مصباحالهدی۲🚩🏴
🔻سازمان حمل و نقل عربستان سعودی از به کارگیری هزار اسکوتر برقی برای تسهیل تردد زائران خانه خدا در حج ۱۴۰۲ خبر داد.
🔻به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، سازمان حمل و نقل عربستان سعودی برای دومین سال متوالی ، 1000 اسکوتر برقی را برای تسهیل تردد زائران خانه خدا در حج 1402 فراهم کرده است.
🔻اسکوتر برقی در ایام حج با هدف ارتقای تجربه زائران و تسهیل حرکت آنان به کار گرفته میشود و این امر به کاهش زمان سفر در حین تردد زائران کمک میکند.
🔻مسیرهای خاصی برای استفاده از اسکوتر برقی برای زائران اختصاص داده شده است. مسیر خدماتی شامل دو لاین رفت و برگشت با طول 2 کیلومتر است که از ایستگاه « کدانه» شروع و تا تونل « محبس الجن» ادامه دارد و به ایستگاه «باب علی» در مسجد الحرام ختم میشود.
🔻سازمان حمل و نقل عربستان سعودی برای آموزش راههای صحیح استفاده زائران از اسکوتر برقی، تیمی تخصصی را برای ارائه این خدمات در نظر گرفته است و این سازمان به طور مداوم در حال توسعه و بهبود این خدمات و تعیین الزامات لازم برای آن است.
🔻سازمان حمل ونقل عربستان سعودی در حج سال گذشته برای اولین بار از سرویس «اسکوتر برقی» برای تسهیل تردد زائران در اماکن مقدس استفاده کرد.
🔻سازمان حمل و نقل عربستان در بیانیهای بر اهمیت پایبندی شرکتهای حمل و نقل به شروط ایمنی و معیارهای کیفیت در ارائه خدمات رسانی به حجاج بیت الله الحرام در موسم حج امسال و تضمین جابجایی آنها در آرامش و اطمینان تاکید کرد.
🔻بر اساس این گزارش، نظارت بر شرکتهای متولی حمل و نقل حجاج بیت الله الحرام در موسم حج امسال مورد تاکید این سازمان قرار گرفته است.
🔻این درحالی است که دولت سعودی پروژه بزرگ قطار حرمین شریفین را با هدف تسهیل جابجایی حجاج و عمره گزاران از داخل و خارج عربستان راه اندازی کرده که از زمان راه اندازی تا کنون نقش مهمی در تسریع جابجایی زائران حرمین شریفین داشته است.
🔻قطار سریع السیر حرمین یکی از 10 قطار پرسرعت در جهان به شمار میرود که سرعت آن به 300 کیلومتر در ساعت میرسد. این قطار در موسمهای حج و عمره، از طریق ایستگاههای مدینه منوره، مکه مکرمه، جده و رابغ به زائران خانه خدا خدمت رسانی میکند.
🔻مکه مکرمه از حضور زائران عمره مفرده خالی شد
🔻اعلام مبلغ جریمه ورود غیرقانونی به مکه در موسم حج.....
#مرکزهدایتفضایمجازیبصیر
ایتا؛
https://yun.ir/i1drn4
سروش؛
https://yun.ir/n6d7g3
╰─┅═ঊ🔺ঈ═┅─╯
《بمانسبت هفته قوه قضائیه》
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ قوه قضائیه باید مظهر عدالت و ملجأ مورد اطمینان و پناهگاه آرامش بخش مردم برای احقاق حقوق فردی و عمومی باشد. امام خامنه ای(مدظله العالی)
✍️ قوه قضائیه به عنوان یکی از ارکان مهم و تاثیر گذار در نظام مقدس جمهوری اسلامی، نقش ارزنده ای در حراست از آرمان های اصیل اسلامی و ارزش های والای انقلاب شکوهمنداسلامی دارد.
✳️ صیانت از کرامت انسانی و تلاش در جهت برقراری عدالت، تحقق حقوق شهروندی و همچنین دفاع از مظلومان نیز از رسالت های مهم دستگاه قضایی است.
◀️ بی شک بخش اعظمی از امنیت پایدار و برقراری نظم و تأمین آسایش و آرامش در جامعه مرهون کوشش مسئولان قضایی و بخش های دستگاه قضا است که به صورت جدی به مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی و قانون شکنی ها، برخواسته و از هیچ کوششی در این مسیر دریغ نمی ورزند.
ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مقام شامخ مجاهد نستوه و مجتهد متفکر، شهید آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام راحل (ره) جهت شادی ارواح طیبه شهداصلوات۰۰۰
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌹
🌹گرامی میداریم هفته قوه قضائیه🌹
⭕️ پیگیری آخرین وضعیت حجاج ایرانی از سوی امیرعبداللهیان
🔹حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ایران در تماس تلفنی با حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالفتاح نواب نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت در جریان آخرین وضعیت حجاج ایرانی در سرزمین وحی قرار گرفت.
#مرکزهدایتفضایمجازیبصیر
ایتا؛
https://yun.ir/i1drn4
سروش؛
https://yun.ir/n6d7g3
╰─┅═ঊ🔺ঈ═┅─╯
حس نیاز .mp3
1.96M
•🌿📻•
📍#پادکست «حس نیاز»
اگر انسان حس نیاز به خدا و ولی خدا را نداشته باشد، حتی یقین و علمش سبب تسلیم و حرکت او نخواهد شد..!
#صوت_مهدوی
#استاد_عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🔸ناد علـــــی یاد عــــــلی
دسـتم و امـــداد علـــــــی🔸
🗣#بنی_فاطمه
◽️۱۴ روز تا #عید_غدیر_خم ...
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅
کربلاییحسین_طاهری_یه_دم_از_تو_دست_برنمیدارم_.mp3
3.38M
#شور #عید_غدیر
🎙#کربلایی_حسین_طاهری
#امام_زمان_عج
#فوق_العاده
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
کربلاییسیدرضا_نریمانی_کیه_دلبر_عالم_بالا_بالا_.mp3
6.79M
#شور #عید_غدیر
🎙#سید_رضا_نریمانی
#امام_زمان_عج
#فوق_العاده
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆۱۴روز تا عید غدیر
💗مولاعلی(ع)
🌺هر چیزى زکاتى دارد و زکات خرد،
🙏تحمل نادانان است.
📚غررالحکم، ۷۳۰۱
🎤حاج مهدی اکبری
# غدیری_ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 فیلم و انیمیشن غدیری
📝 انیمیشن « مولای غدیر»
✔️فرزندان خود را نسل غدیر تربیت کنیم
#منغدیریام
#فیلموانیمیشنهایغدیری
#کودک_نوجوان
#️⃣ #موسم_آزادگی
1_4711988340.mp3
3.94M
من عاشق آقایی هستم که
همسفره بچه یتیما بود
هم بچه میشد وقت بازی شون
هم واسه شون عین یه بابا بود
ویژه گروه سنی کودک و نوجوان
🎙 #محمد_حسین_پویانفر
🎙 #عبدالرضا_هلالی
✳️ #جدید
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #عید_غدیر_خم
#️⃣ #گروه_سرود
پروفایل عید سعید غدیر
#عید_سعید_غدیر_پیشاپیش_به_همه_شیعیان_حضرت_علی_علیه_السلام_تبریک_وتهنیت_باد_ان شاءالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قرآن میفرماید:
در دلهای اینها، مرض هست👆
🔺مهـــم، لطفا تا آخر ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 برگ های براندازها به ویژه هواداران رضا پهلوی از بلایی که بر سر مریم منافق آمده ریخته ...
میترسند نفر بعدی خودشان باشند.
این ویدئوی شهرام همایون رو ببینید تا بفهمید عمق فاجعه چقدر است.
آنها درست فهمیده اند برای سایرین هم وضع چنین خواهد شد...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
رمان آنلاین
زن، زندگی ،آزادی
قسمت هفتاد و هفتم:
فاصله ای را داخل راهروی تونل مانند طی کردیم ، اریک توقف کرد، نمی دانم چه کار کرد که با صدای گروپ گرومپی، دری که اصلا معلوم نبود در آنجا تعبیه شده است، باز شد و دو باره وارد راهرویی که به پله هایی رو به بالا می رسید، شدیم.
اریک از پله ها بالا رفت و ما هم به دنبالش، در انتهای پله ها دری نرده مانند که نور مهتاب بیرون از آن به داخل می تابید نمایان شد.
اریک دست در جیب کرد و کلیدی بیرون آورد و کلید را در قفل در چرخاند، در با صدای ناله مانندی باز شد، انگار سالها بود که بازنشده بود.
هر سه به بیرون رفتیم، اریک که انگار قصد برگشتن داشت رو به جولیا گفت: می دونی که اینجا کجاست؟!
جولیا نگاهی به اطراف کرد و راهی را نشان داد و گفت: فکر میکنم یه چند متر جلوتر خیابان اصلی هست.
اریک سری تکان داد و گفت: درسته، شما از اینجا برید، بدون اینکه کسی را مشکوک کنید ، تاکسی بگیرید و به آدرسی گفتم برید و از اونجا ماشینی از طرف انجمن منتظرتون هست که به ساختمان شماره دو میبرتتان، من هم برمی گردم و از راه اصلی جلوی خانه با ماشین خودم میرم و ببینم تعقیبم میکنند یانه؟!
جولیا سری تکان داد و به من اشاره کرد که مانتویم را بپوشم و حرکت کنیم و اریک هم از راهی که آمده بود برگشت و دوباره در نرده مانند قفل شد.
از حرفها و حرکات این دو نفر برمی آمد که کسی در تعقیب آنهاست و اینها احساس خطر کرده اند، اما چه کسی؟!
همراه جولیا راه افتادم، همانطور که نگاهم به سنگریزه های روی زمین بود و گاهی اطرافم را غریبانه نگاه می کردم، احساس مینمودم در روستایی آن طرف دنیا گیر افتادم،یعنی شکل ساختمان ها اینجور حسی به من میداد، اما در حقیقت من در قلب انگلیس بودم، همراه کسی که مرا به دام انداخته بود و قرار بود به مسلخ شیاطین بکشد و مرا قربانی ابلیس نماید.
بغض راه گلویم را چنگ میزد، نسیمی وزید و موهای بلند و آشفته ام را آشفته تر کرد، تازه یادم افتاد شال و روسری ندارم، یک آن دلم در این دنیا فقط و فقط برای شال روی سرم تنگ شد، آهی کشیدم و زیر لب گفتم: چه زود دیر میشود.
جولیا که حس کرد چیزی گفتم، با شک گفت: چی گفتی؟ با کی حرف زدی؟!
در بین اینهمه بغض و دلتنگی ،خنده ام گرفت و گفتم: با رابطم توی اداره پلیس صحبت کردم.
جولیا با خشم به طرفم برگشت و چنگالش را به سمتم آورد ،انگار میخواست من را خفه کند و گفت: تو کی هستی لامذهب؟!
دوباره واژهٔ آشنایی گفت، واژه ای که گهکاهی ما ایرانیها ازش استفاده میکردیم.
خنده ام را فرو خوردم و گفتم: آخه من توی لندن با کی میتونم ارتباط بگیرم؟! تو که کل زندگی منو میدونی، شماها از چی اینقدر میترسید؟ زیر لب با خودم حرف میزدم، اینم جرمه؟!
و خیره به چشماش نگاه کردم و گفتم: جولیا...تو یک ایرانی هستی، شک ندارم.
با این حرف، جولیا که اندکی آرام شده بود دوباره برافروخته شد،مچ دست من را محکم در دست گرفت و فشاری به آن داد. در این هنگام به خیابان اصلی رسیدیم، اینجا بر خلاف کوچه هایی که پشت سر گذاشتیم، جنب و جوشی در بین بود و مردم در روشنایی برق و مهتاب هرکس به دنبال کار خودش بود.
منتظر تاکسی بودیم، جولیا که دستم را محکم چسپیده بود گفت: خیلی مشکوکی، تو این اطلاعات را از کجا آوردی؟ فعلا جیکت در نیاد، من بالاخره سر از کارت درمیارم.
با تمام شدن حرف جولیا تاکسی جلوی پایمان ترمز کرد.
مردی جلو و مردی هم عقب ماشین بود. من و جولیا هم عقب سوارشدیم.جولیا کنار مرد و من هم چسپیده به در..
در بسته شد.
جولیا که انگار واقعا خسته بود ، سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست، اما همچنان مچ دست من را محکم گرفته بود.
نمی دانستم کجا میرویم، اما توی دلم مشغول راز و نیاز با خدا بودم. الان که اینجا بودم و پوششم هم آزاد بود، اصلا حس آزادی نداشتم و تازه میفهمیدم که آزادی واقعی چی هست..
با صدای جولیا به خودم آمدم: آقا کجا میرین؟ مسیر ما ،اینطرف نیست.
مرد کناری دستش را زیر بارانی اش برد، کلاه دوره ای روی سرش را پایین تر کشید و انگار از زیر بارانی، قلب جولیا را نشانه رفته بود و آرام گفت: حرف نزن وگرنه میمیری....
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺