#شهید_حمید_باکری
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــخه در جزیرهی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون میآید؛
داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد...
برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون...
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷صلوات
🅰️ t.me/mesbah_family103
🅱️ eitaa.com/mesbah_family103