eitaa logo
مِـرآت
622 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
0 فایل
قطار آمادهٔ حرکت می‌باشد ، لطفاً بلیت های خود را به مقصد ماه تحویلِ مسئول واگن دهید ، سپس سر جای خود محکم بنشینید . - باتشکر ، ستادِحرکتِ‌به‌سوی‌ماه ، مرآت . شاید که بتی در وسط ذهن من و توست باید بت خود با نام باران خدا شست :) . [ مرآت به معنای آینه ]
مشاهده در ایتا
دانلود
به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم(:💛
مِـرآت
به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم(:💛
با ذوق بدون وصفی در ریلی رو کشید راهروی تنگ و کوچیک واگن پر آدم ‌هایی بود که می‌خواستند پیاده بشن توی اون لحظه سخت ترین کار براش صبر و تحمل بود ، خیلی عجله داشت ، ساکشو سفت چسبید و بعد رفت بیرون باورش خیلی سخت بود ، خیلی خیلی زیاد بعد چند سال حالا اینجا ایستاده ؟ پنج نه نه هفت ؟ نه هفتم نه راستش اون تا حالا توی عمرش پا به این شهر مقدس نگذاشته بود و حالا اینجا بود دلیل اینکه تونسته بیاد اینجا ضمانت خانم مهربونه وقتی دیگه توان ادامه نداشت ، وقتی بغضش ترکید ، وقتی لیوان صبرش سرازیر شد پناه برد به مرقد شریفه‌ی خانمِ قم گریه می‌کرد ، طولانی بلاخره بغض چند ساله‌ش ترکیده بود به خودش قول داده بود صبور باشه ولی اون امتحان‌های خیلی سختِ زندگی رو گذرونده بود ولی آخرین امتحان قلبش رو حسابی زخمی کرده بود همینطور که توی یه گوشه‌ی خلوت نشسته بود و با خانمِ مهربون درد و دل می‌کرد ، حسابی شاکی بود اما به خودش قول داده بود غرغر نکنه ، طلبکار نباشه فقط و فقط گریه کنه و درد و دل . . چند ساعت گذشت حالا خیلی آروم‌تر بود بلند شد و ایستاد به خانم گفت من همه‌ی اینا رو تحمل میکنم ولی لطفاً خانم‌جان ضمانت من رو پیش برادرِ عزیز گره گشاتون بکنین من می‌دونم که لیاقت ندارم ولی ازتون خواهش میکنم ، من تا حالا گنبد طلایِ ضامن آهو رو ندیدم . از فکر و خیال اومد بیرون لبخند از روی صورتش کنار نمی‌رفت هرچه سریع تر خودش رو رسوند به حرم چه گنبد زیبایی دوباره اشک‌هاش سرازیر شد السلام علیک یا موسی‌الرضا به یاد پدر شهیدش یه زیارت مشتی کرد و یه گوشه‌ی دنج پیدا کرد درست جایی که دید داشت به گنبد طلایِ ضامن آهو کتاب دعا رو باز کرد و توی حس خوشی غرق شد . - مرآت
متأسفانه وقتی دست به نوشتن می‌برم ، نمیتونم بیخیال‌شم و همه‌ی چیزایی که می‌نویسم طولانی‌ـه 😶‍🌫 .
[ ضرب شست ] قسم خورد و نذر کرد تا انتقام بدر را نگیرد ، نه بر سر خود روغنی بمالد و نه حتی به زنی فکر کند . ابوسفیان با دویست نفر مخفیانه به حاشیهٔ مدینه آمد . دو خانه و تعدادی درخت نخل را آتش زدند . در این میان دو نفر از بزرگان انصار نیز کشته شدند . خبر که به نبی(ص) رسید با دویست نفر به سوی معرکه شتافت . پیامبر(ص) را که از دور با علی(ع) دیدند ، بار چارپایان که همه سویق بود . ریختند و فرار کردند . ضرب شست علی در بدر کار خودش را کرده بود . علی در لباس رزم حکم عزرائیل را داشت برای کفار . - کتابِ فاطمه علی است
تا الان مشخص شده که طرفدار دریافت کردن تقدیمی‌م ؟✨
مِـرآت
به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم(:💛
یک گوشه از رواقِ تو ، جا داشتن بس است مارا همین امام رضا داشتن بس است
در حال حاضر فاقدِ محتوا می‌باشیم ، با تشکر از همراهیِ شما عزیزان 🤝 .
- بـرگرفتـه از کتـابِ پوتیـن‌قرمـز‌ها ✨📚 -
اهم اهم ما اینجاییم ، اگه کاری باری بود 🌱 .
و پایانِ ماه عزا . . گرچه به پایان رسیده اما ماندگار است غمِ روضه‌ی حسین(ع) آقا بابت تمام کم کاری ها حلال‌مون کن ، ما رو نگه دار تا دوباره محرم‌تو ببینیم . تا زنده‌ای به هرنفسی یا حسین‌ بگو فردا میان قبر تو هستی و حسرتش
یه فاتحه قرائت می‌فرمایید ؟(:
ماه ربیع‌الاول بهار زندگی است . - رهبر معظم انقلاب