🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع وطن #یگان_صابرین
دل نوشته ی زیبا از دوست شهید بزرگوار
#شهید_علی_بریهی
وچه زیبا دل به دریا زدی ..!
ساحل انتظار وشنهای داغی که پا برهنگان را می آزارد ، ما هنوز به این اسکله های زنگ زده دل بسته ایم وتو از طلاطم امواج نهراسیدی ، بی زورق وبی پارو اقیانوسها در نوردیدی.
در حیرتم از اینهمه غرور .!
آری ! تومغروری تو آن عابر لب تشنه که به دریا دل نمی بستی .تومغروری! توآن دردی که هرجایی پی مرهم نمی گشتی ، تو مرموزی تو رازت را به محرم هم نمی گفتی تو حتی از جدایی ها نمی گفتی .پس چه شد چرا این گونه تنها می روی ؟
تو رفتی اما در میان هستی همه می گویند روزی رد پایت را جزر ومدهای روزگار از ساحل خاطرت خواهد شست. اما افسوس نگفتند که چه چیزی می تواند رد پایت را از کوچه پس کوچه ها ی خلوت دلمان پاک کند.
علی جان !
فلک می چرخد واز لحظه ی شوم تقدیر تاکنون قلب ساعت هزاران بار تپید اما قلب ما بی یاد تو یک آنی نمی تپید.
غروب تلخ پنج شنبه ها وخاک تو که روز به روز به سردی می گراید اما شعله ی یاد تو در اعماق وجودمان به التهابش می افزاید.
ای شهید ای ناخدای مرکب عشق؛تورا قسم به آشفتگی خواب مادرت ،توراقسم به دلتنگی دوستانت ما را دریاب ونجات بده از این عصر نیرنگ وفریب از این عصر یخبندان عاطفه ها ودوران انجماد افکار.
بگذار عطر نفسهایت در نسیم سحرگاهمان بدمد واز اصطکاک دانه های تسبیحت به ذکر ناقص ما بیفزایی که تو واسطه ی رحمتی وما سرآپا نقص ونیاز.
رفيقت #سعيد_رحيمي_اصل
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#سردار_شهید_حاج_شعبان_نصیری
🍃🌹خواهر شهید بزرگوار🌹🍃
من ده سال از برادرم، کوچکتر هستم و حاج شعبان برادر اول و فرزند اول خانواده بود و بعد از شعبان سه برادر بدنیا آمد و بعد من و بعد از من هم دو خواهر بدنیا آمد.
برادرم خیلی به #خواهراشون علاقه داشت و به #خانمها خیلی #احترام می گذاشت.
به #دختر خودشون هم همینطور. قبل از انقلاب که ما خیلی هم بچه بودیم، برادرم خیلی احساس مسئولیت نسبت به ما داشت و خیلی متذکر می شدند که در جامعه و مدرسه چطور برخورد کنیم.
خیلی دوست داشت که ما در #جمع #حضور داشته باشیم، موافق حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی بود.
من فکر می کنم که برادرم اگر عراق هم جنگ نبود و نمی رفت بالاخره جایی را برای تلاش و #ظلم_ستیزی پیدا می کرد چون روحیه ظلم ستیزی داشت. همانطور مدتی در #افریقا بود.
یک #عقلانیت_انقلابی در ایشان حاکم بود و هر جایی که کسی فریاد "هل من ناصر ینصره" سر می داد، این جوانمردی که با #امام بیعت کرده بود و امام را خوب شناخته بود و بعد از ایشان نایب بر حقشان #امام_خامنه ای را به فریادشان می رسید.
ایشان با تمام وجود به امام اقتدا کرد،اهدافش در راستای عدالت اجتماعی و اقتصادی و زمان و مکان و ملیت برایش مهم نبود.
#پایان
@ebrahimdelha🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محرم_علی_مراد_خانی
همرزم سردار نقل می کند که سردار تیربار به دست گرفت و از خاکریز بلند شد و شروع کرد به تیراندازی کردن به طرف نیروهای تکفیری. بگونه ای سردار تیراندازی می کرد که ما می دیدیم که سردار یکی پس از دیگری دارند تکفیری ها رو به درک می فرستند و شروع کردند به رجز خواندن که:
"ای تکفیری ها من محرمعلی مرادخانی شیعه علی بن ابی طالب از ایران آمدم تا همه شمارو به درک واصل کنم"
وقتی بچه های خودی این شجاعت فرمانده را دیدند جان تازه ای گرفتند و پشت سر سردار دوان دوان حرکت کرده و درگیر شدند. اولین کسی که بعد از سردار به پاخاست شهید حسین بواس بودند که در عملیات بعدی به شهادت رسیدند. سردار به دویدن و تیراندازی کردن ادامه میدهند تا زمانی که به تپه ای میرسند، و در روی تپه بودند که توسط تک تیرانداز حرامی تکفیری که در بالای درخت زیتون پنهان شده بود هدف گلوله قناصه قرار می گیرند و گلوله به پشت سر سردار اصابت کرده و به حالت سجده در می آید و عباس گونه به شهادت می رسند. در همان عملیات تک تیرانداز تکفیری به درک واصل شد.
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
❤️درباره جمله خاص ایشان که گفته بود: «شیعه به دنیا آمدیم تا در امر ظهور موثر باشیم» چه احساس و نظری دارید؟
محمودرضا خیلی به #خانواده_شهدا احترام می گذاشت، به #شهید_حسن_باقری ارادت خاصی داشت و می گفت:
«امام زمان(عج) امروز #سرباز #باهوش و #پای_کار می خواهند؛ آدمی که #شجاع و مرد میدان باشد.»
می گفت: «بأبي انت و امي الان برای امام زمان(عج) لازم است. الان باید نسبت به امام مان این جمله را بگوییم و اینگونه باشیم برای حضرت(عج)».
سفارش می کرد که در شعرهایت اینها را بگو.
همه برنامه های محمودرضا #هدفمند بود، منظورم نوع خاصی از هدفمندی است.
ممکن است من هر روز صبح برای کارهای روزانه ام برنامه ریزی داشته باشم که این کار را چطور انجام بدهم و آن کار را چه بکنم و ... اما فقط برای همان روز برنامه ریزی می کنم اما محمودرضا و امثال او برنامه ریزی صدساله داشتند.
من الان متوجه می شوم که هدف محمودرضا،#رضایت_دل_امام_زمان اش بود.
دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود.
همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»
و سخن پایانی ...
محمودرضا هیچ گاه درباره شهادت حرفی نمی زد، شما وصیت نامه محمودرضا را هم بخوانید، خطاب به همسرش مواردی را یادآوری می کند که باید فلان کار و بهمان کار را انجام دهید؛ هیچ اشاره ای نمی کند که من می روم و شهید می شوم ...
از نظر من محمودرضا زنده است حالا دیگر سابقه دوستی ما به 20 سال رسیده است.
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_امیررضا_علیزاده
❤️پدر و مادر عزیزم
لقمههای پاک شما که با زحمت فراوان و با سختی تهیه و به کام بچههایتان دادید باعث شد تا نتیجه آن بروز افرادی با اعتقادات انقلابی اسلامی در جامعه شود. فلذا زحماتتان ببار نشست و الگویی از یک خانواده اصیل مسلمان را به معرض دید گذاشتید.
در زمانی که اکثر مردم با حرص تمام بدنبال دنیاپرستی بودند و هستند شاهد بودم که شما بدنبال تحصیل شرافت، آزادگی و رهایی ازبندهای تجمل و تملق و رشد فکری وفرهنگی و… بودید و هستید.
ایمان به خدا و توکل و توسل به رسول اکرم و ائمه معصومین و پیروی از خط مشخص شده خداوند در خصوص تبعیت از ولایت الهی چنان در وجود تکتک اعضای خانواده رسوخ کرد که اگر بخواهم شکرش را بجا آورم زبانم قاصر است. فقط می گویم که الحمد لله رب العالمین کما هو اهله.
❤️برادران و خواهران عزیزم
شما را توصیه میکنم تا درحفظ و گسترش حق و حقطلبی کوشش کنید.
به حرف افراد بیهویت و معلوم الحال و بعضاً گرگهای در لباس میش گوش ندهید و تحت تاثیر قرار نگیرید. سعی کنید مباحث مهم و مطرح روز را بررسی کنید و پس از شناخت کامل از زوایای مختلف آن، به دفاع یا رد آن بپردازید.
سعی کنید حزب الله باشید و حزب الله باقی بمانید، نه حزب باد که در مواجهه با حزب الشیطان دچار از هم گسیختگی روحی، روانی و فکری میشوند و در کلام و عمل همراه آنها میشوند.
❤️علی گلم و مطهره گلم
توصیه و وصیتم به شما این است که در تمام کارهای روزمرهتان بدنبال کسب رضایت الهی باشید
و...
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
گفتيد وقتي همسرتان ميرفت، هنوز چشم انتظار تولد فرزندتان بوديد؟
من و مصطفي سه سال و يك ماه و چهار روز با هم بوديم و حاصل زندگيمان هم يك فرزند پسر چهار ماهه است به نام اميرحافظ كه 57 روز بعد از شهادت پدرش يعني 12 بهمن 94 ساعت 5/9 صبح به دنيا آمد.
با توجه به شرايطي كه داشتيد چطور راضي به رفتنش شديد؟
راضي شدني در كار نبود. زماني كه مصطفي اعزام شد چند روزي قبل از شروع پيادهروي زائران كربلا براي اربعين بود و من آن زمان امير حافظم را شش ماهه باردار بودم. ايشان هم براي اينكه من نگران نشوم به من گفت ما براي تأمين امنيت مسافران كربلا ميرويم و به من اطمينان داد كه خطري تهديدش نميكند. فقط به پدرش گفته بود كه سوريه ميرود. كس ديگري خبر نداشت. همكارش به مصطفي گفته بود به خانمت بگو كجا ميروي كه بداند اما مصطفي گفته بود اگر بفهمد نگران ميشود. نگراني نه براي خودش خوب است نه براي فرزندم.
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_اسماعیل_خانزاده
در بعضي از محافل فرهنگي و مذهبي و يادواره شهدا با توجه به اينكه با نام اهل بيت (ع) برگزار مي شود ولي از سوي بعضي افراد رنگ و بوي ريا مشاهده مي شود و البته مردم هم كاملا به احوال آنها آشنايي دارند . ملت ايران بلكه جهان اسلام زماني پيروز خواهيد شد كه تحت فرماندهي حضرت آيت الله خامنه اي باشيد و زماني كه از اين مراد و مقتداي خود فاصله گرفتيد شكست خود را در آغوش بگيريد.
برادران و خواهران ، بدانيد كه من با فكر باز و عقلي سالم و در صحت و سلامت كامل و بدون هيچ گونه اجباري راه خود را انتخاب نمودم و اگر توفيق شهادت نصيبم شد دوست دارم با لباس سبز و مقدس پاسداري و بدون كفن و بدون غسل دفن شوم چرا كه فرداي محشر پيش اربابم و مولايم حسين (ع) شرمنده نباشم.
بگذاريد دستانم از تابوت بيرون باشد تا دشمنان بدانند كه من شهادت را در آغوش گرفتم و با دست خالي رفتم و از دار دنيا چيزي با خودم نبردم و در پايان از شما عاجزانه تقاضا دارم كه اين شاگرد تنبل سپاه پاسداران را مورد عفو و گذشت خود قرار دهيد و بدانيد كه همواره به دعاي خير شما محتاجم و مرا از دعاي خير خود بي بهره نسازيد.
#پایان
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🍃
🌸
به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی».
پیکر مصطفی را بوسیدید؟
خیلی.🌸
تسنیم: آخرین باری که مصطفی را بوسیدید چیزی هم به او سپردید؟
بله. تربیت بچه ها را سپردم. قرار بود که با هم بچهها را تربیت کنیم. از این به بعد هم باهم تربیتشان میکنیم.🌸🍃
نسبت به مادیات خیلی بیتفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچهها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری میدید. همه چیز برای او شبیه پلههای یک نردبان بود و او با گذر از آنها میخواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله از همه چیز گذشت و به آن چیزی که میخواست رسید.🌹
#پایان
🌸
🍃
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
داستان عشق شیما . #قسمت_دهم چرا دستان بابک سرد و بی جان شده است... نکند.. نکند... نه این چه حرفی است
داستان عشق شیما
.
#قسمت_یازدهم
پریچهر خانم را با چهره ای ناراحت میبینم ، اشک روی گونه هایش خشک شده است
- شما از کجا مرا پیداکردید ، چه شده است؟ بابک کجاست؟
مرا نوازش کرد و با همان لحن آرام و مهربانی که داشت گفت باهم میریم پیشش ، فقط زود خوب شو
- نمیتونم تحمل کنم الان ، الان میخوام ببینمش
- الان نمیشه ، باید استراحت کنی..خیلی ضعیف شدی
- میخوام بابک ببینم... الان میخوام ببین
از هوش میروم
دارن خاک میریزن.. رو جنازه ای که جسمش...
بابک رفت..پر کشید ...نشد عروسش بشم... نشد ...
نمی تونم گریه کنم...نمی تونم هیچی بگم........
فقط تو خودم زجه میکشم به خاطر لحظه های زیبایی که چه زود تموم شد!
ای کاش اونشب باها ش نمیرفتم......
ای کاش خدا کمی صبر میکرد یا من باید صبر میکردم؟
وهزاران هزار تا اي كاش و اي كاش و اي كاش و ای کاش ها ... و سوال های مختلف
حالا بعد اون تصمیم ازدواج ندارم و میخوام برا همیشه با رویاهای بین منو اون تنها باشم...
هرشب به امید اینکه توی خواب باهاش باشم سرمو روی بالش میذارم.
سر انجام ..........
منم ديگه حالا يه تغييري كردم..ميدونين چيه ؟؟؟اون اينه كه من عشقم رو تو قلبم نگه ميدارم نه كنارم.و به اين اميد زنده ميمونم...
.
این داستان نه کاملا ولی واقعی بود....
#پایان
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
📜#رمان_جانم_میرود 🔷#قسمت_صد_هفدهم سریع چشمانش را باز کرد اما دیگر اثری از تابوتی که در خیالش به ا
📜#رمان_جانم_میرود
🔷#قسمت_صد_هجدهم
ــ یه عملیاتی دو روز پیش انجام شد که ارش هم بود که اون روستا رو از دست داعش گرفتند و ارش بود که منو پیدا کرد حال من خیلی بد بود اونقدر که امیدی به زنده بودن من نبود ،برای همین به مامان گفته بودن که من شهید شده بودم ،مامان ازشون خواسته بود خبرت نکنن،امروز صبح مامانم با دیدنم از حال رفت،هنوزم غیر از تو و مادرم کسی خبر نداره
مهیا نگاهی به پا و دست شهاب انداخت و خوشحال لبخندی زد،شهاب کنجکاو پرسید:
ــ به چی فکر میکنی که چشمات اینطور برق میزنن؟؟
مهیا دستی به گچ پای شهاب کشید و گفت:
ــ حالا که اینطور درب و داغون شده دیگه نمیری درست میگم؟
شهاب بلند خندید و گفت:
ــ اولا درب و داغون خودتی ،خجالت نمیکشی اینطور به شوهرت میگی
و با شوخی ادامه داد:
دوما ،این همه فرماندهی عملیات به عهده ی من بود و با موفقیت انجام شده ،انتظار نداری که منو خونه نشین کنن
تا مهیا می خواست حرفی بزند شهاب گفت :
ــ چیه باز میخوای بگی،خب چیکارت کنم مدال بندازم گردنت
مهیا با تعجب به شهاب خیره شد این حرف را به شهاب در دیدار اولشان گفته بود شروع کرد به خندیدند !!
ششها از خنده ی مهیا لبخند عمیقی بر لبانش نقش بست؛
ــ هنوز یادته؟؟
ــ مگه میشه یادم بره ،نمیرفتم که منو همونجا یه کتک مفصل مهمونم می کردی
مهیا دوباره خندید سرش را به شانه ی شهاب تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد:
ــ خدایا شکرت
و در دل ادامه داد "خدایا شکرت به خاطر این آرامش،شکرت به خاطر بودنت ،شکرت به خاطر بودن این مرد در زندگیم"
با شنیدن صدای ذوق زده ی مریم که به طرف اتاق می آمد از شهاب جدا شد ،به اندازه ی کافی کنار شهاب بود ،الان باید کمی به خانواده ی شهاب هم اجازه میداد که کنارش باشند،با حال شهاب کمِ کمِ یک ماه خانه نشین شده ،و فرصت زیادی برای نشستن و حرف زدن و کمی غر زدن به جان شهاب را داشت...
#پایان🌹
#نویسنده_فاطمه_امیری
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
••
#سوالات_متداول_درمورد_شهدا❣
🔴چگونه با شهدا رفیق بشیم⁉️
#گام_های_رفاقت_با_شهدا:
1⃣گام اول: انتخاب فقط یک شهید👌
خیلی مهمه که فقط یک شهید انتخاب کنید. نگید من یه گردان شهید رو انتخاب می کنم، بلکه یکیشون جوابمو بده! شهدا در آخرالزمان اینقدر غریب و مظلوم اند که منتظر یک نیت پاک و با صفا هستن تا خودشونو نشون بدن. اولین ملاک انتخاب شهید، قیافه و صورت شهیده. ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه، ذوق می کنید، به وجد میایید!؟
2⃣گام دوم: عهد بستن با شهید🤝
یه جا که جلوی چشمتون باشه، بنویسید و امضاء کنید: با دوست شهیدم عهد می بندم که پای رفاقت او تا لحظه شهادت خودم خواهم ماند، و از تذکرات دوستانه او به هیچ وجه روی بر نمیگردانم.
3⃣گام سوم: شناخت شهید😇
تا میتونید از دوست شهیدتون اطلاعات جمع آوری کنید. ( عکس- متن- صوت- کلیپ- دست نوشته- وصیتنامه- خاطرات همرزمان- خاطرات همسر شهید و ...)
4⃣گام چهارم: هدیه کردن ثواب اعمال خود به روح شهید🎁
از همین حالا هر کار خیر و ثوابی که انجام میدید، مثل (نماز مستحبی- ادعیه- زیارات- صدقه- حتی درس خواندن برای رضای خدا- روزه- خمس- زکات و ... ) سریع در ابتدا یا انتهای آن به زبان بیاورید:
خدایا طاعت من اگرچه ناقص است، ولی یک نسخه از ثوابش را هدیه می کنم به روح دوست شهیدم🙂
طبق روایات نه تنها از ثواب شما کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم خواهد شد!
توجه: شهید با کمالات و رتبه ای که داره، نیازی به این ثواب ماها نداره. پس دلیل این گام چیه؟
جواب: شما با این کار ارادت و خلوص نیت و علاقتونو به شهید نشون میدید، یعنی به شهید میگید چیزی بهتر از ثواب اعمال یافت نکردم که تقدیم دوست کنم♥️
5⃣گام پنجم: درگیر کردن خود با شهید🧐
سریع همین الآن عکس بک گراند گوشی موبایلتونو عوض کنین و عکس شهید رو بذارید.
از امروز همه پیامک ها و تماس هاتون توسط دوست شما بررسی میشه!
همینکارو برای دستکتاپ کامپیوتر هم انجام بدید.
محل کارتون،کیف جیبی، داشبورد ماشین، هرجا میتونید یه عکس یا نشونه از شهیدتون بذارید.
صبح اولین نفر به دوست شهیدتون صبح بخیربگید و شب هم آخرین شب بخیر...
در طول روز تا میتونید با روح شهید، حرف بزنید.
مدام به او فکر کنید.
6⃣گام ششم: عدم گناه در حضور رفیق❌
خود این شهید اسم این گام رو گذاشته: آخرین حجاب!
روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه و تمایل زیادی برای شروع رابطه داره ولی! آیا در حضور دوست معنوی به این با صفایی میتوان گناه کرد!؟
نگاه هامون- رابطه هامون با همکلاسی ها و اساتید نامحرم- غیبت- دروغ- کاهلی در نماز- کم فروشی- کم کاری در شغل- بد اخلاقی در منزل و ...
7⃣گام هفتم: اولین پاسخ شهید😍
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آن چنان شیرینی ای در این گام برای شما خواهد داشت،
که در گام بعدی انجام گناه براتون سخت تر از انجام ندادن اونه! با افتخار منتظر برخی از نشانه ها باشید:
دیدن خواب دوست شهیدتون
دعوت به قبور شهدا و راهیان نور
پیامی، نشانه ای، گفت و گویی
انواع روزهای معنوی جدید و...
8⃣گام هشتم: حفظ و تقویت رابطه تا شهادت🕊
گام های سختی را گذرانده اید، درست است؟
مطمئناً با شیرینی ای که چشیده اید از این
مسیر خارج نخواهید شد.( انشاء اللّه )
#پایان🌱
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
•• #سوالات_متداول_درمورد_شهدا❣ 🔴چگونه با شهدا رفیق بشیم⁉️ #گام_های_رفاقت_با_شهدا: 5⃣گام پنجم:
••
#سوالات_متداول_درمورد_شهدا❣
🔴چگونه با شهدا رفیق بشیم⁉️
#گام_های_رفاقت_با_شهدا:
7⃣گام هفتم: اولین پاسخ شهید😍
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آن چنان شیرینی ای در این گام برای شما خواهد داشت،
که در گام بعدی انجام گناه براتون سخت تر از انجام ندادن اونه! با افتخار منتظر برخی از نشانه ها باشید:
دیدن خواب دوست شهیدتون
دعوت به قبور شهدا و راهیان نور
پیامی، نشانه ای، گفت و گویی
انواع روزهای معنوی جدید و...
8⃣گام هشتم: حفظ و تقویت رابطه تا شهادت🕊
گام های سختی را گذرانده اید، درست است؟
مطمئناً با شیرینی ای که چشیده اید از این
مسیر خارج نخواهید شد.( انشاء اللّه )
#پایان🌱