eitaa logo
منبر مجازی یک طلبه
526 دنبال‌کننده
24 عکس
74 ویدیو
5 فایل
جایی برای شنیدن ناگفته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغت پیرمون کرد داداش نتونستم برای دومین سالگردت پستی نزارم دوباره امسال شعر گفتم برات شنیدم پسندیدی... موج ها بی قرار بودند و چشم تو بی قرار تر شده بود آن شب انگار در تو دریایی، بی قرار دم سحر شده بود شب معراج و آب آشوب و قایقی پر ز خون و پر شده بود ارمیا بین خواب می‌خندید ، خواب نازش پر از پدر شده بود نیمه شب ماه بین سجده گرفت، بین آغوش، مصطفای مرا بغض راه نفس گرفته و آه، بسته بال و پر صدای مرا نیمه شب زورق بهشت رسید، برد با خود قرار آخر را موج می برد با خودش تا عمق، قهرمان به خون شناور را مه نبود است، دود اسپند است، باز کردند باز معبر را صخره بوسید در معانقه اش، جای سربند نامِ مادر را خون پیشانی اش محاسبه کرد، طول جغرافیای وصل کجاست ادعا چیست،مدعی چه کسی است، واقعی چیست، خط اصل کجاست مصطفی ناخدای دریا شد ، باخدا بود، با خدا می بست روی هرچه که بوی او ندهد، هردوتا چشم را می بست گره از دست فقر وا میکرد، فتنه را خوب دست و پا می بست کم‌ می آورد بین راه اگر، اربعین بار کربلا می بست مصطفی مرد بود، مرد نبرد، مرد ذکر و نشاط و اشک ولی خط قرمز کشیده بود روی، هر چه خط بود غیر سید علی پسرانه دل از پدر می برد، همسرانه به عشق کوشا بود پدرانه برای هر دو پسر، کوه بود،صخره بود ، دریا بود با رفیقان همیشه آغوشش، باز بود و به فکر آنها بود نقطه ضعفش میان روضه ولی، نام پاک و‌شریف زهرا بود پسر چشم روشن شعرم، چشم روی گناه بست، رسید تا سرش را مقابل محبوب، به سر سنگ زد، شکست، رسید @menbaremajazii