eitaa logo
منهاج الولاية
2.9هزار دنبال‌کننده
453 عکس
89 ویدیو
20 فایل
⚡️نَحنُ نَرفَع رَأيَة الولَايَة و الْبَرائة⚡ ✍🏻ان شاء الله با بهره‌گیری از معارف نورانی اهل‌البیت علیهم‌السلام، شاید بتوانیم گوشه‌ای از فضای آشفته‌ی مجازی را تغيير دهیم آرشیو: @Menhajol_velayat2 ادمین: @moteallem_110 ادمین تبادل: @Alireza_vatandoust
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️بسم الله الرحمن الرحیم ▫️ 🔴 مطاعن خلیفهٔ أوَّل ⚠️ پیشنهاد مطالعه طعن اول : تخلف از لشکر اُسامة 🖋تخلف ابوبکر از سپاه اسامه به اخبار متواتر قطعی ثابت شده است، و نیز به اختبار متواتر قطعی، متخلفان از جيش [ لشکر ] او به زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله لعن گردیدند چنان که فرمود : 🔥 لَعَنَ أللَّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جيشِ اُسَامَة ترجمه : «خدا لعنت کند هر که از لشکر اُسامة سرپیچی نماید» 📕نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 30 صفحه : 428 🖍 و این مضامین در تواریخ و سِیَر و کتب معتبره خاصه و عامه ذکر شده است. توضیح مطلب این است که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین روز های حیات مبارک خود دستور داد لشکری آماده شود و «اُسامة بن زید» را - که در سن جوانی بود - (۱) سردار آن لشکر قرار داد و جمعی از صحابه را امر فرمود که او را همراهی کرده و از حکم او پیروی کنند و تاکید فرمود که متوجه جنگ با روم شوند. أبوبکر و عمر از جمله مامورین و از کسانی بودند که اُسامة امیر آن ها بود و باید از او تبعیت می‌کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله چندین بار هرکسی را که از لشکر اُسامة تخلف نماید، لعنت کرد. 👈🏻 أبوبکر و عمر برای غصب خلافت از لشکر اُسامة تخلف نموده و مستحق لعن رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و به قرائن حالیه معلوم بود که غرض آن حضرت از این دستور و نفوذ جيش أسامة و تاکید در سرعت خروج ایشان، آن بود که مدینه خالی از منافقان شود و خلافت حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه تثبیت شود. 📝 (۱) : از عظمت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام آن است که : رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در هیچ لشکری تحت فرمان کسی قرار نداد و در هر لشکری که او را می فرستاد فرمانده بود 🔻 🔻 🔻
🚫 گزارشی قابل توجه در این باره 🖋 واقدی و بلاذُری و محمد بن اسحاق و زهري و بلال بن عامر و اکثر مورخین و محدثین عامه گفته اند که ابوبکر و عمر داخل لشکر اُسامة بودند و نقل کرده اند که أسَامه به ابوبکر گفت : وَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ لَمْ يُبَايِعْ إِلَى أَنْ مَاتَ وَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَّرَنِي عَلَيْكُمْ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيَّ يَا أَبَا بَكْرٍ⁉️ 🔸ترجمه : « و اسامه بن زید با ابوبکر تا زمان مرگ خود بیعت نکردند و [ به ابوبکر و موافقين خلافت وی ] گفت : همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا امیر بر شما قرار داد ولی ای ابوبکر چه کسی تو را أمير قرار داده!؟ » 📖 نام کتاب : نهج الحق وكشف الصدق نویسنده : العلامة الحلي جلد : 1 صفحه : 276 🖍 همچنین نقل کرده اند که وقتی ابوبکر خبر خلافت خود را برای اُسَامَة فرستاد، أسَامه گفت : ولما بعث أبو بكر إلى أسامة يخبره بخلافته ، قال : أنا ومن معي ما وليناك أمرنا ، ولم يعزلني رسول الله عنكما ، وأنت وصاحبك بغير إذني رجعتما ، وما خفي على النبي موضع ، وقد ولاني عليكما ولم يولكما ، فهم الأول أن يخلع نفسه فنهاه الثاني ، فرجع أسامة ووقف بباب المسجد وصاح : يا معاشر المسلمين! عجبا لرجل استعملني رسول الله فعزلني وتأمر علي ، انتهى كلامه. 🔸 ترجمه : «رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا بر شما امیر کرد و مرا عزل نکرد [ و همچنین ] شما را بر من امیر نکرد تا از دنیا رفت. و تو [ ای ابوبکر ] و رفیقت عُمَر، بی رخصت من برگشتید و امری بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله مخفی نبود و مرا و شما را می‌شناخت، مرا بر شما امیر کرد و شما را بر من امیر نکرد. » ❗️ 👈🏻 پس از این جواب منطقی و دندان شکن اُسامة، ابوبکر ‌‌[‌ با هیاهوی ظاهری ] خواست خود را از خلافت خَلع کند، اما عُمَر نگذاشت، پس اُسامة برگشت و بر در مسجد ایستاد و فریاد زد : «تعجب می‌کنم از مردی که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا بر او امیر کرد. [ ولی آن مرد ] مرا عزل کرده و ادعای امیر بودن بر من می‌کند ❗️» 📕 نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 30 صفحه : 432 @Menhajol_velayat
پیشنهاد مطالعه 👆🏻
📌 آنها اهل رأفت و مهربانی ، علم و بردباری هستند 🔸 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: إِنَّ شِيعَةَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَانُوا خُمْصَ الْبُطُونِ ذُبُلَ الشِّفَاهِ وَ أَهْلَ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ يُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِيَّةِ فَأَعِينُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ. 💠 ترجمه : «از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: شيعيان على عليه السّلام، شكمهايشان لاغر و لبهايشان خشكيده بود. آنها اهل رأفت و مهربانى و علم و بردبارى بودند. اكنون نيز به زهد و بى‏ رغبتى به دنيا شناخته مى‏ شوند. پس با پرهيزكارى از گناه، و سعى و تلاش در كارهاى نيك، خودتان را بر آنچه به آن عقيده داريد، يارى كنيد. 📙 کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشریف حدیث 18 @menhajol_velayat
▫️بسم الله الرحمن الرحیم ▫️ 🔴 مطاعن خلیفهٔ أوَّل ❌ طعن دوم : عزل از ابلاغ آیات سورهٔ برائت 🖋 رسول خدا صلی الله علیه و آله برخی از امور را به صحابه واگذار می کردند و هیچ امری را ابوبکر تفویض ننمود مگر آیات سورهٔ برائت را برای اهل مکه! [ بله فقط ابوبکر را - بخاطر مصالحی - فرمانده قرار داد و شکست خورد و برگشت ] و چون روانه شد، جبرئیل نازل شد و گفت : «حق تعالی می فرماید که رسالت تو را ادا نمی‌کند مگر تو یا کسی که از تو باشد» 📖 نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 35 صفحه : 298 👈🏻 آنگاه بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفت و آیات را از ابوبکر گرفت و او را برگرداند و خود، آیات را در موسم حج برای اهل مکه خواند. ⚠️ واضح است که رسول خدا صلی الله علیه و آله کاری را بدون وحی الهی انجام نمی‌داد. (۱) پس اینکه حق تعالی امر کرد که آیات را به ابوبکر بدهد و بعد از او بگیرد، حکمتی در آن ظاهر نیست به غیر آن که معلوم شود که ابوبکر صلاحیت برای هیچ امری را ندارد، چه رسد به خلافت و امارت. کسی که صلاحیت ماموریت ابلاغ چند آیه از قرآن را ندارد، چگونه صلاحیت امری بزرگ مثل مسئله امامت و خلافت از رسول که تالي مرتبه نبوت است را داشته باشد ⁉️ 📝( ۱ ) :خداوند متعال در قرآن می فرماید : وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰٓ - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ / سورة نجم آیه ۳ - ۴. 👈🏻 طعن اول : تخلف از لشکر اُسامة @Menhajol_velayat
▫️بسم الله الرحمن الرحیم ▫️ 🔴 مطاعن خلیفهٔ أوَّل طعن سوم : اعتراف عُمَر به عدم صلاحیت ابوبکر 🖋 در کتب کلامی و حدیثی عامه و کتب لغت آن ها روایت کرده اند که : عُمَر در ایام خلافت خود بر منبر رفت و گفت : اِنَّمَا کَانَتْ بَیْعَةُ اَبِی بَکْرٍ فَلْتَةً وَ تَمَّتْ، اَلاَ وَ اِنَّهَا قَدْ کَانَتْ کَذَلِکَ، وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَی شَرَّهَا 💠 ترجمه : «بی شک بیعت با ابوبکر کار نسنجیده بود و تمام شد. آگاه باشید که قطعا اینگونه بود و خداوند شر آن را نگه داشت» 📙 نام کتاب : صحيح البخاري نویسنده : البخاري جلد : 8 صفحه : 168 در کتاب های مخالفین واژه «فلته» را «کار فُجْأة و ناگهانی» معنا کرده اند و بعضی هم گفته اند : «فلتة» یعنی «فتنه». ⚠️ کسی که اندک انصاف داشته باشد می‌داند که کلامی واضح تر از این در مذمت ابوبکر و بطلان خلافت او نمی‌توان گفت. اگر عُمَر در این کلامش راست گفته است، معلوم می‌شود ابوبکر این قدر از اهلیت خلافت دور است که رهبری او منشأ ایجاد شر بين مسلمین است و اگر دروغ گفته است پس خود عُمَر شایسته خلافت نیست! @Menhajol_velayat
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جلوه ای از مظلومیت امیرالمؤمنین در بین اصحاب و محبوبیت ایشان در نزد رسول الله صلی الله علیه و آله 💔 ⚠️ پیشنهاد دانلود 💠 حجت الاسلام حامد کاشانی حفظه الله تعالی 🔸 سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا فِي الْمَسْجِدِ أَنَا وَرَجُلَانِ، مَعِي، فَنِلْنَا مِنْ عَلَيٍّ، فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَضْبَانَ، يُعْرَفُ فِي وَجْهِهِ الْغَضَبُ، فَتَعَوَّذْتُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِهِ، فَقَالَ: «مَا لَكُمْ وَمَا لِي؟ مَنْ آذَى عَلِيًّا فَقَدْ آذَانِي» 📖 نام کتاب : مسند أبي يعلى الموصلي نویسنده : أبو يعلى الموصلي جلد : 2 صفحه : 109 @Menhajol_velayat
🔸قال الامامُ الرّضا عليه السلام: «شيعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذلِكَ فَلَيْسَ مِنّا» 💠 شيعيان ما كساني هستند كه: 1) تسليم امر و نهی ما باشند؛ 2) گفتار ما را سرلوحه زندگی خود قرار دهند؛ 3) مخالف دشمنان ما باشند. 👈🏻هر كه چنين نباشد از ما نيست.👉🏻 📔 نام کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي    جلد : 65  صفحه : 167 @Menhajol_velayat
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ برای دقایقی تعصب بر اشخاص را کنار بگذاریم! ✳️ پاسخ استاد جعفر تبریزی ، به افاضات آقای رائفی پور 🔴 استاد رائفی پور : شوخی های اهل بیت خودش یک کتاب شده، بعضی از شوخی هاش رو اینجا نمیتونم بگم، والله نمیتونم بگم! خانم ها نمی‌بودن، [ واگر ] همتون پیرمرد ۹۰ ساله بودید باز نمیتونستم بگم!... ✍🏻 از آقای رائفی‌پور می‌پرسم: اهل البیت علیهم السلام خوش‌روی و اهل مزاح بودند ، یا بی ادب!؟ العیاذ بالله. چه سخنانی می‌گفتند که شما روی بیان آن را ندارید؟! يعنی شما با ادب هستید که شرم می‌کنید و نمی‌گوئید، ولی آنان ....!؟ لا اله الا الله آیا اين سخنان شما نوعی جسارت نسبت به اهل البیت علیهم السلام نیست!؟ اللهم إنا نشکو إلیک... 💔 @Menhajol_velayat
▪️بسم الله الرحمن الرحیم ▪️ - پاسخ به شبهه سنگ و قدرت خدا و مانند آن - 🔴 کفار شبهه ای قدیمی دارند که هم اکنون نیز در ذهن عده ای از مردم جاری است که از این قرار میباشد: «آیا خدا میتواند سنگی خلق نماید که خودش نتواند آن را بلند کند؟ 👈🏻 اگر بتواند چنین سنگی خلق کند، چون توانایی بلند کردن آن را ندارد، قدرتش محدود خواهد شد 👈🏻 اما اگر نتواند چنین سنگی خلق کند، باز هم قدرتش محدود خواهد شد‌، چون توان خلق آن سنگ را ندارد. پس در هر دو فرض، قدرتش نامحدود نیست» شبهه فوق را می‌توان در قالب های مختلف دیگری بیان کرد از جمله‌ : ❌ «آيا خداوند مى‌تواند تمام اين جهان پهناور را با آن‌همه كرات و كهكشان‌ها درون تخم‌مرغى جاى دهد بدون آن‌كه جهان را كوچك كند يا تخم‌مرغ را بزرگ؟! اگر بگوئيد مى‌تواند قابل قبول نيست، و اگر بگوئيد نمى‌تواند اعتراف به عجز او كرده‌ايد.» ❌ «آيا خداوند مى‌تواند موجودى را خلق كند كه قدرت معدوم كردن آن را نداشته باشد؟! هر طرف قضيه را انتخاب كنيد لازمه آن اعتراف به عجز است» ✅ پاسخ : اشتباه مستشکل، از اينجا ناشى شده كه به خاطر عدم آشنايى با مسائل فلسفی از اين حقيقت واضح غافل‌اند كه 👈🏻 وقتى سخن از قدرت به ميان مى‌آيد بايد متعلّق قدرت يك امر ممكن باشد، زيرا قدرت به محال تعلّق نمى‌گيرد، محال هيچ و پوچ است و هيچ و پوچ قابل تعلّق قدرت نيست. توضيح اين‌كه: هنگامى كه مى‌گوئيم آيا خدا قادر است چنين موضوعى را ايجاد كند مفهومش اين است كه آن موضوع جزء ممكنات است، و مى‌خواهيم از طريق قدرت خداوند لباس وجود بر آن پوشانده شود، امّا اگر مطلبى محال است اصلًا سؤال «آيا مى‌تواند!؟ » درباره آن نادرست و بى‌معنا است. اين همان چيزى است كه گاهى آن تعبير مى‌كنند كه صورت مسأله غلط است 🔶 به عنوان مثال اگر كسى مسأله‌اى به اين صورت طرح كند كه ما بيست عدد پرتقال داريم و مى‌خواهيم در ميان چهل نفر تقسيم كنيم به طورى كه به هر كدام از آنها يك پرتقال درست برسد، در جواب گفته مى‌شود صورت مسأله شما غلط است. به تعبير ديگر سؤال مزبور خود داراى نوعى تناقض است و اصلًا قابل طرح نيست، زيرا وقتى مى‌گوئيم بيست عدد پرتقال داريم مفهومش اين است كه چهل عدد نيست، امّا هنگامى كه مى‌گوئيم آنها را در ميان چهل نفر چنان تقسيم كنيد كه نصيب هركدام يك پرتقال شود معنايش اين است كه تعداد آنها چهل عدد است، نتيجه اين مى‌شود كه تعداد پرتقال‌ها در عين اين‌كه 20 عدد است، 40 عدد مى‌باشد! مسلماً هيچ انسان عاقلى چنين حرفى نمى‌زند. تمام مثال‌هايى كه در بالا ذكر شد پس از تحليل همين‌گونه است، يعنى سؤال داراى تضاد است و قابل طرح نيست، بنابراين نوبتى به جواب نمى‌رسد. 👇🏻 👇🏻 👇🏻
🖋 مثلا وقتی می گوییم : «آیا خدا می تواند چنین سنگی را بیافریند» کلمه «آفریدن» مفهومش این است که آن شی مقدور خداوند است. وقتی می گوییم : «نتواند آن سنگ را بلند کند» 👈🏻 یعنی همان سنگی که ما فرض کردیم مقدور خداوند است مقدور خداوند نباشد و در حال واحد هم مقدور باشد وهم مقدور نباشد واین تناقض است و تناقض محال است. و امر محال متعلق قدرت خداوند متعال قرار نمی‌گیرد. ❌ نگوئید که اگر قدرت خداوند بر محال تعلق نگرفت نعوذ بالله نشان از عجز و نتوانی ایشان است، چون محال چیزی نیست که با عدم تعلق گرفتن قدرت خداوند بر آن موجب نقص او شود ✔️ به عبارت دیگر : خود آن سنگ قابلیت موجود شدن ندارد، نه اینکه قدرت خداوند محدودیتی داشته باشد. فلذا اگر محدودیتی هم باشد مرتبط به قابلیت اشیاء است ، نه قدرت الله تبارک و تعالی. 👈🏻 مانند قرار دادن این جهان داخل تخم مرغ که در این فرض نیز محال بودن تحقق، مربوط به ویژگی ذاتی جهان هستی و تخم مرغ است که وقوع چنین پدیده ای قابلیت و امکان ندارند، نه اینکه قدرت خداوند دارای محدودیت باشد. ⚠️ لب مطلب اين‌كه همين سؤال طبق يكى از روايات در محضر اميرمؤمنان على عليه السلام مطرح شد و كسى پرسيد: « هَلْ يَقْدِرُرَبُّكَ انْ يُدْخِلَ الدُّنْيا فى بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ انْ تُصَغِّرَ الدُّنْيا اوْ تُكَبَّرَ الْبَيْضَةُ»: 🔶 ترجمه : «آيا پروردگار تو مى‌تواند جهان را در تخم‌مرغى جاى دهد بى‌آن‌كه دنيا كوچك شود يا تخم مرغ بزرگ»؟ و امام در پاسخ فرمود: «انَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالَى‌ لا يُنْسَبُ الَى الْعَجْزِ وَ الَّذى سَأَلْتَنى لايَكُونُ» 🔶 ترجمه : «خداوند هرگز توصيف به عجز نمى‌شود، امّا آنچه را تو سؤال‌ كردى غير ممكن است.» 📕 نام کتاب : التّوحيد نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 130 ✍🏻 مُتَعَلِّمِ عَاشِق @Menhajol_velayat
❌ بخاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما، از دجال بد ترند ! حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ‏ إِنَّ مِمَّنْ يَتَّخِذُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمَنْ هُوَ أَشَدُّ لَعْنَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ. 🔸حسن خزّاز گفت: از امام رضا عليه السّلام شنيدم كه فرمود: بعضى از كسانى كه ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند، ضررشان براى شيعيان ما از دجّال بيشتر است. حسن گفت: عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به چه علّت❓ فرمود: به خاطر دوستى‏شان با دشمنان ما و دشمنى‏شان با دوستان ما. و هر گاه چنين شود، حقّ و باطل به هم در آميزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود. 📚نام کتاب : صفات الشيعة نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 8 @Menhajol_velayat