🌼☀️🌼☀️🌼☀️🌼☀️🌼☀️
من تا تلویزیون را روشن کردم، صحنه سر بریده رضا را در جعبه نشان می داد که داعشی ها بعد از #شهادتش🌹 پخش کرده بودند، این را که دیدم دوباره از حال رفتم... یادم است همیشه خواهرش می گفت رضا از شهادت نمی ترسی؟🍂 رضا هم می گفت:نه...فقط نگران یک چیز هستم،🍃 در اینترنت دیده ام که این داعشی ها سر مسلمان ها را از تن شان جدا می کنند،⚡️ فکر می کنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است... اینها یک ذره انسانیت ندارند که اینطورمی کنند؟! 💥همیشه می گفت:دعا کنید من اسیر نشوم... بعد که نحوه شهادتش را شنیدم خیلی ناراحت شدم، تا یک مدتی ازنظر روحی بهم ریخته بودم💔 تا اینکه یکی از همرزمانش از سوریه به خانه ما آمد و حرفی زد که آرام شدم.🌙
چه گفت؟
گفت که رضا شب قبل از #شهادتش یک خوابی دیده بود و همه را بیدار کرده بود.🌺 گفته بود بیدار شوید، بیدارشوید من می خواهم شهید بشوم❤️... دوستانش گفته بودند که حالا نصف شبی چه وقت این کارهاست؟! 🌘کو شهادت؟🌹..
ادامه دارد...
در این شب ها مارو از دعای خیر خودتون محروم نگذارید...💗
تا فردا...
یا رقیه(س)💖
🌼☀️🌼☀️🌼☀️🌼☀️🌼☀️
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🍃🌴🍃🌴🍃🌴
🌹بسم رب الشهداء و الصالحین🌹
#داستان_تحول
#من_و_شهدا
#شهید_مصطفی_طاهری
من یه دختر #محجبه هستم اما زیاد در بند #شهدا نبودم ( راستش اصلأ این مسائل برام مهم نبود)
اما یکی از رفقام که داییش #شهید شده ، خیلی تو این چیزا بود ، یه روز که از گلستان #شهدا بر می گشت با ذوق اومد به من گفت برات یه #شهید پیدا کردم!
من اصلأ ذوق نکردم ولی وقتی دیدم دوستم خیلی از این کارش خوشحال شده ، ضایعش نکردم ،
بهش گفتم: إإإ خوب حالا چجوری پیداش کردی؟؟
گفت: آخه تاریخ #شهادتش با تاریخ تولد تو یکیه ( البته فقط ماه و روزش ) ....
گفتم: آهان باشه ممنون به عنوان #داداشم حسابش میکنم.
#عکسی که از قبرش گرفته بود را بهم داد .
من که هیچ حسی به این #شهید و #شهدای دیگه نداشتم ، بخاطر دوستم اون #عکس رو ذخیره کردم.
دو ، سه روزی گذشت ، من وسیله ای را از کسی قرض گرفتم اما از شانس بدم گمش کردم
این قضیه خیلی خیلی برام مهم بود ، اونقدری که حتی پای آبروم هم در میون بود ....
داغووووون شدم ....
داغونه داغون
موندم چه کنم!! یهو یاد #عکس_شهید افتادم ... شب بود و نمیتونستم برم سر خاکش برا همین به #عکسش توی گوشیم خیره شدم و زدم زیر گریه ...
های های گریه کردم ...
دلم شکسته بود ...
کلی باهاش حرف زدم ...
بهش گفتم :
مگه نمیگن شما #زنده_اید ...
مگه نمیگن ما رو #میبینید ...
مگه نمیگن #دستگیری می کنید ...
آبروم داره میره تو رو خدا کمکم کن و ....
بعد از کلی اینجوری گفتن ، وقتی دیدم آروم نشدم لحنمو عوض کردم بهش گفتم :
اصلأ مگه من خواستم تو #داداشم باشی ...
مگه من گفتم #عکست بیاد تو گوشیم ...
مگه من اصلأ با شما #کاری داشتم ...
خودت منو #پیدا کردی حالا خودتم #کمکم کن
فردا صبح که رفتم دانشگاه ، وسیله ی گم شده رو خیلی راحت پیدا کردم
باورم نمیشد!!! این قدر سریع ؟؟؟
از خوشحالی داشتم بال در میوردم ...
کلی از #داداش_مصطفی تشکر کردم
رفتم سر #قبرش و باهاش پیمان #خواهر و #برادری بستم ...
از اون موقع تا الآن ، من هم #خواهر_شهید شدم
#ارسالی_از_اعضاء
منتظر دریافت #داستانهای_تحول از سوی دیگر #اعضاء_محترم ، در خصوص خودشان یا دوستانشان هستیم .
#اجرتون_با_شهدا
〰️🌹〰️〰️🌹
@ebrahimdelha
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
👆👆👆👆
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#معرفی_شهدا
📌شهيد در سال ۱۳۹۰به عنوان مسئول بسيج دانشجوي دانشگاه آزاد باغملك منصوب شد. شهيد در حالي كه تنها ۷ روز تا #تولد ۲۳ سالگياش باقي مانده بود در ساعت ۷ و۴۵ دقيقه مورخ ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۰در #شلمچه_خرمشهر زماني كه مشغول هدايت اتوبوسهاي كاروان نور بسيج دانشجويي دانشگاه لرستان به سمت يادمان #والفجر_۸ منطقه اروند كنار بود، دچار سانحه شد و چون #مادرش_حضرت_زهرا (س) با پهلو شكسته و صورتي كبود دعوت حق را لبيك گفت و به شهادت رسيد. سال ۱۳۸۷ اتاقش را مانند يك #حجله درست كرد. اتاقش همچون يك سنگر پر از عكسها و ياد رزمندگان۸ سال دفاع مقدس بود. روح بلندي داشت. هر سال كه به راهيان نور ميرفت #وصيتنامهاي مينوشت و در انتهاي وصيتنامهاش محل شهادت را خالي ميگذاشت. حجت چهار سالي ميشد كه #خادم_الشهدا شده بود و ما نميدانستيم، فقط ميدانستيم كه رفته است به مناطق عملياتي، همين❗️
🔷همه تلاشش برا ي خدا بود. مسئول گروهشان در راهيان نور كه آمد تازه ما متوجه شده بوديم كه چه كاره است و چه ميكند❗️ خيلي از مسائل را ما در تشييع #جنازه_اش متوجه شديم. او عاشق شهدا بود و از همه بيشتر هم عاشق #شهيد_همت. خودش هم شبيه اوست دوستدارانش او را به #شهيد_همت نسل سوم لقب دادهاند و ميشناسند. در فتنه سال ۱۳۸۸بسيار نگران بود😔 بيشتر از همه نگران حضرت آقا بود😔، ميگفت: «نميدانم چرا ايشان را ناراحت ميكنند. شعرهاي زيادي هم در همين زمينه سرود. بيشتر در بحث بصيرتافزايي بود. اكثر سرودههايش در مدح #ولايت بود و خدايي.»
هميشه ذكرش يا #فاطمه_الزهرا بود با هر كسي هم كلام ميشد ابتدا و انتهاي صحبتش #يازهرا بود و #یاعلی.
📌خانهام شده، #حسينيه شهيد حجتالله رحيمي
يك روز قبل از #شهادتش يعني چهارشنبه اهواز بودم، ساعت حدود ۱۰ يا ۱۱ بود به حجت زنگ زدم كه ميخواهم برايت ماشين بخرم☺️ كي ميآيي؟! اصلاً خوشحال نشد😕 گفت تا ببينم چه ميشود. به هيچ عنوان براي مال دنيا ارزشي قائل نبود❗️ فرداي آن روز يعني پنجشنبه تلفن همراهم زنگ خورد كه امام جمعه و فرمانده #سپاه، بچههاي #بنياد_شهيد و... ميخواهند به منزل ما بيايند، ۱۵ نفري بودند اول فكر ميكردم بحث #انتخابات است بعد كه آمدند، تازه متوجه شدم چه اتفاقي افتاده گفتند: حجت...😞 گفتم خوش به حالش، خودش هم ميدانست كه اين بار به شهادت ميرسد❤️
#ادامه_فردا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆