eitaa logo
🎤صهبای منبر
9هزار دنبال‌کننده
141 عکس
30 ویدیو
13 فایل
نشر مطالب کانال بلامانع است مدیر کانال 👈 @mihman https://rubika.ir/mihman_110 روبیکا تبلیغات ارزان 💰👇 https://eitaa.com/joinchat/634126779Caf2fe5f16e
مشاهده در ایتا
دانلود
که ایشان در اتاقشان یک شمشیر آویزان کرده بود یعنی کنار تاقچه یا هرکجا بود یک شمشیر بود یک لباس خشن و یک قرآن. در اتاق امام کاظم بود خب حالا این ظاهرش چیزی نشان نمی دهد تعبیری از مقام معظم رهبری دیدم ایشان قشنگ تفسیر کرده در این کتاب انسان دویست و پنجاه ساله شان می گویند اینها سه تا نماد بوده امام شمشیر گذاشته نماد جهاد یعنی ما اهل جهادیم اگر شرایط فراهم شود مثل امام حسین ، قرآن گذاشته نهاد اندیشه و فرهنگ یعنی ما محورمان قرآن است ملاکمان آیات قرآن و مبانی قرآن است و یک لباس خشن گذاشته یعنی لباس زبر مظهر زهد یعنی ما وابستگی به دنیا نداریم این خیلی من روی این جمله فکر می کردم که چی است معنایش که سه تا نماد در اتاق امام کاظم یک شمشیر یک قرآن و یک لباس خشن ، این تعبیر را دیدم حالا برداشت است دیگر یک ذوق است ایشان می گوید شاید معنایش این است که در واقع نماد جهاد و عرض می کنم قرآن و یعنی فرهنگ و نماد زهد که این امام بزرگوار را شرایط ما را در هر زمینه ای فراهم شود . خب خیلی طول کشید مقدمه ی عرائضم اصل بحثم عرض می کنم این است امام یکی از مهم ترین اقداماتش حالا ایشان خیلی اقدامات داشتند ما دیشب مسجد اعظم گفتیم ان شاالله منبر بعدی هم من بعضی هایش را خواهم گفت اما یکی از مهم ترین چیزهایی که در جامعه می توانیم مردم را از این وضعیت فساد اخلاقی فساد مالی فساد سیاسی نجات بدهد الگوی عملی بودن خود امام است یعنی خود مردم امام را ببینند زندگی ساده است عبادتش این است نمازش این است خود این 💠كونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ که حالا من شاید بیش از بیست مورد را یاداشت کردم منتها نمی رسم بگویم یک چند تا را عرض می کنم .ذیل همین جمله 💠كونُوادُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ گاهی از اوقات شرایط به گونه ای است که نمی شود یک کسی بیاید مثلا امام کاظم خطبه ی جمعه در اختیارش نبوده سخنرانی و مسجد در اختیارش نبوده یک بخشی زندان بوده اما من به چند نمونه از سیره ی امام اشاره میکنم که این ها خودش نشان دهنده ی این است 📝که این ها خودش نشان دهنده ی این است که می فرماید : این کاری که این ها دارند می کنند غلط است . ♦️۱: بیش از هزار برده را ایشان آزاد کرد خب خود این یک تبلیغ است یعنی اسلام به دنبال این است که بردگان آزاد شوند فقرا غنی شوند غیر مستقلین استقلال پیدا کنند . نشسته بود کنار یک فقیری که در روایت دارد که خیلی چهره اش هم زشت بود زیبا نبود حالا بیماری داشت نمی دانم یکی از اصحاب آمد گفت آقا شما کنار ایشان داری غذا می خوری ببینید آقایان عزیز جواب امام را ، فرمود عَبدُ این چه اشکالی در این آقا است چرا شما این را تحقیر می کنید عَبَدَا مِن عِبادِاللهِ اولا بنده ی خداست. ♦️۲:أَخٌ فِي کِتابَ اللَّهِ در قرآن هم ایشان برادر خوانده شده اِنَمَا المومِنونَ اِخوَهِ که ندارد فقیر یا غنی . 📝پس این آقایی که من کنارش نشستم چند تا ویژگی دارد : ♦️۱: عَبد خدا است . ♦️۲: اَخ یعنی برادر در قرآن. ♦️۳: جارُ فِی بِلادِاللهِ همسایه ی ما است در بِلاد خدا مدینه شهر خداست یا مکه اگر بوده . ♦️اما چهارم : یَجمَعُنَا یا خَیرِ الادَم پدر آن هم که بهترین شخصیت آدم پدرمن و ایشان یکی است دیگر. ♦️۵: وَاَفضَل الاَدیانَ وَالاِسلام ، افضل الادیان جفتمان داریم. یعنی آقایان عزیز ملاک امتیاز این پنج تا است عبد خدا ، برادر دینی ، جارُ فِی البِلادِاللهِ ، خَیرُ الاَبا ،که آدم است و خَیرُ الاَدیانَ یا اَفضَل . مگر جایی در قرآن داریم که فقیر وغنی تفاوت کند این خودش می شود تبلیغ این خودش می شود روش عملی . گاهی آقا می آمد در مزرعه یک وقتی داشت بیل می زد ایشان، باز یکی از همین افراد آمد گفت آقا شما دیگر چرا شما و کار ، بابا دارند می خورند می برند حکام بنی عباس آقا فرمودند : تعبیر روایت این است، 💠يعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اِسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي اَلْعَرَقِ یعنی آن قدر کار کرده بود که دیگر پاها عرق کرده بود فی العرق عرق کرده بود خیلی در گرمای شدید ، آن آقا آمد گفت چرا شما، آقا این جواب دادند فرمودند : 💠قدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي فِي أَرْضِهِ آدم هایی که از من بالاتر بودند کار می کردند رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله امیر المومنین علیه السلام. خب ببینید آقا آمد در قبرستان دید مرده دارند می گذارند در قبر ببینید این ها روش امام کاظم است من می خواهم جواب حرفم در یک کلمه است یعنی شیوه ی عملی در مقابله ی با آن فساد عباسی با آن فساد اخلاقی با آن فساد در واقع مالی خب آقا دارند ریخت و پاش می کنند آقا هم تذکر می دهد اما بهترین راه این زندگی خود امام است که یک زندگی ساده ای است .آمد دید مرده ای را دارند می گذارند در قبر آقا ایستاد فرمود بیایید کنار قبر ما غالبا مجلس های موعظه مان در مسجد و حسینیه و این ها است ولی من همیشه در
تبلیغ گفتم یکی از هنرهای مبلغ فرصت جویی است یعنی موقعیت ها را مثلا شما در بیمارستان در سیل در زلزله در تصادف در هواپیما وقتی خطری پیش می آید در کشتی این جور جاها خوب طرف دیگر آماده است آن خطر است دیگر هواپیما الان دچار مشکل شده دو تا حدیث بخوانی به قلبش می نشیند یا بچه اش مریض است حضرت یوسف این کار را کرد دیگر تا در زندان دید این ها زندانی اند الان هم کارشان گیر کرده خواب دیدند تعبیرش را هم بلد نیستند تا آمدند گفتند : خواب ما را تعبیر کن گفت اول بگذارید تبلیغ دین بکنم اارباب متفرقون آیا چند تا خدا بهتر است یا یک خدا ، اول دعوتشان کرد به توحید بعضی از اوقات آقا دیدند قبرستان است همه دارند اشک می ریزند میت را دارند می آورند فرمود بیایید بیایید همه را آورد کنار قبر فرمود یک نگاهی در قبر بکنید إِنَّ هَذَا شَیْ‏ آخِرُ دنیایی که آخرش این است و قیامتی که اولش این است آیا سزاوار نیست انسان بترسد زهد داشته باشد یعنی کلاس اخلاق در کنار قبر در قبرستان . حالا عرض کردم من بیش از بیست مورد این ها را یادداشت کردم نمونه هایی که امام کاظم علیه السلام الگوی عملی و لذا مخالفینش درباره اش نوشتند اَعبَدَ الناس عابد ترین مردم در زمان خودش ، اِذا اَصبَحَ در روایت دارد که وقتی صبح می کرد در مسجد و النبی بعد از نماز صبح سر به سجده می گذاشت آن دعایی که بلدید چاپ هم شده الحمدوالله نوشته شده مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح از قول بعضی بزرگان آورده دیگر تعابیر را 💠حلیفَ السَجدَه الطَویلَه وَ الدُموعَ الغَزیرَه وَ المُناجاتِ الکَثیرَه زیارتی است که سید ابن طاووس درباره ی امام آورده ، این سیره ی امام کاظم علیه السلام است در آن جو سخت که من حالا بحثم را جمع کنم در آن شرایط مشکل و سخت امام اقدام به کادرسازی کرد یعنی شخصیتی مثل حشام ابن حکم که هارون رشید گفت زبان این از هزار شمشیر برای ما خطر ناک تر است یک همچین شخصیت هایی را تربیت کرد . یونس ابن عبدالرحمن که آمد خدمت آقا این هم حالا نکته ی خوبی است که در شرایطی که کار مشکل می شود مخصوصا در آن زمان چون قطاع دین سارقان دین زیاد شده بودند عرض کردم جعل حدیث ، داستان سرایی ها ، نقل اسرائیلیات خیلی دین مردم سست شده بود آقا به یونس ابن عبدالرحمن فرمودند: یک دعا به تو یاد می دهم خیلی بخوان چه بگویم آقا فرمود ،اَکثَرَ مِن اَنتَ قُول ، تا می توانی این را بگو من دیدم بعضی بزرگان و مراجع که من خدمتشان در نماز بودم دیدم در رکعت سجده این دعا را می خوانند آقا فرمودند: زیاد بگو 💠اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ وَ لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ 💠فلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ خدایا این را از ما نگیر 💠اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ خدایا دین ما عاریه ای نشود دین ما اگر عاریهای شد می شود مثل همین هایی که در طول تاریخ شما ملاحظه می فرمایید :چقدر بعد از سقیفه ریختند چقدر در زمان خود ائمه شما این کتاب مرحوم مامقانی را نگاه کنید ایشان یک قسمتش را اختصاص داده به همین کسانی که انحراف عقیدتی پیدا کردند مثل مقیرت ابن سعیدها مثل بنان ها مثل شلمقانی ها مثل ابن بابای قمی ها این ها لیست می کند کسانی که جایگاهی پیش امام داشت مثل چرا راه دور برویم آقا چرا راه دور برویم مثل علی ابن ابی همزه بتائنی وکیل امام کاظم مگر منحرف نشد مگر امام رضا لعنتش نکرد مگر دینش را از دست نداد. خیلی خیلی ریزش ها ، ریزش ها 💠اللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ یعنی خدایا دین ما عاریه ای نشود از ما سلب نشود 💠و لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ خدایا همیشه آدم خودش را اتفاقا یونس ابن عبدالرحمن سوال کرد از امام گفت آقا این اولیش را می فهمم دومیش یعنی چه که تقصیر آقا فرمود هر کاری که انجام می دهی خودت را مقصر بدان همش تفووح به کار خیر نکن یک روایت دارد در وسایلش دیدم اولش تعجب کردم بعد دیدم صاحب وسایل شرح کرده که یک کسی آمده بود خدمت امیر المومنین گفت آقا ما روزه گرفتیم صُمْنَا صَلَّيْنَا آقا فرمودند که : ما که خوابیدیم ما بیشتر کارمان خواب است من دیشب خواب بودم مثلا خب امیرالمومنین هزار رکعت نماز با آن عبادت مرحوم سال وسائل سه تا توجیه کرده برای این حدیث که منظور حضرت امیر چه است اتفاقا این
را در بابی آورده در جلد اول که آنجا می فرماید: کراهت دارد که انسان همش تفووح به کار خیر کند اینجا رفتیم آنجا رفتیم خدا رحمت کند آقای مجتهدی می گفت آن حجری که بوسیدم یک بار رفته مکه دیگر ول نمی کند ایشان می گوید یعنی چه حضرت امیر فرمود ما که دیشب خوابیدیم بابا امیر المومنین می فرماید: می خواهد بفرماید : عبادت ما در مقابل آن وظیفه ای که در مقابل خدا داریم 💠که اَنَهُ نُمَه کِه اَنَهُ خوابَه نه این که منظورش این است که مثلا نماز شب نخواندم یا آن هزار رکعت را کنار گذاشتم نه کِه اَنَهُ نُمَه. توجیه دوم می فرماید : کِه اَنَهُ مُبالِغَه گویا مبالغست و یک توجیه دیگری دارد ایشان نگاه کنید جلد یک وسایل این روایت را ایشان آورده فرمودند : 💠لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ یعنی این دائما خودت را مقصر بدان ولو عبادت ثقلین داشته باشی . این سیره ی امام کاظم علیه السلام که عرض کردم در آن جو خراب دوران بنی عباس سعی کردند با شیوه ی عملی ببینید آقا چرا اول محرم که می شد حالا مثل الان کتل عزا پرچم و این مسائل نبوده که این قدری به هر حال برای امام حسین این قصه ها نبوده روز عاشورا طرف آمده پیش امام صادق می بیند آقا گریه می کند می گوید امروز چه روزی است چرا گریه می کنید معلوم می شود جا نیافتاده بوده فرهنگ عاشورا اما امام کاظم چه جوری این فرهنگ را جا می اندازد 💠اذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً همیشه که دهه ی محرم می شود کسی دیگر امام کاظم را خندان نمی بیند همین طور شدت پیدا می کند شدت پیدا می کند که تا روز عاشورا تا به اوجش می رسد این خودش تبلیغ عاشورا است آن کار کردن در زمین تبلیغ فعالیت است آن حَلیفَ السَجدَه طَویلَه بودن تبلیغ نماز و دین است آن انفاق هایی که دیشب مسجد اعظم گفتم دیگر تکرار نمی کنم خودش تبلیغ خدمت رسانی به مردم است 💠كونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ آقایان عزیز عرضم را با این جمله تمام کنم . اگر با ولایت اهل بیت علیه السلام باشید ان شاالله هیچ گاه دینمان دین عاریه ای نخواهد شد اینی که فرمودند: با ما باشید 💠فمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ ان شاالله خداوند به ما توفیق بدهد و این ولایت را از ما سلب نکند ان شاالله . 💠السَّلاَمُ عَلَيْكَ یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ ، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. تَنوحُ فِي غُربَتِه عَلَيهِ خدا رحمت کند مرحوم قروی اصفهانی را ، تَنوحَ فِی غُربَتِه عَلَیهِ خَشخَشَةُ الحَديدِ فِي رَجلَيهِ ناحَد عَلَیهِ زُمَرُالمَلائِکِهِ بَنّاحَهِ حورُ عَلَیهل اَلَااَرائِکِهِ اَحُجَهُ الحَقِ اِمامُ رافِضَه ، اَحُجَهُ الحَقِ اِمامُ رافِضَه بَل حُجَهُ باطِلِ مِن مُداحِضَه کنج زندان چه بلایی به سرت آوردند آقای من کنج زندان چه بلایی به سرت آوردند چه بلایی به سر چشم ترت آوردند دخترانت، فاطمه ی معصومه من را ببخش دخترانت همگی چشم به راهت بودند آخر از گوشه ی زندان خبرت آوردند عجبی نیست که چیزی ز تنت باقی نیست آنقدر نحیف بود دو تا معصوم خیلی آقا بدنشان نحیف شده ، کالخَیال ، دیگر قابل شناسایی نبود یکی موسی بن جعفر است یکی سید ها مادرتان زهرای مرضیه 💠لم یَذَلنا اِلَتَالجِسم بَاكِيَةُ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةُ الْقَلْبِ عجبی نیست که چیزی ز تنت باقی نیست حمله بر زانو با ساق و کمرت آوردند نانجیب تازیانه می زد روی کمر آقا حمله بر زانو ساق و کمرت آوردند آقا جان ، تازیانه به کمر و بدن شما می زدند سخت بود سنگین بود اما می دانی کربلا اسب به بدن حسین دوانیدند احدی ننوشته بعد از شهادت متعرض شما شده باشند آن آقا گفت گل آوردند جمعیتی جمع شد بدن را آوردند مقبره ی قریش مقابر قریش اما جلو چشم خواهر و دختر چوب به لب و دندان ابی عبدالله، رباب بلند شد سر را برداشت به سینه چسبانید رو کرد به ابن زیاد این را خوارزمی نوشته گفت نانجیب نزن نزن من شنیدم پیغمبر این لبها را می بوسیده . 💠صلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ یَا مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ. حجت الاسلام دکتر رفیعی 📯 با منتشرڪردن پیامها با لینک درثواب آنها شریڪ شوید 📯 💠 کانال صهبای منبر ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/joinchat/333316178Cae344a215d ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 تابلوهای حرز ابی دجانه صغیر و کبیر 🦌 روی پوست آهو 🖼 در ابعاد 13*18. و 20*30 خواص حرز ابی دجانه: 1. دفع جن 2. دفع سحر و طلسم 3- باز شدن درب خیر به سوی شخص 4. حل شدن اختلافات زناشویی و خانوادگی 5. قرار گرفتن در پناه خداوند 6. دفع چشم زخم 7. دفع آزار و اذیتهای ماورایی 8. خواب راحت و.... 👈 آیدی سفارش @mihman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 یکی از جوانب شخصیتی امام موسی کاظم علیه السلام که تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است، شاگردپروری و تربیت دانشمندان اسلامی توسط ایشان است. عصر امام کاظم علیه السلام مصادف بود با گسترش آراء و مکاتب گوناگون فکری و در این میان لازم بود، مکتب تشیّع همانند زمان امام صادق علیه السلام، پویایی و تحرک خویش را برای مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی حفظ کند. امام کاظم علیه السلام هم خود شخصاً وارد بحث با مخالفین می شد و هم اصحاب خویش را تشویق و تربیت می کرد، تا نظرات اهل بیت علیهم السلام را در میان مردم منتشر کنند. در این مقاله، با معرفی اجمالی یکی از شاگردان مبرّز امام موسی کاظم علیه السلام، فرازهای کوتاهی از یکی از روایات منقول از این شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت علیهم السلام، شرح داده خواهد شد. هشام بن حکم، اسطوره مناظره یکی از قوی ترین و برجسته ترین شاگردان تربیت یافته در مکتب اهل بیت علیهم السلام در عرصه کلام و عقاید استدلالی، «هشام بن حکم» بود. وی در بین دانشمندان فرَق مختلف اسلام در زمان خود، مشهور به فضل و دانش و تخصص در علوم عقلی و نقلی و مهارت و زبردستی در مناظره و مجادله بود و همگان او را به استادی در بحث و مناظره قبول داشته و از مناظره ی با وی بیمناک بودند. ابوالهزیل یکی از علمای متبحر و پرآوازه معتزلی که در فن مجادلات کلامی، کمتر کسی یارای برابری با وی را داشت، از هیچ کس جز هشام بن حکم، در بحث و جدال و مناظره بیم نداشت. [تاریخ علم كلام، شبلی نعمانی، ص 31] هشام بن حکم،افسر ارشد سپاه علمی شیعه هشام بن حکم یکی از افسران ارشد علمی حضرت امام صادق علیه السلام و فرزند بزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام بود. مرحوم طبرسی در کتاب "اعلام الوری" در روایتی مفصل از مناظره اصحاب امام صادق علیه السلام با یک مرد شامی چنین نقل می کند: «روزی در مکه هشام بن حکم خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد در حالی که فضلا و دانشمندان بنام شیعه از قبیل حمران اعین شیبانی و محمد بن نعمان و هشام بن سالم و قیس ماصردر مجلس شرف حضور داشتند با این که همگان از نظر سن از او بزرگتر بودند حضرت او را مقدم بر همه فرموده و در صدر مجلس و بالاتر از همه نشانید. این تفضیل بر آنان گران آمد. وقتی امام از چهره های حاضرین ملتفت این مطلب شد، فرمود «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده» این جوان با دل و زبان و دست یعنی با تمام قوا ما را یاری می کند. [إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 281] هشام بن حکم، نماینده امام معصوم پس از شهادت امام صادق علیه السلام، هشام نزد حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام رفت و تحت تربیت و ارشادات ایشان قرار گرفت. وی علاوه بر برخورداری از جایگاه ممتاز علمی در بین اصحاب امام کاظم علیه السلام، از کارگزاران مورد اعتماد و خصوصی ایشان نیز به شمار می رفت. حسن بن علی بن یقطین، فرزند شاگرد ممتاز و کارگزار امین امام علیه السلام که به دستور ایشان در دستگاه هارون الرشید، متصدی منصب وزارت بود چنین نقل می کند: "هر گاه موسی بن جعفر علیهماالسلام چیزی برای رفع نیازمندی های شخصی یا امور دیگری که مرتبط با خود حضرت بود، لازم داشت به پدرم (یعنی علی بن یقطین) نامه می نوشت که فلان چیز را خریداری یا تهیه کن و باید متصدی این امر هم «هشام بن الحکم» باشد. "[ رجال الكشی ،ص:269] 📯 با منتشرڪردن پیامها با لینک درثواب آنها شریڪ شوید 📯 کانال گنجینه اذکار و ادعیه ╭┅┅┅┅┅❀🔻❀┅┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/joinchat/3035234721C3b938360a3 ╰┅┅┅┅┅❀🔺️❀┅┅┅┅┅╯ •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت امام کاظم (ع) همراهی و سیر و معرفت امام شرط رسیدن به مقامات و سلوک انسان متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام شهادت امام کاظم علیه السلام در دانشگاه امام صادق ع تهران به تاریخ 4 خرداد ماه 93 برگزار شده است و ایشان در این بحث اشاره می کنند که عالم دنیا محل تلاقی و نبرد دو ولایت نار و نور است، و مهمترین وظیفه ما اینست که خود را از ولایت نار رهانیده و به محیط ولایت نور برسانیم و تمام امکانات و نعمتهای خداوند در دنیا که در اختیار ما قرار گرفته است برای رسیدن به این هدف است، این عقبه ایست که باید از آن عبور کنیم و با ورود به وادی ولایت امیرالمومنین که وادی توحید و محیط امن الهی است، گردن خود را از آتش برهانیم، و حتی اگر ذره ای از وجود و فکر انسان از این محیط بیرون باشد، آن قسمت طعمه شیطان و آتش خواهد بود، زیرا ولایت دشمنان اهل بیت جهنم و آتش است که با جاذبه های مختلف سعی در کشاندن انسانها به درون خود دارد، اهل بیت عصمت اصل شجره توحید هستند که درختی ریشه دار با شاخه های برافراشته در آسمان است که دائما میوه می دهد و این مثلی است از ممثل یعنی اهل بیت علیهم السلام که محیط ولایتشان همان محیط توحید است، و با ورود به وادی ولایت اهل بیت می توان از میوه های دائمی درخت توحید بهره مند شد؛ حکمت، معرفت امام است و کمترین درجه شناخت و معرفت امام آنست که امام را مفترض الطاعه بدانیم و بدین معنی که ولایت امام عین ولایت خداست، و سیر در تمامی عوالم تنها با امام ممکن است و هیچگاه حتی در بالاترین درجات نیز بی نیاز از امام نیست، و شرط توفیق در این سیر هم عدم شرک است انسان از محیط ولایت اهل بیت ذره ای خارج نشود، و مقدمه سیر با امام نیز تسلیم است زیرا دردمندی که تسلیم طبیب نباشد، قطعا به درمان نخواهد رسید، انسان باید حضور امام را در تمام عالم حس کند و لااقل اگر او را نمی بیند بداند که خودش در محضر امام است. دنیا؛ تلاقی ولایت نور و ولایت نار «من أتاکم نجی و من لم یأتکم هلک الی الله تدعون و علیه تدلون و به تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون» از نظر قرآن، کل متاع دنیا از ابتدا تا انتهایش آنچه همه اهل دنیا به کف می آوردند؛ قلیل است و هرچه بر سفره همه اهل عالم است متاع قلیل است؛ «قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى»(نساء/77) قرآن می فرماید: شما خیرات و زندگی دنیا را انتخاب می کنید «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(اعلی/16) و این آخرت خیر و ابقاست. متاع دنیا اندک است و آخرت برای متقین است و کالای اساسی الهی است؛ فرمود حیات دنیا محیط ولایت دشمنان ماست و آخرت محیط ولایت ماست و این دو در دنیا تلاقی دارند البته در عوالم وحی، این محیط جهنم و بهشت از هم جدا می شوند؛ ولی در دار دنیا با هم تلاقی دارند، ما در دار دنیا که دار تلاقی این دو محیط ولایت است یکی ولایت نور و دیگری ولایت نار، باید تلاش کنیم خودمان را به محیط ولایت نور برسانیم و همه تلاش ما باید معطوف به این نکته باشد. ورود به عقبه ولایت؛ مهمترین تکلیف دنیا مهمترین تکلیفی که ما در عالم داریم و سرمایه ای که در این فرصت دنیا می شود به دست آورد معرفت به امام علیه السلام است که به تعبیر خدای متعال در قرآن خیر کثیر است؛ خداوند در سوره بلد (که البته شروع فوق العاده ای دارد «لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ» و شئون نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را توضیح می دهد) می فرماید «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ»(بلد/8) آیا ما برای انسان این امکانات را قرار ندادیم؛ آیا ما او را هدایت نکردیم و امکانات حرکت در مسیر الهی را به او ندادیم؟ «فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»(بلد/11) پس چرا با استفاده از این همه امکانات به عقبه و گردنه ای که قرار بود وارد شود، وارد نشد؟ خداوند عقبه را تعظیم میکند، «وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَة»ُ(بلد/12) تعظیم عقبه است، می فرماید چه می دانی این عقبه چیست؛ «فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ»(بلد/13) آزاد کردن یک گردنی است و در روز قحطی اطعام کردن و از سرمایه های خود گذشتن است؛ که حضرت صادق علیه السلام به ابان بن تغلب فرمودند عقبه ولایت ماست؛ «ألا أفیدک حرفا خیر لک من الدنیا و ما فیها» می خواهید کلمه ای به شما بگویم که از همه دنیا بهتر است؟ عرض کرد: بفرمایید؛ حضرت فرمود عقبه ای که باید در آن ورود کنید ولایت ماست همه این امکانات برای این بود که شما از این عقبه عبور کنید و با سیر همراه نبی اکرم وارد محیط ولایت امام بشوید، همه امکانات دنیا برای این است که ورود به ولایت ما بکنید؛ آنجا محیط امن الهی است که دیگر شیطان آنجا نفوذ ندارد و اگر وارد شدید وادی ایمن است
«ولایة علی بن ابی طالب حصنی» و شیطان دستش به شما نمی رسد؛ محیطی است که اگر وارد شدید همه حقایق توحید در اختیار شماست فرمود عقبه ولایت ماست همه عمر انسان در دنیا مال این است که از این عقبه عبور کند و وارد محیط ولایت بشود؛ اگر وارد شد وادی، وادی توحید است، و ولایت امیرالمومنین قیمتش بهشت است درجات ولایت می شود درجات بهشت کما اینکه درجات بهشت درجات قرآن است، به اندازه آیات قرآن بهشت درجه دارد درجات قرآن درجات ولایت امیرالمومنین است درجه هر کسی به اندازه مقامش در وادی ولایت است، «هم درجات للمومنین» فرمود درجات مومنین به اندازه درجاتشان در وادی ولایت ماست، وادی ولایت مدرج است تا انسان در کدام مقام قرار بگیرد. ولایت؛ رهایی از آتش گرچه ظاهر آن عقبه اینست که باید برده ای آزاد کنیم و در روزهای سخت و قحطی، امکانات خود را تقسیم کنیم و اهل انفاق باشیم؛ لکن حضرت صادق علیه السلام در ادامه روایت به ابان فرمودند «الناس کلهم عبید النار غیرک و اصحابک» همه برده آتش هستند رقبه ها همه رقبه های برده است و آزاد نیستند، عبید النار هستند، خودشان آتش را انتخاب کردند، خدای متعال کسی را برده آتش نمی کند؛ جز تو واصحابت که خدای متعال گردن های شما را به ولایت ما آزاد کرده است، لذا «فک رقبه» یعنی خودتان را از آتش آزاد کنید؛ اینکه این همه در دعاهای ماههای رجب که ماه امیرالمومنین است و شعبان که ماه رسول خداست و رمضان که شهر الله است، این قدر ما از خدا می خواهیم ما را از آتش نجات دهد به این جهت است که ثمره این ماهها و دعاها باید حب امیرالمومنین باشد، و نیز در دعای عرفه امام حسین علیه السلام جمله پایانی اینست که خدایا حاجتی از تو می خواهم که اگر این حاجب را به من بدهی و هیچ چیز ندهی همه چیز را به من داده ای ولی اگر این حاجت را ندهی و هر چه به من بدهی فایده ندارد؛ مرا از آتش آزاد کن؛ در یک دعای ماه رجب که از وجود مقدس امام زمان است یک فراز خیلی بلندی دارد فرمود «فبهم ملأت سمائک و ارضک حتی ظهر ان لا اله الا انت» همه سما و ارض را خدای متعال با نور آنها پر کرد تا حقیقت لا اله الا الله در همه عالم ظاهر شد پس حقیقت توحید محیط وجود و ولایت آنهاست؛ اگر کسی وارد محیط ولایت آنها شد وارد کلمه لا اله الا الله وارد محیط و وادی توحید شده است و اگر حتی یک زاویه از وجود انسان یک نگاه انسان یک تپش قلب انسان یک قدم انسان بیرون از این محیط بود و بیرون وادی ایمن بود، آن طعمه شیطان می شود مثلش روز قیامت وقتی متمثل می شود به این صورت است که فرمود اینهایی که از صراط عبور می کنند (صراط ولایت امام است) با اینکه از شمشیر تیزتر و از لبه شمشیر باریکتر است در عین حال بعضی مثل برق جهنده عبور می کند و برخی مثل سواره و بعضی مثل پیاده عبور می کنند و بعضی می افتند و خودشان را نگه می دارند و متمسک به این صراط می شوند و آتش بخشی از وجود آنها را می گیرد و آدمی که بخشی از وجودش بیرون از ولایت امیرالمومنین بوده تمثلش به عالم آخرت این گونه است و آن بخش از وجودش طعمه نار است. آتش؛ ولایت دشمنان اهل بیت محیط ولایت دشمنان اهل بیت نار است؛ « ولایة عدو آل محمد هی النار» آتش و شعله آتش است؛ کسی الان باطن این تمدن غرب را ببیند جهنم است؛ البته «النار حب الشهوات» هم هست، دیدید می خواهند دام بگذارند برای حیوانات چه کار می کنند یک طعام خوشبویی را می گذارند که این مدخل این دام است، جاذبه های دنیا هم همه این طور هستند اینها همه اش آن پنیری است که به تله می گذارند موش را بگیرند؛ کل دستگاه شیطان همین است تمدن مادی سر و تهش همین است؛ «الناس عبید النار» اما مجبور هم نیستیم که برده آتش باشیم؛ خدای متعال خودش را معرفی می کند «الله لا اله الا هو»(بقره/255) از این بهتر که نمی شود؛ «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»(بقره/256) ولی مجبورتان نکردیم الوهیت ما را قبول کنید به شما اختیار دادیم و می توانید قبول نکنید، الهی جز ما نیست «هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله»(زخرف/84) ولی اگر قبول کردید ما هم ولایت شما را قبول می کنیم «اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ»(بقره/257) سیرتان در وادی نور می شود و به سرچشمه نور می رسید؛ ولی اگر قبول نکردید «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ»(بقره/257) طاغوت ولیتان می شود، محبت طرفینی است، خودتان هم صحبت آتش شدید و دست به ولایت نار دادید و محیط ولایت آنها را انتخاب کردید؛ لذا فرمود «الناس کلهم عبید النار غیرک و اصحابک» هر کس بتواند وارد ولایت ائمه علیهم اسلام بشود فَكُّ رَقَبَةٍ است خودش را آزاد کرده همه امکانات برای این است که آدم خودش را از این آتش نجات بدهد.
محیط ولایت امیرالمومنین محیط جنت است و محیط ولایت آنها محیط نار است و این دست خود آدم است. محیط ولایت اولیای طاغوت و شیطان در عالم دنیا گسترده است کما اینکه محیط ولایت اهل بیت گسترده است؛ انسان می تواند در دنیا در محیط ولایت ائمه باشد که قلبشان در بهشت است و در دنیا هم دارند کار می کنند کسی در دنیا بیکار نمی شود مومنین بیشتر از همه کار می کنند؛ امیرالمومنین در دنیا بیشتر از همه کار می کرد؛ ذیل خطبه قاصعه حضرت امیر خودشان را معرفی می کنند «و انی لمن قوم...سیماهم سیماء الصدیقین کلامهم کلام الابرار...قلوبهم فی الجنان و اجسادهم فی العمل» مومنین و شیعیان امیرالمومنین این گونه هستند. اهل بیت علیهم السلام، اصل کلمه توحید خدای متعال برای کلمه طیبه و کلمه خبیثه مثال می زند، «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»(ابراهیم/24) کلمه طیبه به شجره پاک که اصلش ثابت است استوار و ریشه دار است و فرعش در سماء است و دائماً هم میوه می دهد. در روایات ذیل این آیه فرموده اند که اصل این درخت وجود مقدس نبی اکرم و فرع آن امیرالمومنین شاخه های این درخت ائمه هداة معصومین هستند و برگهای این درخت محبین و شیعیان هستند و میوه این درخت علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام هست؛ روایت هست که فرمود مثل های قرآن را همه می فهمند ولی آنچه مُمَثل است (این مثل ها را زده اند که ما عبور کنیم و ممثل ها را بفهمیم، ممثلها هم برای اهل بیت و آن کسانی است که از علوم ائمه منتفع می شوند) در روایتی که البته جزو اسرار است، فرمود که عنصر این درخت وجود مقدس فاطمه سلام الله علیها است؛ در یک روایت دیگر توضیح داده و فرموده اند که اصل این درخت خود اهل بیت هستند و فرعش محیط ولایتشان است، کلمه طیبه، کلمه توحید (لا اله الا الله) است، مَثل کلمه توحید یک درخت است؛ گاهی یک درختی است که از روی خاک روئیده و خیلی برگ و ریشه ای ندارد و با کمترین نسیمی به زمین می خورد؛ و گاهی یک درخت ریشه دار و ثابت و شاخ و برگش در آسمان است و دائم میوه می دهد و فرمود کلمه توحید این گونه است ولی این مثل است، ممثلش چیست؟ شجره نبی اکرم و امیرالمومنین و اهل بیت شجره هستند، فرمود اصل این درخت خود اهل بیت هستند که فوق سماوات هستند «أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء» فرعش سماوات است؛ اگر کسی سماواتی شد، اهل ولایت اهل بیت شد، اگر کسی از عالم دنیا رفعت پیدا کرد «ان اذا تخلی المومن من الدنیا سما و وجد حلاوة حب الله» مومن تا وجودش متعلق به دنیاست، سماواتی نمی شود و رفعت پیدا نمی کند وقتی از دنیا خالی شد رفعت پیدا می کند آنوقت طعم ایمان و محبت خدا را می تواند بچشد این رزق سماواتی هاست. فرمود ائمه خودشان اصل شجره توحید هستند فرعشان محیط ولایتشان هست اینکه گفته شده که «کلمة لا اله الا الله حصنی» و همچنین گفته شده «ولایة علی بن ابی طالب حصنی» معنایش این است که محیط ولایت حضرت، محیط توحید است؛ اگر کسی اهل ولایت آنها شد سماواتی شد نتیجه آن سماوات «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا» دائماً از میوه های این درخت که معارف اهل بیت و حقایق توحید و انوار توحید هستند متنعم می شود فرمود میوه این درخت علم الامام است و همه حقایق توحید در علوم ائمه علیهم السلام است؛ این روایت در معانی الاخبار مرحوم صدوق هم هست فرمود که «و بالدرایات للروایات یعلو المومن الی اقصی درجات الایمان»فرمود درجات مومنین را می خواهید بسنجید ببینید چقدر روایات ما و علوم ما را بلد هستند؛ نمی گویند چقدر نماز خواندند هرچند نماز خواندن خیلی مهم هست ولی فرمود ببینید چقدر روایت ما را بلد هستند، مومن سیرش تا بالاترین درجه ایمان با فهم روایات ماست. «کلامکم نور» انوار توحید، انوار ایمان در کلام معصوم است،اگر کسی در محیط ولایت وارد شد رزق دائمی اش علوم ائمه علیهم السلام است و قلبش دائماً ازمیوه های این شجره طیبه ولایت متنعم می شود و رزق دائمی دارد «أُكُلَهَا دائم» درخت بهشتی این جور است امیرالمومنین؛ شجره طوبی امیرالمومنین اول ماه شعبان وارد مسجد شدند دیدند یک عده ای مشغول بحث های بی ثمر هستند فرمود ماه شعبان است این بحثها چیست و بعد توضیح دادند که شجره طوبی شاخ و برگ خودش را از آسمان نازل کرده و مومنین به شاخه ای از شاخه های آن یا به چندین شاخه آن متمسک هستند و با آن شاخه ها به طرف آسمان می روند و بر عکس شجره زقوم هم شاخ و برگ خودش را از اعماق زمین بیرون آورده که بعضی به آن متمسک می شوند و به قعر زمین فرو می روند که ذیل آیه مبارکه «طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»(رعد/29) ده ها روایت در تفاسیر آمده است و طوبی را معنا کرده که یک شجره ای است که خداونپ به دست خودش غرس کرده اصلش در خانه امیرالمومنین هست
این شجره طوبی در یک تفسیر، خود امیرالمومنین است «السلام علی شجرة طوبی و سدرة المنتهی» همه مومنان به شاخ و برگهای این درخت متمسک هستند و از این درخت متنعم هستند و با او سیر در سماوات دارند و با خودش اینها را به آسمان می برد و به مقامات رفیع توحید آنها را سیر می دهد. حکمت؛ معرفت امام در دنیا همه کار ما همین است، معرفت امام است؛ معرفت امام از نظر قرآن خیر کثیر است دار آخرت است «وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(اعلی/17) قرآن فرموده است «وَمَن يُؤْتَی الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»(بقره/269) به کسی حکمت بدهند خیر کثیر به او داده شده است. در کافی حضرت معنا کرده اند فرمودند حکمت «طاعة الله و معرفة الامام» مقام طوع و بندگی و مقام معرفت الامام است، اگر کسی به مقام طوق برسد و مطیع خدای متعال بشود و به مقام معرفت الامام برسد این صاحب حکمت است و حکیم یعنی کسی که طوع بندگی و معرفت امام را دارد و اگر کسی به اینجا نرسد به حکمت نرسیده و اگر کسی بخواهد به توحید برسد باید به معرفت امام برسد؛ وادی توحید این وادی است؛ گاهی فقها در مقام استنباط یک روایت را ذیل ده مسأله ده بار می خوانند و هر بار که می خوانند از زاویه آن مسأله است از این زاویه نگاه کنید به آیه «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»(کهف/110) من بظاهر لباس بشر پوشیده ام این هم نعمت خداست بر شما «حتی من علینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله» شما اهل بیت که فوق عرش بودید «ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدة» آن مقام فوق عرش است بعد «خلقکم الله و انوار فجعلکم بعرشه محدقین» شما را در قالب اشباه و اجساد نور آفرید دور عرش طواف می کردید که روایتش معروف است امام حسین علیه السلام به حبیب فرمود وقتی که پرسید شما قبل از خلقت آدم چکار می کردید فرمود «کنا اشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلم الملائکه» خدای متعال ما را در اشباح نور آفرید حول عرش الرحمان طواف می کردیم آنجا جبرئیل و میکائیل شاگردی ما را می کردند. نعمت امام، منت بزرگ خدای متعال خدای متعال با بشری تکلم نمی کند مگر از طریق وحی یا رسول می فرستد یا از پشت حجاب؛ خدای متعال با بشر صحبت نمی کند و هیچ بشری سهمی از تکلم ندارد، «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ»(شوری/51) یا از طریق وحی است یا من وراء حجاب مثل تکلم با موسی کلیم در طور یا جبرئیل می آید و سخن خدا را می آورد؛ این پیغمبری که آمده، گرچه لباس بشر پوشیده، لکن به او وحی می شود «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»(کهف/110) و وحیش هم وحی توحید است و همه حقایق توحید در قالب وحی به ایشان عطا شده است، و این وحی از قسم اول است «و کذلک اوحینا إلیک روحا من امرنا» (شوری /52) اوحینا یعنی تکلمنا با تو صحبت کردیم و تکلم هم از نوع وحی بود نه من ورای حجاب بود نه واسطه ای بود، با شما تکلم کردیم؛ کلامی که به شما القا شد «روحا من امرنا» بود؛ همه حقایق دیگر در این کلمه روح است؛ پس این پیامبر گرامی کسی است که لباس بشر پوشیده و کلیم الله است و خدا با او صحبت کرده و کلمه ای که به او القا کرده کلمه روح است که همه حقایق در آن مستور است همه توحیدی که رزق همه عوالم است در این کلمه به نبی اکرم عطا شده است و این وجودی که در آن مقام بعد از تنزل از مقام بالا در حول العرش معلم جبرئیل بوده است، اکنون با منت خداوند متعال در قالب بشر آفریده شده و در این دنیا آورده شده است «حتی من علینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع» و بیت این وجود مقدس، محیط توحید و ذکر و رفعت شده است. سیر به سوی لقاء الله، با معرفت امام بین خدا و ما حجبی است. این روایت را مکررا خوانده اید که از نور نبی اکرم عوالم حجب خلق شد بحار علوم خلق شد؛ حضرت در هر عالمی می رفتند ذکری به آن عالم می دادند و کار آن عالم را ساختند و آن عالم را نوارانی به نور عبادت خودشان می کردند؛ مثل اینکه آمدند به عالم دنیا و عالم دنیا را با بندگی خودشان نورانی کردند و اگر پیامبر در این عالم دنیا نمی آمد احدی نمی توانست خدا را عبادت کند، عوالم بالاتر هم همین جور بود و اگر پیامبر در آن عوالم نمی رفت و عبادت نمی کرد در هیچ عالمی عبادت خدا واقع نمی شد؛ فرمود از نور نبی اکرم عوالم حجب آفریده شد عالم عزت حجاب عزت و قدرت و... در هر عالمی 12 هزار سال رفتند و عبادت کردند و کار آن عالم را ساختند و بعد عالم بعدی تا بعد بحار علوم تا به عالم دنیا آمدند. حالا اگر کسی بخواهد با این پیامبر رو به بالا برگردد، ممکن است؛ اگر کسی این پیامبر را شناخت می فهمد که با این پیامبر می شود در همین عالم دنیا که عالم حجاب است سیر کنی تا برسی به مقام لقاالله که مقام ساده ای هم نیست
این که اینقدر تاکید می کنم روی زیارت جامعه کبیره، نکته اش یک کلمه است که تا کجا می خواهید بروید؛ اگر توسعه می خواهی با دنیاپرستان هم می شود رفت و این دیگر امیرالمومنین نمی خواهد و انسان که قرآن و امیرالمومنین را خرج توسعه نمی کند، این با تکنولوژی و علوم مدرن هم می شود اینکه اینقدر سر و صدا نمی خواهد؛ اما اگر می خواهید عوالم حجب را هم پشت سر بگذارید و به لقاءالله برسید، این فقط با امیرالمومنین است و با کس دیگری نمی شود؛ اگر کسی صاحب زیارت جامعه بود می شود با او به آنجا رفت؛ کجا می خواهید بروید تا بگوییم دنبال چه کسی راه بیافتید؛ آدمی که باید جامعه را بخواند باید بداند تا کجا می خواهد برود و بداند این امام اوست؛ و البته «لا اکراه فی الدین» و کسی مجبور نیست ولایت امیر المومین را بپذیرد؛ و لذا اینکه فرمود «مثل الامام مثل الکعبه تؤتی و لا تأتی» یعنی همین، ولایت را به زور به کسی نمی دهند، گرچه امام «طبیب دوّار بطبه» است اما ولایت را به کسی به زور نمی دهند، باید التماس کرد تا ولایت اعطا گردد؛ کسی را نمی شود به زور در محیط ولایت امام برد که محیط بهشت است. اگر التماس کنید شاید بدهند و رسیدن به مقام لقاء الله تنها با پیامبر ممکن است. عدم شرک، شرط سیر با امام پیامبر می فرماید من آمده ام بشر هستم و همه مقامات توحید را هم دارم و معلم توحید هم هستم و شما را هم تا لقاء الله می برم ولی اگر می خواهید بیایید باید «فلیعمل عمل صالحا و لا یشرک بعبادت ربه احدا»(کهف/110) می خواهید با من بیایید یک عمل صالح داشته باشید، شرک در عبادت هم نداشته باشید، عمل صالح و اخلاص؛ ظاهر آیه خیلی روشن است فرمود حتی شرک مغفور هم نباید داشته باشید شرک غیر مغفور که هیچ؛ شرکی که بخشیده نمی شود شرک علنی است « إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ»(نساء/48) ولی یک شرک مغفور داریم که آدم غیر خدا را قاطی کند روایت در معانی الاخبار است که فرمود «الشرک اخفی من دبیب النمل» شرک از رد پای مورچه هم مخفی تر است؛ فرمود یکی از اقسام شرک این است که انگشترت را بچرخانی که یادت نرود دستت را آب بکشی اگر به این تکیه کردی اینقدر مشرک هستید؛ بله، ما با اسباب راه می رویم در عالم ما که در عالم اسباب هستیم اما اگر به سبب تکیه کنیم به همان اندازه مشرک هستیم؛ استفاده از اسباب شرک نیست؛ بلکه تکیه به اسباب شرک است. غذا خوردن شرک نیست تکیه به غذا شرک است. یکی از مصادیقش این است؛ فرمود اگر می خواهید به لقاالله برسید شرک مغفور هم نباید داشته باشد حالا اگر ما شرک مغفور نداشتیم که رسیدیم نه این گونه نیست رسیدن به خدا که اینها نیست که شما خالص بشوید تازه اول راه است باید شما را ببرند، اینکه کسی خیال کند لقاء الله همین است غرق در خیالاتند، مانند بعضی از اینها که راه یاد می دهند که این ذکر را چهل روز بگو و این کار و آن کار را بکن (طیب الله انفاسکم)، این که 124 هزار پیامبر را نمی خواست، این که شهادت سیدالشهدا نمی خواست؛ اینها کسانی هستند که تا سر کوچه بیشتر نرفتند و خیال می کنند آخر راه همین است. اینها قله های توحید را با همین قدمهای اولیه راه اشتباه گرفته اند؛ اینها نیست؛ بله، همه اینها باید باشد اما بعد از «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عمل صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا»(کهف/110) بعد از اینکه شما خالص شدید تازه سیرتان با رسول آغاز می شود او شما را می برد، عوالم فراوان است حجب باید این قدر برداشته بشود تا انسان برسد به آن مقامی که باید دست پیدا کند؛ پس اگر انسان باید به معرفت الامام برسد برای این است. تسلیم؛ مقدمه تطهیر با نور امام امیرالمومنین فرمود منادی نبی اکرم صلی الله علیه و آله در ماه شعبان ندا داد که حضرت می فرماید شعبان ماه من است، مرا کمک کنید به روزه این ماه. خوب این به چه معناست؟ ما چه کمکی می توانیم به پیامبر کنیم؛ جبرئیل هم نمی تواند به او کمک کند؛ کسی که به جائی پا گذاشته که هیچ ملک مقربی به آنجا راه ندارد؛ «إن لی مع الله حالات»؛ ما چه کمکی می توانیم به او بکنیم؟ حضرت آمده دست ما را بگیرد و ببرد این ماه پوشیده به رضوان است؛ اگر وارد ماه نبی اکرم شدید غرق در رضوان الله می شوید، این ورود کار ماست و نبی اکرم ما را خواهد برد، ما باید تسلیم بشویم بعد از تسلیم وادی تطهیر است و بعد وادی نورانی شدن به نور ولایت است. روایت ابو خالد کابلی در کافی باب «ان الائمه علیهم السلام نور الله عزو جل» را ببینید؛ وادی تسلیم برای ماست ما اگر تسلیم نشویم خب پزشک چه کند؟ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟ کسی که در اوج بیماری است و خودش را سالم می بیند، اگر به او بگویید بگذار نسخه ای برایت بنویسیم می گوید من نسخه نمی خواهم؛ پس ما باید تسلیم بشویم اگر تسلیم شدیم آنوقت کار خدا با ما شروع می شود و ما را پاک می کند؛ وقتی پاک شد ظرف حقایق و حقیقت ولایت به او عطا می شود