eitaa logo
معراج شهدای کرمان
6.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
169 فایل
#خاطرات-سردار-دلها🌷 #تشیع‌وتدفین‌،وداع باشهدا🌹 #موکب‌داری‌اربعین‌درکربلا⛺️ #دلنوشته‌عکس‌زندگینامه‌‌خاطره‌و....🎞📸📝 گلزار راعاشق شوی...🤗 اخرشهیدت میکند🌺 🍀نشانی:کرمان،بلوار آیت الله خامنه ای روبه روی گنبدجبلیه پیشنهادات و انتقادات @ad_merajshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
#تلنگرانه #شهید_محمد_علی_رهنمون درس نمی خواندیم. به خیال خودمان فکر می کردیم #مبازه_کردن واجب تر است. محمد نصیحتمان می کرد؛ می گفت: یعنی چه که #درس_خواندن وقت مان را تلف می کند؟ باید هم درس بخوانید، هم #مبارزه تان را ادامه دهید. آدم بی سواد که به درد #انقلاب نمی خورد. #سیره_شهدا #جوان_درس_خوان_انقلابی_باشیم 🆔 @merajshohadaa
#سیره_شهدا 🔻 یه تیڪه ڪلام داشت؛ وقتی ڪسی می‌خواست غیبت ڪنه با خنده می‌گفت: «ڪمتر بگو» طرف می‌فهمید ڪه دیگه نباید ادامه بده ... #شهید_مدافع_حرم_مهدی_قاضی‌خانی ➕ @merajshohadaa
#سیره_شهدا #شهید_عبدالمهدی_مغفوری یه روز ظهر اومد خونه، غذام سوخته بود خیلی ناراحت بودم! اومد نشست سر سفره وقتی دید خیلی ناراحتم گفت اینها چیزی نیست که براش ناراحت باشی و غصه بخوری!!! اگه یه وقت #نمازت قضا شد یا #غیبت کسی را کردی ناراحت باش که #معصیت و #نافرمانی خدا را انجام دادی، پس نگران نباش. ♨️ #شهید_عبدالمهدی_مغفوری @merajshohadaa
🔻 ابراهیم به تنها چیزی که فکر نمی کرد بود. می گفت روزی را خدا می رساند. پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد. 🆔 @merajshohadaa
🔴 #مطالعه_سیره_شهدا 💠 یکی از راههای #اصلاح اشتباهات و تحمل سختیهای زندگی و نیز یادگیری فوت و فن‌های زندگی #دینی، این است که #سیره و زندگینامه #شهدا و #بزرگان را مطالعه کنیم. 💠 زن و شوهری که #انس با #سیره_شهدا و بزرگان دارند خود به خود #اندیشه و فکرشان، بسیاری از سختیها و گرفتاریها را #حل می‌کند. 💠 و کمتر درگیر دعواهای بی‌اساس می‌شوند. ✔️ 🆔 @merajshohadaa
🖋 #سیره_شهدا 🔰 کاظم یک ثانیه هم بدون وضو نبود. حتی از خواب هم که بیدار می شد دوباره وضو می گرفت، بعد می خوابید. 🔰 دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود، ما فقط استفاده می کردیم. 🔰 به ما می گفت، اگر خوب باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست. پاک باشید، با وضو باشید، نماز اول وقت بخوانید... 📕 سه ماه رویایی #شهید_کاظم_عاملو
#سیره_شهدا رضا وقتی شیراز بود، هنگام خواب تشک و حتی پتو هم زیر پایش نمی انداخت، می گفت: جایی که برادران من در سنگر نمور می خوابند من روی جای نرم خوابم نمی برد. عادت داشت به خواندن سوره واقعه قبل از خواب. یکی از دوستانش می گفت یک شب خیلی خسته بود، تا رسید خوابید، چند بار این پهلو و تن پهلو شد و نشست. گفت شیطان گولم زد گفت امشب خسته ای واقعه نخوان،!! اما انگار تا نخوانم خوابم نمی برد. وضو گرفت و نشست پای قرآن. #شهید_عبدالرضا_ذاکر_عباسعلی شهادت:۱۳۶۵/۴/۱۰، شلمچه، کربلای ۴ #شهداے_فارس @merajshohadaa
🔰 🌹 کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟! گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم امام میگن تو دیگه شورشو در آوردی...! 💠یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید: گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند...!!!! 🌷شهیده راضیه کشاورز🌷 مزار مطهر: گلزار شهدای شیراز @merajshohadaa
🔰 | 🔻ساعت دو نیمه شب بود. جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم.من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد. یکباره از جا پرید، دوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت! نشست و دستش را توی جوی آب کرد، بعدهم برگشت. با تعجب پرسیدم: “آقا ابرام چی شد؟! گفت: هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد. رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. ” 💠او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت. @merajshohadaa
از غیبت بیزار بود به محض اینکه کسی شروع به غیبت میکرد بلند صلوات میفرستاد نمیگذاشت که آن شخص به غیبتش ادامه بدهد اگربه تذکرش اهمیت نمیداد مجلس رو ترک میکرد شهید مدافع حرم علیرضا نوری ✅ @merajshohadaa
نمونه ای از سجایای اخلاقی : ۱. متانت خواهرش در مورد رفتار او می‏ گوید: «بسیار متین بود و در برخورد با افرادی که نظرات مخالف در راستای انقلاب بیان می ‏کردند، نرم بود و مدارا پیشه می ‏کرد. ۲. خواندن نماز شب ۳. روحیّه ی سپاس گذاری محمّد مهدی در مقابل کاری که برایش انجام داده می شد، بسیار تشکّر می‏ کرد و این خصوصیّت بارز اخلاقی او بود. ۴. اهل مطالعه محمّد مهدی، اغلب اوقات فراغت خود را صرف مطالعه کتاب می‏ کرد؛ کتاب های شهید مطهّری، دکتر شریعتی، هاشمی‏ نژاد و صمد بهرنگی مورد علاقه و توجه او بود. ۵. شهرت گریزی مادر شهید می گفتند: روزی از او سوال کردم: «در جلسات فرماندهان سپاه، که از تلویزیون نشان داده می شود هیچ وقت شما را نمی بینم.» محمّد مهدی در جواب گفت: «شهرت زیاد، اسباب گرفتاری است. دوست ندارم مرا از تلویزیون نشان بدهند.» ۶. دائم الذکر یکی از دوستان شهید می‏ گوید: «او همیشه در حال ذکر بود. گاهی که صحبت های متفرقه می‏ کردم، می‏ گفت: سید، بهتر نیست، کمتر صحبت کنیم و بیشتر به ذکر خدا بپردازیم. ۷. اهتمام به نماز اول وقت و تعظیم خانواده ی شهدا ۸.رسیدگی به مستمندان یکی از دوستان او می‏ گوید: «شهید به فکر مستمندان بود؛ او برای پیرزنی که سقف خانه‏ اش ریخته بود، در هوای گرم، روزی پانزده الی شانزده ساعت کار سخت و طاقت فرسای بنّایی انجام می‏ داد تا سقف فرو ریخته ی بیوه ی ناتوانی را ترمیم کند.» ۹. تشرّف به حرم امام رضا علیه السلام دو بار در هفته او هفته ‏ای دوبار به حرم مشرّف می‏ شد. اگر او خارج از این برنامه عازم حرم می‏ شد، حتماً برایش مشکلی پیش آمده بود و برای تسکین روحی به حرم پناه می ‏برد. ۱۰. مقاومت در مقابل مشکلات یکی از دوستان او گفته است: «هر وقت او را می‏ دیدم، یاد حضرت حمزه (علیه السلام) می‏ افتادم. آن قدر با صلابت در برابر مشکلات پایداری می‏ کرد که ما تعجّب می ‏کردم. گاهی پشتم می‏ لرزید از اینکه چطور خداوند این همه قدرت را به یک نفر داده است؟» چرا به محمدمهدی خادم الشریعه مصعب پیامبر می گفتند؟ همرزمان محمّد مهدی خادم الشریعه به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش به او لقب «مصعب پیامبر» را داده بودند؛ چراکه مصعب هم صحابه ی شجاع قریشی پیامبر بود که از پرچم داران جنگ احد و مبلغان اسلام به شمار می رفت. لحظات مقارن با آسمانی شدن شهید محمّد مهدی خادم الشریعه: شهید نورالله کاظمیان از حال و هوای روز شهادت محمّد مهدی خادم الشریعه چنین می گفت: «صبح روز مبعث حال و هوای عجیبی داشت. با بقیه ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محلّ دیگری با یک حالت معنوی خاصّی نماز خواند. سر سفره ی صحبانه هم، حاضر نشد. وقتی علّت را از او پرسیدند در جواب گفت: می خواهم صبحانه را از دست پیامبر در بهشت دریافت کنم. بعد هم که یک سیب به او تعارف کردند، نخورد و گفت: دلم میوه بهشتی می خواهد. در هنگام اعزام، با حسرت گفت: ای راهیان عشق، ما را از دعای خیر فراموش نکنید. سرانجام این اسوه استقامت و فداکاری در مرحله ی سوم عملیات بیت المقدس در روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ ه.ش. مصادف با مبعث پیامبر به شهادت رسیدند. پیکر مطهّر او در ایوان طلای صحن مطهر امام رضا(علیه السلام) به خاک سپرده شد. خواهر شهید مسأله ی جالبی را خاطر نشان می کنند و آن این است که محمّد مهدی در روز جمعه دحوالارض به دنیا آمد و در روز جمعه مبعث رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم به شهادت رسید و در روز جمعه ولادت امام حسین علیه السلام، پیکر مطهّرش تشییع شد. @merajshohadaa
به اتفاق عباس با یک دستگاه تویوتا عازم منطقه عملیاتی غرب بودیم. دلهره و تشویش تمام وجودم را گرفته بود، دوست داشتم هر چه زود تر به مقصد برسیم. اما عباس آرام نشسته و نگاهش به جاده بود. چشمم رفت روی عقربه کیلومتر ماشین، دیدم روی عدد 90 ایستاده، گاهی پائین می آمد اما بالاتر نه. گفتم: عباس! جاده که خلوته، تندتر برو؟ در حالی که چشمش به جاده بود گفت: مگه نشنیدی، امام فرموده اند، رعایت سرعت مجاز و قانونی در جاده ها و قوانین راهنمایی رانندگی شرعاً واجبه!☺️ جوابی جز سکوت نداشتم. عباس ادامه داد: این ماشین هم بیت الماله، نباید با سرعت زیاد مستهلکش کنیم! @merajshohadaa
💠 خاطره ای از دکتر چمران: ⚪️ اوج عصبانیت شهید چمران ▫️دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمی‌توانست خط برود. سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد می‌آورد. عسگری همیشه در آن جاده‌های پر از چاله با سرعت ۱۷۰ می‌رفت. بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد و ماشین را درب و داغان کرد و به همین دلیل سه روز فراری بود. بچه‌ها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند. حسابی ترسیده بود. دکتر تا او را دید گفت: ▪️«خودت طوری نشدی عزیز؟» او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد: ▫️«نه؛ طوریم نشده.» دکتر به او گفت: ▪️«پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.» ☀️ این اوج عصبانیت و خشم او بود! @merajshohadaa
خط قرمز ایشان صیانت از بیت المال بود، در زمان کار هم خیلی بر این موضوع تاکید داشت و معمولا در قالب شوخی تذکراتی در این باره می داد و به نیروهای تحت فرمانش می گفت، "اگر بیت المال را هدر بدهید، بچه هایتان شاخ در می آوردند" که منظورش این بود که از راه راست منحرف می‌شوند. ایشان با فرزندان خودمان هم با این روش عمل می کرد، به طوریکه این موضوع برایشان ملکه شده بود. با همین شوخی ها و بیان زیبا، نکات تربیتی را آموزش می داد و با بچه ها همراهی می کرد. ﺭاﻭﻱ : ﻫﻤﺴﺮﺷﻬﻴﺪ 🌹🍃🌹 ﺩاﺩاﻟﻠﻪ ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ مزار مطهر: گلزار شهدای شیراز @merajshohadaa
🕊🌺 📌خیلی صبـــور و مهربون بودن، اززمانی که بچه ها نوزاد بودند میگفتند که هر جـــــایی برای عزاداری آقا امام حســین علیه السلام میرید این بچه ها رو هم با خودتون ببرید،😊 📌چون بچه وقتی بدنیا میاد از روز اول متوجه همه چیزهستش ومن خیلی دوست دارم بچه ها ازهمین الان بادین ومذهب خودشون آشناباشندوخوب درکش کنند✅ 📌همیشه احترام همه رونگه میداشتن براشون بزرگ و کوچیک نداشت میگفتند همه دارای شخصیت هستند وباید احترامشون رونگه داریم👌 📌بچه هاروخیلی دوست داشت میگفت بچه هاروح پاکی دارندکه آدم روبه خدانزدیگترمیکنن☝️ 📌من هیچوقت ندیدم درمقابل پدرومادرشون پاهاشون رودرازکنندخیلی مودب وبااحترام باهاشون صحبت میکرد.💔 *
🔰 | پارتی‌بازی برادرانه ممنوع پیکر برادر فرمانده در منطقه مانده بود، خواستند بروند آن‌ را بیاورند، مهدی گفت: اگر همه‌ی آن پیکرهای شهدا را می‌آورید، برادرم حمید را هم بیاورید. ولی هیچ‌کدام از آن شهدا را نتوانستند بیاورند. خودش هم وقتی مجروح شد، با تعدادی از مجروحان در قایقی به سمت جبهه خودی در حرکت بود که گلوله‌ی آرپی‌جی همه را به شهادت رساند و پیکرها را به اروند سپرد. 🌷 سالروز شهادت 🌷شهید حمید باکری @merajshohadaa
🔰 🌟 کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟! گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم امام میگن تو دیگه شورشو در آوردی...! 💠 یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید: گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمیشنود نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند... 🌷شهید راضیه کشاورز🌷 شیراز @merajshohadaa
خیلی هنر کنیم، نصفه‌شب دل از رختخواب می کَنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛ اما حاجی مثل ما نبود. روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند می‌شد. از آخر شب که وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید. دوباره بلند می شد وضو می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی‌خواند، بخش بخش می‌کرد. @merajshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کسی که دوست دارد به امام زمانش نزدیک بشود ... داستانی از شهید مهدی باکری @merajshohadaa