بلکه در تمامی مشکلات تکیه گاه و حامی اوست و بهترین و کوتاهترین مسیر را برای موفقیت و رسیدن به اهدافش فراهم می سازد. 3⃣ سبب عزتمندی و بی نیازی از مردم 🔰 امام صادق علیه السلام می فرماید: «أن الغنی و العزّ یجولانِ، فإذا ظفرا بمواضع التوکُل اوطنا» (۵) بی نیازی و عزت به هر طرف می گردند تا به جایگاه توکل دست یافتند، در آن جای می گیرند. کسی که توکل و امید بر خدا داشت، دیگر دست نیاز به سوی بندگانی ضعیف تر از خود، دراز نمی کند. لذا عزت و آبرویش حفظ می شود. اما فردی که دلگرم به عنایت خداوند نیست و بر او امید نمی بندد، آبروی خویش را بر کف دست می گیرد و به آن با خواهش و التماس و عرض حاجت به دیگران، چوب حراج می زند. از این رو امام ششم علیه السلام می فرمایند: «طلب الحوائج إلی الناس استلاب للعز» (۶) نیاز جستن از مردم موجب سلب عزت است. توکل بر پروردگار، انسان را از یأس و ناامیدی، از تنبلی و کسالت، به امیدواری و تلاش و جنب و جوش در زندگی می رساند. 👇👇
👇👇 4⃣ تکیه بر خدا سبب بی نیاری 🔰 یکی از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وضع مالی خوبی نداشت و در امرار معاش خانواده اش، دچار مشکل بود. روزی همسرش گفت: مرد! این همه مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می روند، از مشکلات و نیازمندی خود می گویند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به آنان کمک می کند. تو هم برخیز به محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شو و پولی به عنوان کمکی بگیر. این صحابی به مسجد نزد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمد و تا سلام کرد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «من سألنا اعطیناه و منِ استغنی اغناه الله» هرکس از ما چیزی بخواهد، به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خدا او را بی نیاز می کند. مرد با خودش گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با من بود و به خانه برگشت. همسرش گفت: پس چرا از پیش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست خالی برگشتی؟ مرد فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بازگو کرد. زن نگاهی به او انداخت و گفت: مرد حسابی، این همه آدم دور پیامبر صلی الله علیه و آله هستند از کجا معلوم که حضرت با تو بوده است برو و این بار، حاجت خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح کن. مرد بیچاره باز به مسجد آمد. وقتی خواست سلام کند، حضرت همان کلام سابق را تکرار فرمود، این صحابی نگاهی به اطراف نمود و یقین کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله روی سخنش با او است. وقتی به خانه پیش همسرش برگشت، زن باز هم قانع نشد و برای بار سوم او را به مسجد فرستاد مرتبه ی سوم نیز رسول الله صلی الله علیه و آله همان سخن قبل را تکرار نمود. بنده خدا از مسجد که بیرون آمد، دیگر حوصله بازگشت به خانه و اصرارهای همسرش را نداشت. دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: بارالها حال که پیامبرت این چنین راه نشانم می دهد، من هم از دیگران دست می کشم و فقط بر تو ابراز نیاز می کنم توکل و امیدم را بر تو بستم. همینطور که مشغول قدم زدن و مناجات با پروردگار بود، ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد اینکه یکی از ضروریات زندگی مردم مدینه، هیزم و خار و بوته است. مردم برای تأمین سوخت خود، گرم کردن خانه، پختن غذا، آب گرم برای حمام، کوره ی آهنگری و... نیاز به هیزم و بوته دارند. مرد بسم الله گفت و با توکل بر خدا به صحرا رفت و با هر سختی و مشقتی که بود، مقداری هیزم و بوته جمع کرد و به مدینه آورد. آن ها را در بازار فروخت و با پولش مقداری نان و گوشت خرید و شاد و سربلند به خانه رفت. فردا تیشه ای خریداری نمود و توانست هیزم بیشتری جمع آوری کند. هر روز با امیدواری بیشتری کار می کرد و کم کم از این راه به ثروت فراوانی دست یافت، چند شتر و نوکری خرید و از مال دنیا بی نیاز شد. بعد از مدتی وقتی به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد و حضرت از اوضاع و احوال او مطلع گردید، فرمود: «قلت لک، من سألنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله» ( ۷ ) من که به تو گفتم: هرکس از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز می گرداند. اگر آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله به این فرد مبلغی را عطا می کرد، او برای همیشه دستش به سوی دیگران بود اما وقتی توکل و امید به خدا را سرلوحه کار خویش قرار داد، نه تنها نیاز آن زمانش بلکه به طور کلی از مال و ثروت دنیا بی نیاز شد و عزت و آبرویش نیز حفظ گردید. 👇👇👇
👇👇👇 5⃣ شجاعت و دلیری 🔰 رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «من أحب أن یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله» ( ۸ ) هرکه دوست دارد، نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکل کند. کسی که اتکاء به پشتوانه ای چون خدا داشته باشد، به شجاعت و دلیری دست می یابد. یعنی از هیچ قدرت و دشمنی نمی ترسد و مقابل هیچ ظالمی سرخم نمی کند، چون خدا دارد. انسانی که توکل بر خدا ندارد، در برابر قدرتمندان و زورگویان، هراسناک است. لذا زیر بار ظلم و ستم آنان می رود و سخنی نمی گوید اما زمانی که امیدوار و دلگرم بر خداست، زمانی که در دلش فقط یک هراس وجود دارد و آن ترس از خدا، دیگر از هیچ کس و هیچ چیز ترس ندارد. بلکه با شجاعت و دلیری به مقابله با ستمکاران می پردازد. این سخن سیدالشهداء علیه السلام در روز عاشورا و در برابر لشکر کوفه، نشان از بی باکی است که بر اثر توکل بر خدا، در دل او و یارانش ایجاد شده است. «ألا إن الدعی ابن الدعی قدر کز بین اثنتین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله» ( ۹ ) آگاه باشید که این زنازاده ( ابن زیاد) فرزند زنازاده، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هرگز که ما به زیر بار ذلت برویم. یاران امام حسین علیه السلام بر اثر توکل و اتکا به پشتوانه الهی، از دشمنان خدا و خاندان رسالت، هیچ گونه هراسی ندارند و در مقابل، سی هزار نفر لشکر کوفه، به دلیل عدم توکل و امیدواری بر خدا، از نوجوانی یازده ساله تا پیرمردی نود ساله، در ترس و اضطراب هستند. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹در دل پر غصۀ ما لشگر غم گمشده🌹 🌹لشگر غم نه خدا داند که دل هم گم شده🌹 🌹تا زغفلت کعبه روی تو را کردیم گم🌹 🌹پیش سیل اشک ما صد چاه زمزم گم شده🌹 🌹تا بجوید  آفتاب طلعتت را در زمین🌹 🌹برفراز آسمانها ماه مریم گم شده🌹 🌹ماه من بالله تو از خورشید هم پیدا تری🌹 🌹آنکه رویت را نجسته خود مسلم گم شده🌹 🌹یوسف گم گشته زهرا  به اقرار همه🌹 🌹 تو در عالم گم نگشتی در تو عالم گم شده🌹 تشرف به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء: 🔰 نماز خواندن آیت الله العظمی گلپایگانی با امام زمان در عالم رؤیا حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی به عتبات مشرف شدند در حرم امام حسین علیه السلام به آقا عرض میکند آقا ، پدر شما حضرت امیر سلام الله علیه در عالم رؤیا  به من ظرف عسلی عنایت فرمودند شما به من عنایت نمیکنید؟ از حرم برمیگردند به حجره شیخ عبدالرحیم که از اوتاد و مقدسین بوده (حجره ای که مشهور است علی اکبر علیه السلام از بالای زین در آن مکان روی زمین افتاد) شب در خواب میبیند که صف جماعتی تشکیل شده ، امام جماعت حضرت ولیعصر است صف اول ابتدا و انتهاء آن معلوم نیست صف دوم اولش معلوم نیست ولی انتهاء آن خود آقای گلپایگانی ایستاده بود و همگی از علماء بودند (شیفتگان حضرت مهدی) 🔰 ذکر و یاد امام زمان علیه السلام درکلام معصومین علیهم السلام: 1⃣ برتری منتظران ظهور بر مردم دیگر: 🔰 اباخالد کابلی میگوید خدمت امام سجاد رفتم دیدم آقا امام سجاد علیه السلام نشسته اند از ایشان درخواست کردم امامان را برای من بشمارند حضرت شروع کردند به شمردن ائمه علیهم السلام. تا به امام زمان علیه السلام رسید . حضرت فرمود: یا اباخالد ، کسانی که دوره این امام را درک کنند یعنی در زمان غیبتش باشند از مردمان تمام زمانها بالاتر و فضیلت آنها بیشتر است (برای اینکه امام زمانشان را ندیده قبول دارند) یا اباخالد ان اهل زمان غیبته و القائلین بامامته و المنتظرین لظهورهافضل من اهل کل زمان  (بحار ج36 ص 386) 2⃣ اهمیت خدمت به امام زمان علیه السلام 🔰شخصی از امام صادق سئوال کرد آیا امام زمان متولد شده است؟ فرمود : نه ولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی  (بحار ج51 ص148) اگر امام زمان را درک کنم خودم خدمت گذارش میشوم عصر امام صادق تا امام زمان چندین نسل فاصله است یعنی هنوز امام زمان متولد نشده امام صادق میفرماید اگر من شما را درک کنم خودم خدمت گذارتان میشوم 3⃣ عظمت نام امام زمان علیه السلام 🔰 دعبل خزاعی محضر امام رضا علیه السلام شعر میخواند یک مرتبه رسید به یک بیت از شعرش که: خروج امام  لامحاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات یک امامی روزی قیام میکند و با نام خدا هم قیام میکند میگویند حضرت رضا علیه السلام فرمود: دعبل این شعر مال تو نبود این را روح القدس به زبان تو انداخت که شعر برای حضرت مهدی بگویی (بحار ج49ص237) 4⃣ مهدی علیه السلام از حضرت زهراست ◀️ ابوایوب انصاری میگوید:  پیامبر اکرم بیمار شد فاطمه به عیادت او آمد ناراحت بود پیامبر وقتی ناراحتی زهرا را دید فرمود زهرا جان تمام افتخار امت من به تو برمیگردد و تو محور هستی یکی از افتخارات امت من پیامبر آنهاست که بهترین پیامبر از آن آنهاست که میگویند:  نبینا خیر الانبیاء فاطمه جان این پیامبر پدر توست و هو ابوک بهترین وصی از این امت یعنی علی ابن ابیطالب وصی من است که شوهر توست وصینا خیر الأوصیاء و هو بعلک افتخار دیگر ما دو سبط و دو سید شباب اهل جنت است که حسن و حسین علیهما السلام هستند هر دو فرزندان تو هستند و منا سبطا هذه الامه در آخر حضرت فرمود: منا مهدی هذاه الامه آخرین سفیر الهی هم فرزند توست  (بحار ج36ص 369) والسلام علی من تبع الهدی اللهم عجل لولیک فرج http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
سخنرانی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی 🌺 مبارزه با نفس 🌺 🔰 بحث ما راجع به مربّیان بود، یعنی کسانی که می‎خواهند زمام تربیتی دیگران را به دست بگیرند و به آنها روش گفتاری و کرداری دهند و در این روش دادن به دیگران، قاصِد هستند. من در جلسات گذشته عرض کردم که اگر این روش دادن بخواهد مفید بوده و ضرر نداشته باشد، کار هر کسی نیست و کسانی که می‌خواهند مربّی باشند باید دارای شرایطی باشند. اوّلین شرط و سرآمد شرایط مربی تربیتی بودن، این است که فرد باید «خود ساخته» باشد؛. خود ساختگی در ابعاد گوناگون مطرح است. یکی از این ابعاد، مسأله نفس است، یعنی شخصی که می‌خواهد مربّی باشد، باید نفس خود را چه در بُعد شهوی، چه غضبی و چه وهمی‎اش تربیت کرده باشد. سرآمد دعوت انبیا نسبت به ابنای بشر نیز همین «تأدیب نفوس» است یعنی اگر مربّی خود ساخته نباشد، تربیت بی‎فایده است. لذا انبیا سراغ تأدیب نفوس می‌رفتند. 💠 تقدم تربیت خود بر تربیت دیگران در نهج‌البلاغه است که حضرت علی(علیه‎السلام) فرمود: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیرِهِ» هر کس بخواهد خود را زمام‎دار دیگری قرار دهد، باید پیش از تعلیم دادن به دیگران، به تعلیم خویش بپردازد؛ تعلیم همان تأدیب است. 💠 تقدّم تربیت با رفتار بر تربیت با زبان «وَ لْیکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ» و بعد که خودش را تربیت کرد و می‌خواهد مردم را تربیت کند، باید اوّل آنها را با کردار خویش تأدیب کند، نه با زبان؛ یعنی قبل از اینکه بخواهد دیگران را با زبان خود تربیت کند، باید آنها را با عمل خود تربیت کند. همین اعمالی که از او صادر می شود، قبل از آن که بخواهد دهان باز کند و به زبان بیاورد روش می‎دهد. 💠 ارزشمندی و برتری «انسان خودساخته» بر «مربّی دیگران» «وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ» (۱) و آن کسی که دارد خود را می‎سازد و تربیت می‎کند نسبت به کسی که می‎خواهد مردم را تأدیب کند، برای تجلیل سزاوارتر است، حتی اگر شخصی که می‌خواهد دیگری را تربیت کند خودش هم تربیت کرده باشد، باز آن کسی که دارد خودش را تربیت می‌کند برای تجلیل سزاوارتر است، چون خودسازی این‎قدر ارزش‎مند است. 💠 خود را ادب کنید! اصلاً مکتب انبیا و اولیا همین است. سرلوحه دعوت آنها همین مسأله تأدیب نفوس است. علی(علیه‎السلام) در نهج البلاغه می‌فرماید:«أَیهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا» ای مردم، تربیت خود را به دست بگیرید! خودتان را تربیت و ادب کنید! «وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا»(۲) و نفس را از گستاخی پذیرفتن خوهای زشت و نکوهیده روی‎گردان سازید؛ لذا در روایتی دیگر از علی(علیه السلام) دارد که فرمود: «الاشتغال بتهذیب النفس أصلح»(۳) 💠 «نفس» انسان را به بی‏بندوباری دعوت می‌کند انسانی که می‎خواهد مربّی باشد، باید ابتدا خودش را در رابطه با نفسش بسازد. دلیلش نفس، یعنی شهوت، غضب و وهم، مرز نشناس است. شهوت همین‌طور بی‌پروا انسان را به شهوت‌رانی دعوت می‌کند،«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (۴) نفس می‎آید انسان را به بی‎بند و باری، شهوت‎رانی، خشم وهم و شیطنت دعوت می‎کند. نفس این است جلوی این فرمانروایی نفس را گرفت. 💠 نفس انسان، لجام می‏خواهد من خودم از بعضی بزرگان شنیدم که می‌فرمودند: «جلوی این یابوی چموشِ نفست را بگیر»! ما باید دهنه‌ای از شرع و عقل به آن بزنیم و آن را به آداب الهیه مؤدب کنیم. نگو: «دلم می‏خواهد»؛ بگو: «شهوتم می‏خواهد»، «غضبم می‏خواهد»! کسی که در زندگی‎اش از نظر شهوت، غضب و وهم نه شرع سرش می‎شود و نه عقل، هر کاری بگویی می‏کند! وقتی هم که بگوییم: ‎چرا این کارها را می‎کنی؟ می‎گوید: دلم می‎خواهد! این دل نیست؛ بلکه شهوت تو است و اسمش را عوض کرده ‏ای! «قلب» خانه خدا است و تو به شهوت و غضب خود می‎گویی «دل»؟ تربیت یعنی اینکه دیگر نگویی: «دلم می‏خواهد» این شخص اگر بخواهد نفسش تربیت کند، در ابتدا کارش خیلی مشکل است. من مراجعات زیادی داشتم که برخی به من می‎گویند: «من نمی‎توانم گناه نکنم!»، من به آنها می‎گویم: «نه! به من دروغ نگو! نگو: نمی‎توانم؛ بگو: نمی‎خواهم!». «نمی‎توانم» یعنی خدا قدرتش را به من نداده است، نخیر خدا قدرت را داده است و تو می‎توانی؛ ولی نمی‎خواهی! چون مخالفت با نفس فشار دارد و سخت است. 👇👇
👇👇 💠 «جهاد اکبر» یعنی «تربیت نفس» تأدیب نفس و مهار کردن شهوت، غضب و وهم، در ابتدا برای انسان خیلی فشار دارد و فشارش هم آنقدر زیاد است که از آن به جهاد اکبر تعبیر کرده‌اند. در اصطلاح به «مقابله کردن با نفس و مهار کردن آن» غلبه بر هوای نفسانی می‌گویند. هوا یعنی خواسته‎ها، چه در بُعد شهوت باشد، چه غضب و چه وهم. چون نفس به معنای خاصّش از این قوا تشکیل می‎شود. این تعلیم به تعبیر علی(علیه‎السلام) و این تأدیب، ابتدا مشکل است و از غلبه کردن بر این نفس به «جهاد اکبر» تعبیر شده است. این که می‎گویند جهاد اکبر همین تربیت نفس و غلبه بر هوای نفس است. روایتی از علی(علیه‎السلام) است که می‎فرماید: «ردع النفس عن الهوى الجهاد الأکبر» (۵) ؛ اگر بخواهی نفست را از خواسته‏ های گسترده‎اش برگردانی و جلوی اطلاقش را بگیری، جهاد اکبر کرده‌ای. 💠 «تربیت نفس» سخت‌تر از «فتح شهر» در تاریخ صدر اسلام آمده است که گروهی از مسلمین به جبهه رفته بودند. وقتی نزد پیامبر برگشتند و از سختی‌های زیاد جنگ بحث کردند، پیامبر فرمودند: این جهاد و جنگ و کشتن دشمن، جهاد اصغر بود، جهاد اکبر بر شما باقی مانده است؛ آن جنگ داخلی است، غلبه بر هوای نفس است، این مشکل‎تر است. من در روایتی دیدم که از حضرت سلیمان نقل می‎کردند که دارد: «إن الغالب لهواه أشد من الذی یفتح المدینة وحده» (۶) ؛آن کسی که بخواهد با هوای نفس مبارزه کند و بر هوای نفسش غلبه کند، کارش سخت‎تر است از کسی که بخواهد تنهایی یک شهر را فتح کند. یعنی فتح یک شهر به تنهایی آسان‎تر از جنگ و غلبه بر هوای نفس است. 💠 «تربیت کردن» کم کم آسان می‏شود در ابتدا مشکل است و فشار دارد، امّا گام اوّل را که برداشتی، گام دوم فشارش شاید نصف گام اوّل باشد، گام سوم نصفِ نصف است. همین‎طور که انسان جلو برود فشار کم می‌شود تا جایی که غلبه بر هوای نفس بسیار ساده می‎شود. ابتدا باید پایش بایستد. همه اینها روش دارد و ما فقط اصل قضیه را مطرح کردیم؛ کسانی که می‎خواهند مربّی دیگران شوند باید اوّل خودشان را در بُعد نفسانی تربیت کنند که تربیت در بُعد نفسانی فشار دارد، ولی بعد فشارش کم می‎شود. البته شیطان در اینجا هم شیطنت می‎کند. 💠 انسان بی‏ تربیت، کر و کور است. اگر انسان بخواهد نفس را رها کند، آن بُعد درونی‎اش که در ارتباط با امور انسانی و معنوی‎اش هست، از بین خواهد رفت و به تعبیری در روایات داریم که کر و کور می‎شود؛ نه آهنگ معنویت را می‎شنود و نه ماورای ماده را می‎تواند شهود کند. اگر در آن بُعد معرفتی‎اش برویم، انسان اگر بخواهد نفس را رها کند آن بعد معنوی‌اش کر و کور می‎شود. در روایتی دارد که علی(علیه‎السلام) فرمود: «إِنَّکَ إِنْ أَطَعْتَ هَوَاکَ أَصَمَّکَ وَ أَعْمَاکَ وَ أَفْسَدَ مُنْقَلَبَکَ وَ أَوْدَاکَ»(۷) اگر تو بخواهی تحت فرمان خواسته‎های نفسانی‎ات عمل کنی کر و کور می‎شوی و این خواسته‌ها در عاقبت تو را به وادی هلاکت می‎کشاند. عرض کردم تعبیرات مختلف است و چه بسا می‎شود گفت که عقل را از انسان زائل می‎کند، چون کار عقل روشن‎گری است و تبعیت از هوای نفسانی چراغ عقل را در درون انسان خاموش می‎کند. 💠 «عاقل» خود را تربیت می‏کند. لذا ما در روایات‎مان می‎بینیم که وقتی می‎خواهند عاقل را تعریف کنند می‎گویند: عاقل کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند و دیوانه کسی است که هوای نفس بر او غلبه کند: «العاقل من غلب هواه و لم یبع آخرته بدنیاه»(۸) در روایت دیگر دارد: «العاقل من عصى هواه فی طاعة ربه» [9] ؛ روایات متعدده داریم که من نمی‎خواهم وارد شوم. انسان عاقل همین روشی را که انبیا به آن دعوت کرده‎اند در تربیت خودش می‎گیرد، تا صلاحیت تربیت نسبت به غیر خودش را پیدا کند. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d