eitaa logo
مصباح
209 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
68 فایل
#مصباح، کانال سیاسی_اسلامی، با رویکرد انقلابی. تولید و تحلیل محتوا، جریان شناسی سیاسی، تحولات محور مقاومت، ترویج سبک زندگی اسلامی_ایرانی و... بانک جامع مقالات > وبلاگ سروش فرهنگ👇 http://soroushfarhang.blogfa.com ارتباط با مدیر مصباح @Reza177
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷: تا زمانی که ظلم و کفری هست مبارزه هم هست!...شکلش فرق میکنه، اما اصلش نه... @mesbah_313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سردار شهید حسن باقری در روز‌های منتهی به فتح خرمشهر در بین رزمندگان، روایتگر نامه دختر ۱۲ ساله‌ای شد که به زبانی ساده، همدلی مردم را به افرادی می‌گفت که جانانه برای دفاع از ایران اسلامی در میان موشک و آتش در حال جنگیدن بودند. نویسنده نامه زهرا نقی‌زاده، دانش‌آموز دبستان شهید محراب قهدریجان است. سردار شهید این نامه را که از میان نامه‌های مردمی رسیده است در جمع رزمندگان قرائت می‌کند: من پدرم که شهید شد ما چهار فرزند و و یکی از آن ها برادرم است و هفت سال دارد و کلاس اول است من پدرم که شهید شد هیچ ناراحتی ندارم به خاطر اینکه برای اسلام شهید شد. من آرزو داشتم که پسر باشم و به جبهه بیایم و شهید شوم ولی نمی‌توانم به جبهه بیایم.در راهپیمایی می روم و درس می خوانم. من خیلی آرزو دارم که شهید شوم. من قرآن می‌خوانم من دعاهای زیادی می‌خوانم که رزمندگان اسلام پیروز شوند و صدام و آمریکا نابود شوند. @mesbah_313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘مبارزه مقدس 🌷: تا زمانی که این بانگ الله اکبر هست، تا زمانی که ظلمی هست، این مبارزه هست! @mesbah_313_ir
🌷 این جوان بیست و چند ساله [شهید باقری] یک طراح جنگ است. کی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، یک حرکت ۲۰ ساله، ۲۵ ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است! این خیلی نکته مهمی است. (۱۳۹۲/۰۹/۲۵) @mesbah_313_ir
🌷 فرازی از وصیت نامه ؛ بدانید هر رأی که شما به صندوق می ریزید ، مشت محکمی است که به دهان ضد انقلاب و اربابان آمریکایی می زنید و یک قدم او را وادار به عقب نشینی می کنید. @mesbah_313_ir
🌷 عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود! از غذا پرسید؛ نداشتیم! یکی از بچه‌ها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیده‌ها رو که دید، گفت: "این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجی‌ها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!" @mesbah_313_ir