eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
35.8هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
305 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_mokeb @meraj_shohada_namazshab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃🌺✨🍃🌺✨🌺🍃✨🍃🌺 ••✾ِدوستان گرامی••✾ِ ✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم... ✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده خوشحال میشیم دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️ ••✾ِ✾• @siedeh_al_nabi:خادم دلنوشته ╔═ 🌸════⚘ ═╗ ✾@ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🌷شرمنــده ز روی شــهدایــیم همه از فــیض و کرامــات جداییــم همه گر نـــاله ی مادر شـــهیدی برخــواست اندر صـــف ظلم، مـــبتداییم همه🌷 دلــت شکســت مادر، تابــــ نیاوردی غــــم دوری پســر را❤️ مدیـــون دل شکــسته ات هستـــیم هر لحظـــه و هر ثانیـــه🌺 💚روزت مبـــارک مادر زهرایـــی💚 @ebrahimdelha 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امام باقر علیه السلام در مورد نماز فرمودند: مَن اَتَمَّ رُکوعَهُ لَم تَدخُلهُ وَحشَةٌ فی القَبر. 💙هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد هیچ ترس و وحشتی در قبر با سراغش نمی آید.💙 @ebrahimdelha 💛💙💛💙💛💙💛💙💛💙💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااااام😇 🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😊❤️ بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀]
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 نزديک صبح جمعه بود.ابراهيم💚بالباس هاي خون آلودبه خانه آمد!خيلي آهســته لباس هايش راعوض کرد.بعداز خواندن نماز،به من گفت:عباس،من ميرم طبقه بالابخوابم😴.نزديک ظهربودکه صدای درب خانه آمد.كسي بدون وقفه به درميكوبيد!مادرمارفت ودرراباز كرد.زن همسايه بود.بعدازسلام باعصبانيت😡گفت:اين ابراهيم شمامگه همسن پســر منه!؟ديشب پسرم روباموتور🏍برده بيرون،بعدهم تصادف کردندوپاش روشکسته!بعدادامه داد:ببين خانم،من پســرم روبردم بهترين دبيرســتان.نميخوام باآدم هايی مثل پسرشمارفت وآمدکنه!مادرماازهمه جابي خبر بود.خيلي ناراحت😔شد.معذرت خواهي کردوباتعجب😳گفت:من نميدانم شماچي ميگي!ولي چشم،به ابراهيم💚ميگم،شماببخشيدو...من داشتم حرف هاي اوراگوش ميکردم.دويدم🏃♂طبقه بالا!ابراهیم راازخواب بیدارکردم وگفتم:داداش چیکارکردی؟!ابراهیم پرسید:چطور مگه چی شده!؟پرسیدم:تصادف کردید؟یکدفعه بلندشدوباتعجب😳پرسید:تصادف؟!چی میگی؟گفتم:مگه نشنیدی،دم درمامان ممدبوددادوبیدادمیکردو...ابراهیم کمی فکر🤔کردوگفت:خب خداراشکر،چیزمهمی نیست! [❀ @ebrahimdelha ❀] 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 عصــرهمــان روز،مــادروپــدرمحمــدبــادســته گل💐ويــك جعبــه شــيريني به ديــدن ابراهيــم💚آمدنــد.زن همســايه مرتب معــذرت خواهي ميکــرد.مــادرمــاهم بــاتعجــب😳گفت:حــاج خانــم،نه بــه حرفهاي صبــح شــما،نه بــه کارحالاي شــما!اوهــم مرتــب ميگفت:بــه خداازخجالــت😓نميدونم چي بگــم،محمدهمه ماجــرارابراي مــاتعريف کرد.محمدگفت:اگرآقاابراهيم💚نميرســيد،معلوم نبودچی به سرش مي آمد.بچه هاي محل هم براي اينکه ماناراحت نباشــيم گفته بودند:ابراهيم ومحمدبــاهم بودندوتصادف کردند!حاج خانم،مــن ازاينکه زودقضاوت کردم خيلي ناراحتم😔،توروخدامنوببخشيد.به پدرمحمدهم گفتم که خيلي زشته،آقا ابراهيم💚چندماهه مجروح شــده وهنوزپاي ايشون خوب نشده ولي مابه ملاقاتشون نرفتيم،براي همين مزاحم شديم.مادرپرسيد:من نمي فهمم،مگه براي محمدشماچه اتفاقي افتاده!؟آن خانم ادامه داد:نيمه هاي شب جمعه بچه هاي بسيج مسجد،مشغول ايست وبازرسي بودند.محمدوسط خيابان همراه ديگربچه ها بود.يكدفعه دستش روي ماشه رفته وبه اشتباه،گلوله ازاسلحه اش خارج وبه پاي خودش اصابت ميکنه.اوباپاي مجروح وسط خيابان افتاده بودوخون زيادي ازپايش ميرفت😭.آقاابراهيم💚همان موقع باموتورازراه ميرسد.سريع به سراغ محمدرفته وباکمک يکي ديگرازرفقازخم پاي محمدراميبندد.بعداورابه بيمارستان ميرساند☺️.صحبت زن همســايه تمام شد.برگشــتم وابراهيم رانگاه کردم.باآرامش😊خاصي کناراتاق نشســته بود.اوخوب ميدانست کسي که براي رضاي خداکاري انجام داده،نبايدبه حرف هاي مردم توجهي داشته باشد😉. [❀ @ebrahimdelha ❀] 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⬅️❣این قسمت هم تمام شد .. حتما منتظر باشید تا فرداشب برگردم و قسمت بعدی داستان علمدار ڪمیل رو براتون تعریف کنم😊🌷 🌌شــبتون زهــ♡ــرایی🌠 🔸التماس دعا [❀ @ebrahimdelha ❀]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 صدام،جارو برقیه😳 صبح روز عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود 100اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم😓 برای اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند.🙄 مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند. فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید.🙂 منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید!😄 او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم.😄😄😂 ╔═ 🌸════⚘ ═╗ ✾@ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════🌸 ═╝