🇮🇷 یمن نقطه امیدواری برای جریان مقاومت
در جریان تشدید حملات ائتلاف آمریکایی-انگلیسی و البته رژیم نامشروع صهیونیستی به بخش های مختلف یمن و به دنبال آن مقاومت یمنی ها، شاهد وقوع یک اتفاق معنادار بوده ایم.یک فروند جنگنده پیشرفته اف۱۸آمریکایی در جریان حملات آمریکایی ها به یمن، در دریای سرخ هدف قرار گرفته و سرنگون شده است. مقام های آمریکایی مدعی شده اند که این جنگنده با آتش نیروهای خودی ساقط شده با این حال، حتی محافل امنیتی غربی نیز بر این باور هستندکه هدف قرار گرفتن این جنگنده توسط آتش انصارالله یمن گزینه محتملتری است.درهمین حال، ناو هواپیمابر یو اس اس هری ترومن نیز وقتی با حملات شدید و چندلایه موشکی و پهپادی انصارالله یمن مواجه شده،چاره ای جز ترک موقعیت خود در دریای سرخ ندیده است.مقام های ارشدحوثی های یمنی تاکید کرده اند که حتی اگر صنعا بمباران اتمی هم شود دست از حمایت خود از ملت فلسطین و جنگ با اشغالگران اسرائیلی و متجاوزان آمریکایی و انگلیسی برنخواهند داشت. آنها همچنین به این نکته اشاره داشته اند که خودرا برای مواجهه با هرسناریویی آماده کرده اند.درواقعه انهدام جنگنده اف۱۸ آمریکایی بر فراز دریای سرخ، حامل۲پیام معنادارقابل تحلیل است.
اول این که این رویداد بار دیگر اثبات کرد که آمریکایی ها با تمام ادعایی که درمورد قدرت نظام وامنیتی خود دارند، باز هم بسیار آسیبپذیر هستند. در واقع، این طور نیست که آنها مصونیت صد در صدی داشته باشند و بتوانند هر جنایتی را انجام دهند و از تبعات آن نیز فرار کنند. اکنون مدت ها است که آمریکا و انگلیس و البته جدیدا صهیونیستها در حال بمباران یمن هستند با این حال، هنوز نتوانسته اند به اهداف خود در رابطه با مقاومت اسلامی یمن دست یابند. می بینیم که همچنان یمنی ها اراضی اشغالی و البته منافع آمریکایی ها و انگلیسی ها در دریای سرخ را هدف قرار می دهند و بر ادامه مقاومت تاکید دارند.
نکته دوم این که تحولات مدت اخیر با محوریت مقاومت سخت یمنی ها در برابر تجاوزات محور غربی-عبری به این کشور سبب شده تا مقام های ارشد پنتاگون به تازگی در موضع گیری که بازتاب های گسترده ای نیز پیدا کرده، تاکید کنند که از قابلیت های نظامی حوثی های یمنی شگفت زده شده اند. در این راستا، انصار الله یمن و مقام های ارشد آن تاکید کرده اند که توانسته اند به فناوری های تسلیحاتی مدرنی دست یابند که هنوز از آنها رونمایی نکرده اند. از این رو، این گونه به نظر می رسد که منطقه غرب آسیا با یک قطب جدید قدرت رو به رو است و آن هم یمن است.قطب قدرتی که جدای از توانمندی های قابل توجه خود، به واسطه موقعیت جغرافیایی و راهبردی اش و تسلط به تنگه باب المندب و دریای سرخ، در سال های آینده می تواند بحران های جدی و عدیده ای را برای صهیونیست ها و متحدان غربی و منطقه ای آنها رقم بزندو نقطه امیدواری برای جریان مقاومت و ملت های آزاده منطقه باشد.
🇮🇷گروه های معارض فعال در تحولات سوریه
یکی از تحولات مهم سوریه در روزهای اخیر نشست «ابومحمد الجولانی»، سرکرده گروهک تحریرالشام با رهبران گروههای مسلح در سوریه بود. تلاش جدی حکومت خودخوانده الجولانی و وزارت دفاع سوریه برای تحویل گرفتن سلاح گروههای مختلف مسلح و ادغام در قالب وزارت دفاع جدید سوریه بسیار مهم است. به نظر میرسد الجولانی و نزدیکانش در این زمینه با ترکیه نیز به توافقات معناداری رسیدهاند و به پشتوانه آنکارا در این مسیر حرکت میکنند.پیش از بررسی این نشست و نتایج آن باید وضعیت کلی گروههای حاضر در این جلسه را از نظر بگذرانیم. به طور کلی این گروهها رامیتوانیم به۶ دسته کلی تقسیم کنیم:
🔻اتاق عملیات فتح المبین
این اتاق عملیات در استان ادلب سوریه تشکیل شد و عملیات «ردع العدوان» ( هجومِ بازدارنده) را انجام داد.شبه نظامیان مسلح حاضر در این عملیات، حلب را تصرف کردند و تا حمص پیشروی کردند که در نتیجه آن حکومت بشار اسد سرنگون شد.
🔻اتاق عملیات فجر الحریه
رکن اصلی این اتاق عملیات را گروهک موسوم به ارتش آزاد (جیش الوطنی) تشکیل میداد که عبارت بود از گروههای مسلح سوری مستقر در شمال این کشور، به ویژه در مناطق تحت قیمومیت ترکیه. از سال۲۰۱۶ که ترکیه به صورت مستقیم وارد سوریه شد، تلاش کرد گروههای مسلح در شمال استان حلب را بار دیگر سازمان دهی کندودر قالب سازمان رزم واحدی به اسم جیش الوطنی، متشکل سازد. در تمام سالهای پس از ۲۰۱۶، گروه های مسلح مجبور به انجام یکی از این سه اقدام بودند: یا باید با ارتش حکومت مرکزی به رهبری بشار اسد کنار میآمدند، یا باید به ادلب میرفتند و یا این که راهی مناطق شمال سوریه که تحت قیمومیت ترکیه قرار داشت، میشدند. در این بین این گروه ها اگر به شمال میرفتند مجبور بودند به جیش الوطنی ملحق شوند. جیش الوطنی به این صورت بسط و توسعه یافت و نیروهای پیرو ارتش ترکیه مبدل شد. از نظر سلسله مراتب فرماندهی نیز گروهک موسوم به ارتش آزاد ذیل ارتش ترکیه فعالیت میکند.
🔻اتاق عملیات جنوب
این دسته را گروهک های مسلح مقیم در جنوب سوریه تشکیل میدهند که عمدتاً در استان درعا حاضر هستند. این گروهکها در سال۲۰۱۸ با وساطت امارات متحده عربی و ضمانت روسیه با ارتش سوریه سازش کرده بودند. ارتش سوریه نیز به جز چند درگیری پراکنده تقریباً بدون چالش عمدهای به استان درعا بازگشته بود. در سالهای اخیر مهمترین مجموعه این گروه «تیپ هشتم از سپاه پنجم» (لواء الثامن فیلق الخامس) به شمار میرفت. سپاه پنجم ذیل روسیه فعالیت میکرد و از نوعی استقلال ضمنی هم برخوردار بود.
🇮🇷 اتاق عملیات دمشق
اتاق عملیات دمشق عمدتاً متشکل از همین گروهکهای مسلح حاضر در استانهای جنوبی سوریه بود که پس از تسلط بر قنیطره و درعا و در حین ورود به دمشق با گروهکهای مسلح موسوم به فصائل «تسویه» مستقر در استان ریف دمشق متحد شدند و اتاق عملیات دمشق را تشکیل دادند.امروز وقتی از اتاق عملیات دمشق صحبت میکنیم مقصود مجموعهای از گروه های معارض را در بر میگیرد که نخستین آنها تحت عنوان «معظمیه» در سال۲۰۱۵ و آخرین آنها در سال ۲۰۱۸درمنطقه «بیت جن» شکل گرفته بود. این گروهکها با وساطت ترکیه با ارتش سوریه سازش کرده بودند و بر خلاف گروههای جنوبی ازظرفیت وتوان و نیروی انسانی زیاد و قابل توجهی برخوردار نبودند و تسلیحات آنها سبک بود.
🔻فصائل مسلح استان سویدا
🔻گروههای مسلح التنف
این گروهکهای مسلح ذیل پرچم آمریکا فعالیت میکردند و در منطقه التنف در جنوب سوریه مستقر بودند.
🇮🇷اهداف آمریکا در سوریه پسا اسد(بخش اول )
وبگاه شبکه الجزیره در گزارشی به بررسی ماهیت، چرایی و اهداف حضور آمریکا در سوریه، با توجه به سقوط دولت بشار اسد و همچنین ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید تا سه هفته دیگر پرداخت. با وجود تأکید پنتاگون بر حضور حدود دو هزار سرباز آمریکایی در خاک سوریه، جریانات سیاسی آمریکا در مورد ماهیت منافع این کشور در سوریه،مدت زمان حضور و معیارهای تحقق آن اتفاق نظر ندارند.رسیدن دولت دونالد ترامپ به قدرت از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵(۱بهمن۱۴۰۳)، به خصوص پس از تکرار تأکید ترامپ بر ضرورت عدم دخالت در سوریه یا هر جنگ منطقهای در خاورمیانه، ابهام و تردیدهایی را در مورد آینده حضور این نیروها ایجاد کرده است.همزمان، مایکل والتز،مشاور امنیت ملی ترامپ، گفته است که رأی مردم به ترامپ به معنای «عدم کشاندن ما به جنگهای خاورمیانه است و ما به هیچ وجه به سربازان آمریکایی که درسر تا سر سوریه در حال گشت و گذار هستند، نیاز نداریم. اما ما این مسائل را رصد میکنیم».دراین راستا سفر هیئت دیپلماتیک بلندپایه آمریکایی به دمشق در هفته گذشته، تلاشی از سوی آمریکا برای تأثیرگذاری بر روند وقایع و ماهیت تحول سیاسی جاری از زمان سرنگونی دولت بشار اسد بود. واشنگتن در سپتامبر ۲۰۱۴ با هدف آن چه «مبارزه با داعش» اعلام شد، از طریق رهبری ائتلاف بینالمللی موسوم به «عزم راسخ»، به طور مستقیم در امور سوریه مداخله نظامی کرد.در طول ده سال گذشته، واشنگتن با وجود اعلام ترامپ در دوره اول ریاست جمهوریاش مبنی بر نابودی داعش، حضور نظامی خود را حفظ کرده است. واشنگتن از گروههای ارتش آزاد سوریه ونیروهای دموکراتیک سوریه (کرد) حمایت میکند، گروه هایی که با دولت بشار اسد درگیر بودند.«با وجود دستور ترامپ [در دوره اول ریاستجمهوری] برای خروج نیروهای آمریکایی (حدود ۲۵۰۰ سرباز) از سوریه تاپایان سال ۲۰۱۹، فرماندهی مرکزی نظامی آمریکا (سنتکام) اعلام کرد که تاریخ پایانی برای مداخله آمریکا در سوریه وجود ندارد و به جای خروج کامل، نیرویی اضطراری متشکل از حدود ۴۰۰ سرباز آمریکایی تا اطلاع ثانوی در سوریه مستقر خواهند ماند و خروج آنها تدریجی و بر اساس تحولات میدانی خواهد بود».در طول سالهای گذشته، پنتاگون بارها اعلام کرده بود که حدود ۹۰۰ سرباز آمریکایی در سوریه فعالیت میکنند، اما پس از سقوط دولت بشار اسد، از حضور حدود دو هزار سرباز آمریکایی در سوریه خبر داد. استیون هایدمن، رئیس بخش مطالعات خاورمیانه دانشگاه اسمیت در ایالت ماساچوست آمریکا و کارشناس غیرمقیم مرکز سیاستهای خاورمیانه در مؤسسه بروکینگز واشنگتن، در گفتوگو با الجزیره میگوید: «ایالات متحده به مرحله گذار درسوریه به عنوان فرصتی برای تقویت یک تغییر استراتژیک بزرگ در شرق عربی، کنار گذاشتن ایران و تقویت رژیمهای عربی میانهرو و طرفدار غرب که برای روابط قویتر با اسرائیل آماده هستند، مینگرد». هایدمن افزود: «منافع آمریکایی همانطور که دولت بایدن تعیین کرده است، شامل یک دولت سوری پایدار و فراگیر است که پاسخگوی جامعهای متنوع باشد، بتواند خطر داعش و دیگر تهدیدات افراطی را مهار کند، به خوبی در جهان عرب ادغام شده باشد و بتواند نفوذ خارجی از جمله نفوذ ترکیه را کنترل کند».
🇮🇷 چرایی تقابل ایران و ترکیه در منطقه غرب آسیا
رقابت تاریخی ایران و ترکیه به دوران امپراتوریهای صفوی و عثمانی باز میگردد. از قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی، دو امپراتوری بزرگ با تفاوتهای مذهبی و سیاسی عمیق،درنبردهای گستردهای برای تسلط بر سرزمینهای استراتژیک به مبارزه پرداختند.اما با سقوط امپراتوریهای عثمانی و صفوی و ظهور کشورهای مدرن در قرن ۲۰، رقابت ایران و ترکیه شکل جدیدی به خود گرفت. پس از تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ و تبدیل آن به کشوری سکولارو ملیگرا تحت رهبری مصطفی کمال آتاتورک، ترکیه بهدنبال جایگاه جدیدی در عرصه جهانی بود.در همین زمان، ایران نیز پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ وارد مرحلهای جدید از رقابت با ترکیه شد. رژیم پهلوی که پیش از انقلاب با هویت ملیگرایانه خود سعی در حفظ قدرت و نفوذ در منطقه داشت، رقابتهایی ایدئولوژیک با ترکیه داشت. اما انقلاب اسلامی ایران با ارائه هویتی جدید، یعنی اسلام شیعی، شرایط جدیدی را در این رقابتها ایجاد کرد. این تغییر هویتی در ایران، که نگرانیهای ترکیه را در خصوص گسترش افکار اسلامی شیعی انقلابی و تأثیر آن بر جهان اسلام، بهویژه در کشورهای سنینشین هم مرز، بههمراه داشت، رقابتها میان دو کشور را به سطح جدیدی برد.در این دوران، رقابتهای ایران و ترکیه در عرصه ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک در خصوص نفوذ در کشورهای همسایه، بهویژه در قفقاز و منطقه غرب آسیا، به شدت رشد کرد. هر دو کشور به دنبال گسترش قدرت خود و نفوذ در مناطق حساس بودند، اما تفاوتهای ایدئولوژیک و مذهبی میان ایران و ترکیه، که همچنان کشوری سکولار و ملیگراباقیمانده بود،موجب پیچیدگی بیشتر این رقابتها شد. بهویژه ظهور اردوغان و سیاستهای نو عثمانی گرایانهاش، نقطه عطفی در این رقابت ها بود.در سال ۲۰۰۲، با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه و تحت رهبری رجب طیب اردوغان، سیاست خارجی ترکیه تغییرات عمدهای را تجربه کرد. احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه پیشین و معمار سیاست خارجی این حزب، دکترین جدیدی تحت عنوان «عمق استراتژیک» معرفی کرد.اوغلو به شکلی آشکار سیاست خارجی ترکیه را که پیش از این به طور عمده بر غرب و آمریکا متمرکز بود، به چالش کشید و خواستار تغییر نگاه ترکیه به شرق، بهویژه خاورمیانه و شمال آفریقا، شد. او بر این باور بود که ترکیه بهعنوان میراثدار امپراتوری عثمانی، باید با استفاده از قدرت نرم و با راهبرد «صفر کردن اختلافات با همسایگان»، جایگاه خود را در منطقه تقویت کند و در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای برجسته قرارگیرد. این رویکرد که بعدها به «نوعثمانی گرایی» شناخته شد، موجب افزایش رقابت ترکیه با ایران، بهویژه در زمینه های ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک شد. در این دکترین، ترکیه تلاش داشت تا جایگاه تاریخی خود را در جهان اسلام و خاورمیانه بازپس گیرد و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. اما این تغییرات در سیاست ترکیه، منجر به تشدید رقابتها میان دو کشور، بهویژه در مناطقی مانند قفقاز و شامات (سوریه) شد.درباره قفقاز باید گفت بهعنوان منطقهای استراتژیک و با منابع غنی انرژی، همیشه مورد توجه دو کشور بوده است. ایران بهدلیل هممرزی با جمهوریهای قفقاز و علاقه به حفظ روابط تاریخی و فرهنگی با آنها، بهویژه با آذربایجان و ارمنستان، از نفوذ خود در این منطقه استفاده کرده است. از سوی دیگر، ترکیه که بهدنبال تقویت نفوذ خود در قفقاز از منظر ژئوپلیتیکی و اقتصادی است، با بهرهگیری از روابط نزدیک با آذربایجان، تلاش دارد تا در برابر ایران و دیگر بازیگران منطقهای و جهانی، جایگاه خود را تثبیت کند.رقابتهای این دو کشور در قفقاز بهویژه در زمینه های امنیتی و اقتصادی نمایان است. ایران نگران نفوذ روزافزون ترکیه در قفقاز جنوبی و تقویت روابط آن با آذربایجان است، بهویژه در زمینه پروژه های انرژی و ترانزیت. از سوی دیگر، ترکیه با توجه به روابط نزدیک خود با آذربایجان و پشتیبانی از این کشور در مناقشه قرهباغ، در تلاش است تا ایران را از این منطقه کنار بزند و خود را بهعنوان یک بازیگر اصلی در قفقاز معرفی کند. این رقابتها نه تنها در حوزههای اقتصادی و امنیتی بلکه در بعد ایدئولوژیک نیز به چالش کشیده میشود، جایی که ایران و ترکیه هر کدام به دنبال تأثیرگذاری بر روند تحولات منطقهای هستند.در مجموع باید گفت امروزه رقابت ایران و ترکیه نه تنها رقابتی منطقهای، بلکه رقابتی جهانی است که تأثیرات عمیقی بر امنیت، سیاست و اقتصاد منطقه غرب آسیا و فراتر از آن دارد. این رقابت با توجه به تحولات اخیر همچنان در مسیر پیچیده و پرتنشی ادامه خواهد یافت.از این رو باید گفت که عزم ترکیه برای مقابله با ایران بسیار جدی است و باید پذیرفت که بیش از هر بازیگر دیگری در منطقه و جهان، این ترکیه است که تهدیدی ژئوپلیتیکی برای ایران محسوب میشود.
🇮🇷 جیمی کارتر و میراث ناکام براندازی در ایران
در تاریخ معاصر روابط ایران و آمریکا، تلاشهای آمریکایی ها برای تغییر حکومت در ایران یکی از موضوعات بحثبرانگیز و پرچالش بوده، روندی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و طی دهههای پس از آن، به اشکال مختلف ادامه یافت. نمونه بارز این سیاست در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر رخ داد، سیاستهایی که نه تنها ناکام ماند، بلکه به الگویی برای شکستهای مکرر آمریکا در براندازی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.جیمی کارتر که پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران و شکست عملیات پنجه عقاب (واقعه طبس۵اردیبهشت۱۳۵۹) دوران ریاستجمهوری خود را با ناکامی پایان داد،۱۰دی۱۴۰۳(۳۰دسامبر ۲۰۲۴) پس ازیک قرن زندگی درگذشت و میراث ناکامی خود دربراندازی انقلاب ایران را به گور برد.جیمی کارتر، به عنوان سی و نهمین رئیسجمهور آمریکا از حزب دموکرات، در دوران ریاست جمهوری خود با چالشهایی بزرگ در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران مواجه شد. انقلاب اسلامی، منافع آمریکا در منطقه را به مخاطره انداخت و در پی آن تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، اوضاع را برای کارتر پیچیدهتر کرد.او تلاش کرد با اقداماتی همچون عملیات نظامی طبس (پنجه عقاب) و کودتای نقاب این بحران را مدیریت کند و حکومت ایران را تغییر دهد، اما این تلاشها با شکست همراه بود. ناکامیهای کارتر در مدیریت این بحرانها و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی، به عاملی کلیدی در شکست او در انتخابات و تکدورهای شدن ریاست جمهوریاش تبدیل شد.تجربه ناکام کارتر برای دیگر رؤسای جمهور آمریکا، بهویژه دموکراتها، درسی عبرتآموز بود، اما این درس باعث نشد که آنها از تلاش برای تغییر نظام در ایران دست بردارند. باراک اوباما، رئیسجمهور دموکرات بعدی، در سال ۱۳۸۸بهطور آشکار از آشوبها و ناآرامیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران حمایت کرد. اوباما با اتخاذ مواضع تهاجمی و حمایت از گروههای مخالف در داخل ایران،مسیر تقابل با جمهوری اسلامی را تداوم بخشید.جو بایدن، دیگر رئیسجمهور دموکرات نیز در سال ۱۴۰۱(۲۰۲۲میلادی) همان سیاست ها را تکرار کرد. او و تیمش بهطور رسمی از ناآرامیها و اعتراضات خیابانی در ایران حمایت کردند و تلاش کردند تا به مخالفان داخلی انگیزه و امکانات لازم را برای براندازی بدهند. این سیاستها به همان سرنوشت ناکام سیاستهای کارتر دچار شد و هیچ نتیجه مثبتی برای آمریکا بههمراه نداشت.حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی ۲دی۱۴۰۳ در دیدار خود با مداحان، به تشریح برنامههای آمریکا برای تسلط برکشورهای دیگر پرداختند و هشدار دادند که دشمنان تلاش میکنند تا امنیت و ثبات ایران را از طریق ایجاد هرجومرج و آشوب مختل کنند.معظم له با اشاره به اظهارات یک مقام آمریکایی (آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا)، بیان داشتند که آمریکا پس از ایجاد آشوب در سوریه با توهم پیروزی، اختیار زبانشان را از دست دادهاند.ایشان فرمودند: «احمق ها بوی کباب شنیدهاند. ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گامهای محکم خود لگدمال خواهد کرد.» جیمی کارتر که نخستین معمار براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود، در صدسالگی، آرزوی براندازی را با خود به گور برد،همان گونه که رونالد ریگان،جرج بوش پدر رؤسای جمهور پیشین آمریکا نیز این آرزو را به گور بردند. اما انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه چهل و ششمین سالگرد خود را جشن خواهد گرفت، درحالیکه سیاستهای براندازی آمریکا همچنان در رسیدن به اهداف خود ناکام ماندهاند.تجربه کارتر، اوباما، بایدن و دیگر رؤسای جمهور آمریکا نشان داده است که پروژه براندازی در ایران مقتدر امری غیرممکن و دست نیافتنی است.در طول چهل وشش سال گذشته،ایالات متحده با اتخاذ سیاست های مداخلهجویانه و براندازانه علیه ایران، نه تنها نتوانسته به اهداف خود دست یابد، بلکه موقعیت خود را در منطقه نیز به خطر انداخته است. ناکامی سیاستهای کارتر در آغاز این مسیر، الگویی برای شکستهای مکرر رؤسای جمهور بعدی شد.تجربه کارتر و دیگر رؤسای جمهور آمریکا نشان داده است که ایران با اتکاء به ملت خود و رهبری مقتدرانه، توانسته در برابر تمام توطئهها و فشارها مقاومت کند و نظام جمهوری اسلامی را تثبیت کند.
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #نماهنگ_اختصاصی | شاخصه های مکتب سلیمانی
🇮🇷 سردارسلیمانی معمار اصلی محور مقاومت
عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳م ( ۱۵مهر۱۴۰۲) مقاومت فلسطین عملیاتی خاص است و پیامدهای عمیقی درمنطقه غرب آسیا ایجاد کرده است. رژیم جعلی صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی شکست غیر قابل ترمیمی خورد و اعتبار خود را به عنوان یک ارتش قوی نظامی از دست داده است. دستاوردهای مقاومت در سه ماه گذشته و نمایان شدن توان بالا و قدرت نظامی و تهاجمیِ مقاومت غزه در عملیات "طوفان الاقصی" نشان میدهد که مقاومت اسلامی طی سالهای گذشته به صورت مستمر در حال ارتقای تواناییهای نظامی خود بوده است.بدون تردید در ادامه مبارزات ملت فلسطین و همچنین پیشرفت و افزایش توان نظامی آن عوامل زیادی دخیل بوده است، اما بارها از زبان رهبران مقاومت اعلام شده که حمایتهای شهید سلیمانی مهمترین نقش را در ایجاد موازنه قدرت بین نیروهای مقاومت و رژیم نامشروع صهیونیستی در ابعاد روانی و تسلیحاتی در سال های اخیر داشته است.در خصوص نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در افزایش توان نظامی مقاومت می توان گفت، این فرمانده شهید،نقش محوری در ارتقای موقعیت محور مقاومت ایفاء کرد که در سه جنبه قابل تبیین است.
۱)پیگیری و نظارت بر عرصه تقابل و رویارویی با دشمنان و تشخیص ضعفها، کاستیها و احیاناً اشتباهات اضلاع مختلف محور مقاومت.
۲) حمایت و پشتیبانی و تهیه نیازهای اضلاع محور مقاومت و توانمندسازی آنها.
۳)انتقال تجربیات و به اشتراک گذاری آنها بین اضلاع مختلف مقاومت با هدف رفع کاستیها و افزایش توانایی های آنها.شهید سلیمانی تجربیات موفق هرکدام از اضلاع مقاومت را به سایر جبهه منتقل می کرد.درهمین حال ایده هایی برای رفع کاستی های این جبهه ها مطرح می کرد. ایشان نقاط قوت جبهه مقاومت را تقویت و نقاط ضعف و کاستی ها را برطرف می کرد، بنابراین می توان گفت که شهید سلیمانی معمار اصلی مقاومت و هماهنگ کننده اضلاع آن بود.به لطف تلاش های موثر شهید سلیمانی هر ضلع از اضلاع مقاومت در جبهه خود موفق عمل می کند و اهداف خود را محقق می سازد.شهید سلیمانی یک نظامی شجاع و کمنظیر بود و بر عرصه نبردها نظارت می کرد و به آسیب شناسی عملکرد گروه های مقاومت می پرداخت و ضمن تشخیص نیازهای رزمندگان در راستای تامین آنها گام بر می داشت،موضوعی که اعتماد اضلاع مقاومت را جلب می کرد. افزون بر آن، حمایت های او بر روحیه رزمندگان مقاومت تاثیرات مثبت فراوانی داشت.
در زمینه نقش ویژه شهید سلیمانی در عرصه سیاسی هم سردارسلیمانی به همپوشانی قدرت نرم و سخت قائل بود، از این رو در راستای تحقق اهداف نظامی در عرصه سیاسی نیز گام بر می داشت وی یک فرمانده نظامی و در عین حال یک استراتژیست بود که می دانست امنیت و سیاست تفکیک ناپذیر هستند و باور داشت که سیاست باید در خدمت عرصه نظامی باشد، در مقابل عرصه نظامی زمینه را برای نقش آفرینی موفق و سازنده در عرصه سیاسی فراهم می کرد و با اتخاذ رویکردهای متمایز در عرصه سیاسی نیز خوش درخشید و عملکرد درخشانی داشت بدین ترتیب تحرکات او باعث ارتقای موقعیت منطقهای محور مقاومت شد.دیگر مسئله حائز اهمیت در تحرکات شهید سلیمانی این بود که فلسطین محور و قطب نمای این تحرکات و نقطه آغاز و پایان همه فعالیت های سردار شهید بود. او تلاش می کرد که همه امکانات و ابزارها در راستای خدمت به مسئله فلسطین به کار گرفته شود. به همین علت می توان گفت شهید سلیمانی به حق و بلامنازع، قهرمان و شهید قدس است.
🇮🇷نقش شکافهای اجتماعی، بهویژه قومی و مذهبی در واگرایی در منطقه غرب آسیا.
منطقه غرب آسیا سال ها است درگیر تنش های قومی، مذهبی بسیاری بوده است. در دو دهه اخیر، واگرایی میان دولت های منطقه، تلاش بازیگران تاثیرگذار بین المللی مانند آمریکا برای افزایش هژمونی در این منطقه، افزایش سلفی گری و قدرت گیری جریان های بهظاهر اسلامی ایدئولوژیک در کنار توسعه طلبی رژیم جعلی صهیونیستی را می توانیم به عوامل یاد شده بیفزاییم.سابقه واگرایی میان کشورهای منطقه نمونه های فراوانی دارد. به ویژه از دهه ۹۰میلادی که مهمترین نمونه آن تصرف کویت توسط عراق و متقابلا حمله آمریکا به عراق تحت عنوان جنگ خلیج فارس تا بحران داعش و ورود نیروهای آمریکایی در منطقه، انقلاب مصر و تیره شدن روابط عربستان و قطر، مساله فسلطین و...اگر نیم نگاهی به نقش سازمانهای منطقه ای برای کاهش بحران در مناظق مختلف دنیا داشته باشیم نمی توانیم این نقش را در کاهش بحران های منطقه ای و ایجاد همگرایی سیاسی و اقتصادی نادیده بگیریم.تاریخ منطقه غرب آسیا و وجود شکافهای اجتماعی، بهویژه شکاف های قومی و مذهبی و البته وجود ذخایر گسترده انرژی در کنار همه این مؤلفهها، ویژگیهای ژئوپلتیک آن سبب می شود تا این منطقه از نظر ویژگیهای تاریخی، فرهنگی، هنجارها و البته متغیرهای اقتصادی با سایر مناطق جهان متمایز و متفاوت شود.
اما از سوی دیگر اشتراکات فرهنگی و اقتصادی و تعاملات و روابط تاریخی کشورهای منطقه را می توان به عنوان شاخصی قابل توجه برای شکل گیری یک سازمان منطقه ای در نظر گرفت. سازمان هایی که درمنطقه غرب آسیا بر مبنای همکاری کشورهای مختلف وجود دارد مبنایی سیاسی یا نظامی ندارند و بیشتر بر مبنای تقویت روابط اقتصادی و به بیان دیگر توجه به توسعه اقتصادی بنا شده است.در این زمینه۳بازیگر مهم منطقه یعنی ایران، ترکیه و عربستان بر مبنای شاخص های جمعیتی، تاریخی، نظامی و اقتصادی و البته روابط گسترده با کشورهای اسلامی، روسیه و چین در هیچ سازمان منطقه ای به طور مشترک حضور ندارند. سازمانهایی مانند اکو که رویکردی اقتصادی دارد یا اوپک که عملا دارای هیچ انسجام مشخصی نیست و از فلسفه تشکیل خود در دهه هفتاد بسیار دور شده یا حتی سازمانهایی مانند بریکس که برخی از کشورهای منطقه در آن حضور دارند، هیچگاه نتوانستهاند این۳ بازیگر مهم منطقه ای را در راستای همگرایی سیاست خارجی بر مبنای واقع گرایی ساختاری و ایجاد یک بازدارندگی و موازنه قدرت در منطقه کنار هم قرار دهد.
وجود دیپلماسی فعال از سوی این۳ بازیگر مهم منطقه،یعنی ایران،ترکیه و عربستان در کنار کشورهایی مانند قطر که در کاهش واگرایی های منطقه ای همواره نقش مهمی ایفاء کرده و از سوی دیگر کشور مصر به عنوان بازیگری مهم در بخش آفریقایی خاورمیانه از طریق تعاملات و تبادلات اقتصادی مستمر میتواندزمینه ای برای ایجاد پیمان های نظامی و امنیتی شود.برای این منظور وجود همگرایی در سیاست خارجی ایران در چارجوب نو واقع گرایی تدافعی برای تقابل با تحریم ها و تنش زایی غرب در منطقه ضرورتی انکارناپذیر است. بدیهی است که اختلافات در حوزه سیاست داخلی نباید به حوزه سیاست خارجی که دارای مؤلفه ها و شاخص های متفاوت بر مبنای اهداف ومنافع ملی است تسری یابد.درنهایت
این که،حرکت به سمت شکلگیری یک سازمان منطقهای در حوزه توافقات اقتصادی و امنیتی از یکسو نیازمند فاصله گرفتن از رفتارهای سیاسی ایدوئولوژیک و از سوی دیگر پذیرفتن نقش متغیر قدرت در عرصه بینالملل است. به عبارت دیگر درک واقعیتهای نظام بین الملل و منطقه و از سوی دیگر شناخت میزان نقش و قدرت بازیگران مختلف تاثیرگذار در منطقه و نظام بینالملل با خویشتنداری و توجه به فرصتهای به وجود آمده با روی کار آمدن مجدد دونالدترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا در ۲۰ژانویه ۲۰۲۵(۱بهمن۱۴۰۳) به دلیل اولویت های اقتصادی وی در عرصه سیاست خارجی ایالاتمتحده، میتواند منافع و اهداف ملی ایران و سایر بازیگران منطقه را در برابر رژیم نامشروع صهیونیستی و حمایتهای نظامی غرب از آن، حداقل در میان مدت تامین کند.
🇮🇷عملیات روانی رژیم جعلی صهیونیستی علیه محور مقاومت.
پس از الحاق مجدد شبه جزیره کریمه به روسیه، فرماندهان نظامی و کارشناسان حوزه مطالعات راهبردی از مفهوم جدید «جنگ ترکیبی» رونمایی کردند. در این دوره جدید از جنگهای نوین دولتها قصد دارند تا با به کارگیری انواع روشهای متعارف، تاکتیکها، جنگ روانی، تشکیلات نامنظم، اقدامات تروریستی و زور بیقاعده ناشی از برنامه های تبهکارانه به اهداف خود در برابر رقبا و دشمنان خارجی دست پیدا کنند. یکی از ابزارهای کارآمد این گونه جدیداز نبرد استفاده از سلاح «رسانه» و به عبارت دقیقتر «عملیات روانی» است.
تحولات ماههای اخیر نشان میدهد که صهیونیستها با روایتسازیهای جعلی رسانهای تلاش دارند میزان نفوذشان در ساختار مقاومت را به رخ کشیده و با ذکر جزئیات میزان تسلط خود را به نمایش بگذارند.در این راستا در جریان نبرد میان محور مقاومت و رژیم صهیونیستی، بنگاههای رسانهای غرب تحت تأثیر و نفوذ لابی یهود همواره به نفع تلآویو اطلاع رسانی کرده و سعی کردند تا دوگانه «بربریت» و «تمدن» را مطابق با استانداردهای نتانیاهو رعایت رعایت کنند! در آخرین دور از عملیات روانی دشمن علیه جبهه مقاومت، مقامات ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم نامشروع صهیونیستی در مصاحبه با رسانههای مختلف سعی دارند تا ضمن نمایش اشراف اطلاعاتی بر «منطقه خاکستری»، از پیچیدگیها و جزئیات اقدامات خود برای افکار عمومی پرده برداری کنند.به نظر میرسد دنبال کردن چنین سیاستی با هدف نشان دادن قدرت اطلاعاتی رژیم غاصب صهیونیستی در برابر کشورهای همسایه، به ویژه اعضای محور مقاومت دنبال میشود. روایت سازی جعلی رژیم صهیونیستی در خصوص رخدادهای مهمی همچون ترور شهیدان نصرالله و هنیه، عملیات علیه سایت موشکی ایران در سوریه و در نهایت عملیات پیجرها نشان دهنده تلاش رژیم صهیونیستی برای تأثیرگذاری بر روی ادراک کارگزاران سیاسی، فرماندهان نظامی و افکار عمومی ملتهای منطقه است.در این خط رسانهای، دستگاههای اطلاعاتی قصد دارند تا میزان نفوذ خود در ساختار مقاومت را به رخ کشیده و با ذکر جزئیات میزان تسلط خود را به نمایش بگذارند.در جریان این کمپین «روایت سازی» جعلی سوال اساسی آن است که اگر دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل مانند موساد، آمان و شاباک از چنین تسلطی بر امور امنیتی و اقدامات برخوردارند پس چگونه نتوانستند حداقل هشت سال برنامه ریزی گردانهای عزالدین القسام برای نفوذ به عمق سرزمین های اشغالی و عملیات طوفان الاقصی را پیشبینی کنند؟ آن چه در میان این کارزار تبلیغاتی و عملیات روانی مشهود است ذکر این نکته میباشد که یهودیان همواره سعی دارند تا با تأثیرگذاری بر نظام شناختی دشمنان خود، آنها را در موقعیت ضعف و شکست قرار دهند. برای مقابله با این توطئه لازم است تا دستگاههای ذیصلاح در امر رسانه ضمن تبیین عملیات روانی دشمن،در مقام «کنشگری» قرار گرفته و با روایت درست وقایع مختلف در مقام مرجع قرار بگیرند.
🇮🇷«کریدور داود» ابزار تسلط رژیم صهیونیستی بر منطقه غرب آسیا
تحولات اخیر در سوریه و لبنان منجر به اتخاذ تصمیماتی از سوی رژیم جعلی صهیونیستی درراستای اجرای طرحهای بلندپروازانه راهبردی شده که میتواند موقعیت ژئوپلتیک این رژیم را در منطقه غرب آسیا تغییر دهد.رژیم صهیونیستی در یک ماه اخیر با ورود به خاک سوریه علاوه بر اشغال جولان و ارتفاعات «جبل الشیخ» مشرف به شرق لبنان، مناطقی در قنیطره و درعا در جنوب سوریه را نیز به اشغال خود درآورده است.هرچند اسرائیل مدعی است که برای مقابله با تهدید نیروهای مقاومت دست به اشغال این منطقه زده اما تحرکات صهیونیستها نشان میدهد که نباید این اقدامات را صرفا در نبرد با جبهه مقاومت ارزیابی کرد.صهیونیستها در تحرکات خود در جنوب سوریه علاقمندی شدیدی برای کنترل رودخانه ها و منابع آبی در جنوب سوریه نشان دادهاند.درهمین زمینه نشریه انگلیسی«گلوبال آی» با اشاره به این که اسرائیل دستکم بر ۶ تالاب و دریاچه در جنوب سوریه طی یک ماه اخیرمسلط شده تصریح میکند، در صورت تداوم وضعیت حاضر «اسرائیل بر ۳۰درصد منابع آبی سوریه و۴۰ درصد منابع آبی اردن مسلط خواهد شد.»رژیم صهیونیستی به لطف این دستاورد میتواند علاوه بر تسلط بر زمین های حاصلخیز در جنوب سوریه و ایجاد منطقه حائل در شمال فلسطین اشغالی، ابزار فشاری قدرتمندبر امان و دمشق در آینده داشته باشد تا تضمینهایی را به دست آورد که این دو کشورنتوانند تصمیمی علیه تلآویو اتخاذ کنند. اسرائیل همچنین غیر از منابع آبی در جنوب سوریه، از طریق «کریدور داود» به دنبال رسیدن به رود فرات نیز است. صهیونیست ها در این پروژه بلندپروازانه میخواهند با کمک پایگاههای آمریکایی در طول مرزهای جنوبی سوریه (مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن موسوم به تنف) به سمت شمال حرکت کرده و با ایجادمسیری امن، به رودخانه فرات برسند. کریدور داود علاوه بر محقق کردن آموزههای تلمودی برای یهودیان میتواند رژیم صهیونیستی را بر منابع آبی عراق نیز مسلط کند.تحقق چنین سناریویی از منظر ژئوپلتیک دسترسی صهیونیستها برای حمایت از متحدان کُرد این رژیم در شرق فرات و شمال عراق در جهت دامن زدن به نبردهای تجزیه طلبانه در منطقه را نامحدود خواهد کرد.علاوه بر همه اینها رژیم صهیونیستی میتواند به منابع نفتی سوریه که۹۰درصد آن در شمال سوریه و در شرق فرات قرار دارد، دسترسی داشته باشد و علاوه بر این میتواند با خط لوله بدون نیاز به ترکیه، به منابع نفتی مهم اقلیم کردستان عراق نیز دسترسی زمینی داشته باشد.این پرونده حتی در رسانههای ترکیه نیز مورد توجه قرار گرفته و آنها نیز از شکلگیری کریدور داود نگران هستند. دولت ترکیه که نقش مهمی درسقوط بشار اسد با حمایت از مخالفان مسلح داشته، با توجه به همین چشمانداز ژئوپلتیک، تلاش دارد تا به طور جدی به مقابله با کردهای شمال سوریه موسوم به قسد بپردازد.اکنون پس از تحولات اخیر در سطح منطقه به ویژه در سوریه برای بسیاری از کسانی که مقاومت را ناشی از توهم توطئه می دانستند،مشخص شدکه اشغالگری رژیم نامشروع صهیونیستی هرگز در گسترده جغرافیایی فلسطین اشغالی محدود نمیماند و آنها به دنبال تسلط بر منطقه غرب آسیاخواهند بود.