#خاطره_عمامه_پرانی
🔴تفصیلی برای شما
خانواده منتظر من با ماشین در مرقد امام
تازه هواپیما نشست در باند فرودگاه مهرآباد وباید خیلی زود خودمو میرسوندم
به مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
خیلی هم عجله دارم
چه کنم چه نکنم ؟🤔
اسنپ بگیرم ؟ گفتم پنجشنبه ها تهران خیلی شلوغه
یهو دیدم ، نوشته مترو مهرآباد
گفتم با مترو برم
سوار شدم
چندتا ایستگاه باید عوض میکردم
فکر میکنم اینطور بود دقیق یادم نیست آنقدر تیکه ودرشته شنیدم همه چیز از سرم پرید 😀
مهرآباد رفتم ایستگاه شادمان ، از شادمان رفتم فرهنگسرا توپخونه پیاده شدم از اونجا ایستگاه عوض کردم رفتم برا مرقد امام
از اونجا هم سوار ماشین برای شمال
اما
از اینجا خیلی برام سخت گذشت واقعا 😢
وقتی با لباس روحانیت وارد مترو شدم ، متوجه نگاه های سنگین چه عرض کنم
متوجه نگاه های خیلی سنگین شدم 😏
یکی اومد جلو گفت حاج آقا ازشهرستان اومدی ؟
گفتم چطور ؟
گفت مگه خبر نداری چقدر دارند روحانی ها رو میزنند 😱
یه چیز بگم
حالا میدونستمااااا ، ولی به روی خودم نمی آوردم 😅😅 گفتم جدی ؟ گفت آره حاجی مواظب خودت باش
سوار مترو شدم صاف جلوی من یه دختر خیلی بدحجاب نشست روسری خودشو عمدا انداخت
من هم انگار نه انگار 😅
میدونید چیه ، اتفاقا اینطوری بهتر مین ها خنثی میشن 😄😉« البته تو شرایط فعلی »
🔵خیلی زود رسیدیم چندتا ایستگاه رد کردیم
به محض اینکه اومدم پیاده بشم دیدم یه پسر بچه حدودا ۱۵ یا ۱۶ ساله به محض پیاده شدنم از پشت زد زیر #عمامه من 😱🙈
خدا رو شکر
من هم عمامه ام محکم بود و زد ضربه برای عمامه زن ها از سرم نیفتاد و به لطف خدا خیلی خوب ضایع شد 😅
ولی برگشتم سمتش ، دیدم بنده خدا ، آره نیاز به #ایزی_لایف داشت
ولی خیلی نپیچیدم ،برگشتم و چون عجله داشتم رفتم « چون روایت داریم دیگه قال الحامد بن احمد با پیچ بپیچ با آخوندا نپیچ😅 »
خلاصه رفتم تا وارد ایستگاه بعدی بشم که آخرین ایستگاهی بود که انتخاب میکردم تا میرسیدم به مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
فکر میکنم ایستگاه میدان امام پیاده شدم
سوار ایستگاه بعدی که فرهنگسرا بود شدم به سمت مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
🔴بگو چی شد 😏🙈 جمعیت موج می زد ، خیلی شلوغ بود دیدم زود داره درها بسته میشه سریع سوار قطار شدم حالا نگو این چند تا مردی که سوار شدیم این قسمت برای خانوم ها بود 🙈🤩من از خدا بی خبر به دفعه دیدم وسط کلی خانوم ، اون هم چه خانوم هایی😅 همه مدافع حقوق روحانیت 😉
یه دفعه دیدم یه صدایی بلند شد
هوووووووو اخوووووند اینجا چیکار میکنی « با صدای بلند »چند نفر هم باهاش هوووکشیدند
گفتم مشکلش چیه ؟
گفت اینجا زنونه هست
گفتم مگه آزادی نیست 😂😂😂😂
تا اینو گفتم کلا فضا به لطف خدا افتاد دست خودم 🤩
اما یه وقت دیدم چند تا از این دخترا گفتن با دیدن ما گناه نکنی ؟😏
گفتم شما که تعدادتون زیاده ،این شما هستید که گیر یوسف افتادید😂😂😂😂😂
ولی خدا رو شکر دیدم واقعااا جمع به نفع من شد
وقتی گفتم #آزادی یه دفعه دیدم همه سوت و دست زدن 😂
ولی از این لحظه کم باید خیلی استفاده میکردم
گفتم ببین من میفهمم شما چرا روسری وشال رو سرتون نمیزارید
اشاره کردم به چندتا از اون سانتال مانتال ها گفتم ببین خیلی باید کمبود شخصیت داشته باشه بخواد رنگ مو و مدل موی خودشو بخواد به ما نشون بده
این توهین به شخصیت خودشه
اشکال این خانوم این نیست که موهاشو بخواد نشون بده ونظام اجازه نمیده
اشکال این خانومها به بعضی از رفتارهای تبعیض آمیزی هست که بعضی از مسوولین دارند
تا اینو گفتم دیدم دوباره چند نفر گفتند آفرین 👏👏
گفتم خب پس بدون اعتراضات مردم چیه
مردم ولنگاری و بی ناموسی نمیخوان
اینجا بود که دیدم یه پسر بچه ۱۲ یا ۱۳ ساله را چند نفر شارژ کردند که برو بهش توهین کن و ...
اومد جلو ، گفت آهای آخوند بسه داری مخ این جماعت را میشوری و...
دیدم یه خانوم بیحجاب نه بدحجاب بهش گفت خفه شوووو الاغ 🙈😂
من هم نکردم نامردی و گفتم ساقیتو عوض کن ، جنست را از موتوری نگیر 😅😅
تا اینو گفتم دیدم جماعت زدن زیر خنده
ببینید لازم بود ترور شخصیتیش کنم تا دست به حرکتی نزنه کاملا عزت نفس و اعتماد به نفسش را با هم گرفتم 😅🙈
باور کنید چاره ای نداشتم تو این شرایط
واقعااا ای کاش بودید میدید چقدر سخته تحمل این همه نگاه سنگین و بیجا
یه اخلاقی که دارم معمولا لبخند روی لب دارم
یه خانومی برگشت گفت حاج آقا خیلی خرسندی
گفتم گریه میکنیم میگید گریه میکنید
میخندیم میگید میخندید
گفتم چیکارکنیم خوشحال میشید ؟
یکی برگشت شعار بده
توپ تانک فشفشه و.....🙈🙈
دوباره یه خانوم گفت ساکت شو احمق بی فکر 😂
رسیدیم ایستگاه بعدی دیدیم کلی مسافر پیاده شدند
ولی چیزی که خیلی جالب بود
این بود خیلی از این افراد که ظاهرشون هم اصلا مناسب نبود ولی وطن فروش نبودند
@mesbaherahpuyan