بخشی از وصیت نامه #شهید_حاج_احمد_متوسلیان 🌷:
#روزشمار_شهدایی
#۱۵فروردین
🌷می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.» در آخر صحبت هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: « خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده، خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!» این حرف ها و مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ، شیون کنان، زار زار گریه کنند. خود حاج احمد، هم دل به دل بچه بسیجی ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند.به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفون کنار آمد. حرف های حاجی مثل انفجار یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها بود. به محض پایان حرف های حاجی، بچه های تیپ در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، حاج احمد را در آغوش گرفته و می بوسیدند. خدا گواه است من ندیدم از بسیجی ها - حتی یک نفر هم تا خاتمه ی عملیات - حرفی از مرخصی بزند. هیچ کس نمی رفت. فقط تعدادی دانشجو داشتیم که به خاطر امتحانات، آنها را خود حاج احمد به زور روانه ی مرخصی کرد🌷
@ebrahimdelha
🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
داستانی کمتر شنیده شده از حاج احمد متوسلیان❤️
#سالروز_ولادت
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان
...........🌹🌹.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........🌹🌹..................