eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
189.2هزار عکس
172.1هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
⭕️ خود بزرگ‌ بینی  🔹 ، یکی از بزرگترین بیماری های روحی و روانی است که از و نشأت می گیرد. امام علی (ع) در این مورد می‌فرماید: «اوْحَش الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ؛ بدترین وحشت، است»؛ [۱] امام سجّاد (ع) در یکی از دعاهایشان می‌فرماید: «و عَبِّدنی لَک وَ لا تُفْسِدْ عِبادتَی بِالْعُجْب؛ مرا به بندگی خود درآور و عبادتم را به وسیله تباه مساز». [۲] خواجه عبدالله انصاری می گوید: «عیب است بزرگ برکشیدن خود را ، از جمله خلق برگزیدن خود را ، از مردمک دیده بباید آموخت ، دیدن، همه کس را و ندیدن خود را». [۳] 💠حقیقت خودبزرگ بینی 🔹 ، خوش بینی انسان است نسبت به اعمال خود، و لایق شمردن خود از نظر عمل به وظایف و کسب امتیازات و موفقیت ها. مرحوم نراقی در حقیقت عُجب و خودبزرگ‌بینی می‌گوید: «عُجب، خودبزرگ بینی است، به جهت دیدن نوعی کمال، چه کمال واقعی و چه کمال خیالی و تصوری». [۴] مرحوم شیخ بهایی (ره) در تعریف عجب می‌گوید: «عجب، بزرگ دیدن عمل صالح و خوشحالی امر آن و نشان دادن اعمال و لایق دانستن خود است». [۵] 💠فرق خودبزرگ بینی و تکبّر 🔹خودبزرگ‌بینی، مربوط به عمل است و تکبّر مربوط به نفس است، که انسان نفس خود را بهتر از دیگران بداند. در مقایسه با دیگران، مطرح نیست، فقط خود شخص مطرح است، و لو کسی دیگر هم نباشد، [۶] ولی در مقایسه با دیگران مطرح است. خودبزرگ‌بینی در اثر داشتن چیزی است، در حالی که در تکبّر و خودبرتربینی، ممکن است بدون کمال هم مطرح باشد. پی نوشت‌ها ؛ [۱] نهج البلاغه، قصار ۳۸ و در قصار ۱۱۳ آمده است: «لا وَحْدَةَ اوحَشَ مِنَ الْعُجب؛ هيچ تنهايى وحشتناك‌تر از عُجب نيست. [۲] صحيفه سجاديه، دعاى فى مكارم الاخلاق، ص ۱۰۰ [۳] آشنايى با علوم اسلامى، شهيد مطهرى، ص ۲۱۳ [۴] جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۲۱ [۵] اربعين، شيخ بهايى، ص ۳۵؛ معراج السعادة، نراقى، ص ۲۲۱ [۶] جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۲۱ منبع: حوزه نت 🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢«تکبّر» و «تعصّب» چه آثار و مفاسدی در تاریخ بشر بدنبال داشته است؟ 🔹 به معناى خودبرتربينى و به معناى وابستگى غيرمنطقى شخص يا چيزى و دفاع بى قيد و شرط از آن است. از ريشه «عصب» (بر وزن غضب) يعنى رشته هاى مخصوص كه عضلات انسان را به مغز مربوط مى كند و مجموعه آن «سلسله اعصاب» را تشكيل مى دهد. سپس به گروه و كه با هم همكارى و همفكرى دارند اطلاق شده و چنين جمعيّتى را «عُصبة» (بر وزن سفره) مى گويند و واژه معمولا به وابستگى هاى غير منطقى و بى قيد و شرط گفته مى شود، و سرچشمه آن بيشتر و كوتاه فكرى و است؛ 🔹زيرا كسى كه مى خواهد بزرگى به خود ببندد سعى مى كند كسانى را كه به او وابستگى دارند يا او به آنها وابستگى دارد بزرگ بشمارد، نقاط ضعف آنها را نبيند و اگر نقاط قوتى دارند بزرگنمايى كند تا خود از اين طريق بزرگى بفروشد. اين ، بخصوص هنگامى كه در شكل تعصّب و قبيلگى ظاهر شود سرچشمه بسيارى است و در طول تاريخ همواره منشأ جنگ ها، خشونت ها و درگيرى هاى خونين بوده است. از تاريخ جاهليّت گرفته تا دنياى امروز هيچ يك از انسان ها از آسيب هاى و در امان نمانده اند؛ 🔹در حوادث شوم عصر جاهليّت مى خوانيم كه دو بار درگيرى شديد بين قبايل عرب واقع شد كه به نام «فجار» در تاريخ مشهور شده است. «فجار اوّل» زمانى واقع شد كه مردى از طايفه بنى كنانه بدهى قابل ملاحظه اى به مردى از طايفه هوازن داشت و قادر به پرداختن آن نبود. مرد هوازنى در سوق عكاظ (بازارى كه هر سال يك بار در نزديك طايف تشكيل مى شد) ميمونى مشاهده كرد و گفت چه كسى پيدا مى شود كه اين ميمون را در قبال طلبى كه من از فلان كس دارم بفروشد و مقصودش از اين سخن، تحقير مرد كنانى بود كه از پرداخت بدهيش عاجز شده بود. در اين هنگام مردى از طايفه بنى كنانه رسيد و با شمشير خود ميمون را كشت. مرد هوازنى فرياد كشيد و مرد كنانى هم طايفه بنى كنانه را به يارى خود طلبيد و دو قبيله به جان هم افتادند و درگيرى شديدى واقع شد كه نزديك بود به جنگ تمام عيارى تبديل شود. 🔹«فجار دوم» كه مدتى بعد از وفات عبدالمطلب روى داد به اين سبب حاصل شد كه جوان نادانى از قبيله بنى غفار در گوشه اى از بازار عكاظ نشسته بود و پاى خود را دراز كرده بود و مى گفت: من برترين مرد عربم و هركس قبول ندارد اين دو پاى مرا قطع كند. جوان بى خرد ديگرى همچون او كه از قبيله بنى قيس بود شمشير كشيد و پاى وى را مجروح كرد. فرياد از دو طرف برخاست و قبايل آن دو به جان هم افتادند و درگيرى شديدى بين طرفين اتّفاق افتاد و بعد از مدتى عداوت و دشمنى با يكديگر صلح كردند. [۱] 🔹در قرن اخير نيز جنگ جهانى دوم همان گونه كه مى دانيم بر اثر هاى آلمانى هاى نازى رخ داد كه در طول آن ده ها ميليون نفر كشته و ده ها ميليون مجروح و مفقود الاثر شدند و ويرانى هاى عظيمى در اروپا و نقاط ديگرى از جهان روى داد و حتى امروز نيز عامل اصلى تجاوزهاى مستكبران و جنايتكاران چيزى جز و نيست. لذا در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْ كانَ فِي قَلْبِهِ حَبّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِيَّةٍ، بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَعَ أعْرابِ الْجَاهِلِيَّةِ» [۲]؛ (كسى كه در قلبش به اندازه يك دانه خردل باشد خداوند او را روز قيامت با اعراب جاهليّت محشور مى كند). هم چنین امام صادق (عليه السلام) در حديثى مى فرمایند: «مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْاِيمَانِ» [۳]؛ (كسى كه بورزد يا براى او تعصّب بورزند، رشته ايمان را از گردن خود برداشته است). پی نوشت‌ها؛ [۱] الكامل فی التاريخ، ابن الأثير، على بن ابى الكرم، دار صادر، بيروت، ۱۳۸۵ق، ج ۱، ص ۵۸۹ [۲] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏۱۴۰۷ق، چ چهارم، ج ‏۲، ص ۳۰۸ [۳] الكافی، همان 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۳۹۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢«غرور» چه علائم و نشانه هایی دارد؟ 🔹نشانه‏ هاى گاهى بسيار آشكار است، به گونه‏ اى كه انسان در به آن پى مى ‏برد و مى‏ فهمد كه فلان شخص گرفتار و است. بى‏ اعتنايى به مردم، بى توجّهى به حلال و حرام الهى، رعايت نكردن ادب با بزرگان و ترك محبّت با دوستان و بستگان، بى ‏رحمى نسبت به زيردستان، ذكر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دويدن در حرف ديگران، نگاه‏ هاى تحقيرآميز به صالحان و پاكان و عالمان، 🔹و همچنين راه رفتن به صورت غير متعارف، پا را به زمين كوبيدن، شانه‏ ها را تكان دادن، نگاه‏ هاى غير متعارف به زمين و آسمان نمودن و حتّى گاهى كارهاى ديوانگان را انجام دادن، اينها همه از است؛ ولى گاه حالت غرور، است و به اين سادگى خود را نشان نمى‏ دهد؛ بلكه با دقّت مى‏ توان به وجود چنين صفتى در خويشتن و يا ديگران پى برد. مانند اينكه بعضى افراد پس از مدّت كوتاهى درس استاد را رها مى‏ كنند و خود را مستغنى و بى‏ نياز مى‏ دانند، يا مانند كسى كه علاقه شديدى در خود به انزوا و گوشه‏ گيرى از مردم احساس مى‏ كند، 🔹و ممكن است بهانه آن را آلوده نشدن به مجالس غيبت و گناه و مانند آن ذكر كند، در حالى كه با دقّت مى‏ يابيم كه عامل اصلى، و است، چرا که خود را پاك، آگاه و مؤمن مى ‏پندارد و ديگران را ناقص و آلوده. آرى نه تنها ؛ بلكه بسيارى از گاهى در زواياى پنهان مى ‏شوند و خود را به صورت فضايل نشان مى‏ دهند، به گونه ‏اى كه تشخيص آن جز براى اساتيد هوشيار اخلاق ميسّر نيست. 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش چ اول‏، ج ۲، ص ۱۶۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)