قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: یا عَلِیُّ!‏ مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَکَ جَحَدَ اللَّهَ رُبُوبِیَّتَهُ! علی جان! هر کس ولایت تو را انکار کند، ربوبیّت خداوند را انکار کرده است. بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۴۸

قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: یا عَلِیُّ!‏ وَیْلٌ لِمَنِ ٱسْتَبْدَلَ بِکَ سِوَاکَ وَ أَبْغَضَ مَنْ وَالاکَ! علی جان! وای بر کسی که دیگری را جایگزین تو کند و با دوستان تو دشمنی کند. مشارق انوار الیقین، ص۵۶

قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: یا عَلِیُّ!‏ مَا عُرِفَ اللَّهُ إِلَّا بِی ثُمَّ بِکَ! علی جان! خداوند شناخته نشد، جز به وسیله من، سپس به وسیله تو. بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۴۸.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی ♻️حب_ علی_ امیرالمؤمنین ع هل الدین الاّ الحب، هل الدین الاّ البغض 🎙حاج‌سیدرضا #نریمانی 🕕 زمان: ۳ دقیقه و ۱۰ ثانیه 🌼ایام #عید_غدیر 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام

امام معصوم قسم جلاله میخوره (اونم نه یکبار بلکه سه بار ) که روز غدیر از همه روزها ازجمله از عاشورا و مبعث و... بالاتر است. الله اکبر

حضرت زهرا (س) و سید مرتضی 🔻 یکبار سر چند قسمت از مطالب نشریه سوره، نامه تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم حضرت زهرا (س) را در عالم رویا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: « با پسـر من چکار داری؟ » 🔹 اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: « با پسـر من چکار داری؟ » بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم از خواب پریدم؛ وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. 🔸 مدتی گذشت؛ تا اینکه نامه سید به دستم رسید: «یوسف جان! (یوسفعلی میر شکاک) دوستت دارم! هر جا می خواهی بروی برو .. ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 📚 کتاب آوینی / نشر یا زهرا (س) #شهیدانه

اینا سرباز پلیس راهنمایی رانندگی‌ان. هیچ وظیفه‌ای هم در قبال اینجور مسائل ندارن. اما این ماشین که خراب شد، حدود ۱۵ الی ۲۰ متر این ماشین رو سریع هل دادن که ترافیک نشه. آخراش دیگه موتوری‌ها هم کمک می‌کردن. دلم خواست اینجا ازشون تشکر کنم.‌ امیدوارم خدا یه هل مشتی به زندگیشون بده ✍️ مجید میرزایی #ایران_اسلامی 💗💓نشر مهربانی، همیشه که نبایدناملایمات رانشردهیم .

خوشنودی آقا امام زمان صلوات

السلام علیک یا امیرالمومنین 💐خوشنودی آقا امام زمان صلوات

جبرئیل وابلیس روز عید غدیرخم کجا بودندخوشنودی آقا امام زمان صلوات

✳️ حیدر حیدر حیدر ... 🎙نماهنگ بسیار زیبای سید طالع باکویی و محمود اسیری 🌹مکتب سلیمانی🌷 🇮🇷🍃🌺🍃🇮🇷 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 خوشنودی آقا امام زمان صلوات

🎧 یا علی 🎶

⁉️چرا شورش زن زندگی آزادی شکست خورد؟ ❗️اینقدر پوچ و بی هدف بودن که حتی سرانشون هم نمی دونستن دنبال چی هستن! تا_کجا_بی_هویتی ؟ تا_کجا_بی_شرفی ؟

🎥 نشانه های کبد سالم در بدن ✅در این ویدیو با حضور دکتر ستاری در مورد نشانه های سالم بودن کبد در پوست صورت انسان صحبت می کنیم.

🌹ختم صلوات🌹 بـہ نـیـت ظـہـور آقـا امـام زمـان(عـج) و سلامتی امام خامنه ای و همه شهداء مخصوصا شهید سلیمانی عزیز و برای صفای روح روی لینک زیر بزنید و هـر تعداد دۅسـت داریـد ((صـلـوات))بفرستید https://EitaaBot.ir/counter/msu اجـرتـون بـا آقـا امـام زمـان(عـج)🌹 #وقتتون_شـهـدایـے🌸 #به_خاطر_امام_زمان #امام_زمان #ظهور #زمینه_سازی_برای_ظهور #صلوات

🔺️ایران قوی کجا و ‎#فرانسه پیزوری کجا؟! 🔹در فرانسه معترضین فقیر که از سختیهای زندگی به تنگ آمده اند دست به دزدی و غارت میزنند، اماکن عمومی را به آتش میکشند، به نافرمانی های مدنی روی می آورند، علیه سیاستهای مکرون شعار میدهند اما حداقل ندیدم به پلیس تیراندازی کنند یا مامورین انتظامی را زیر بگیرند؛ تا کنون مشاهده نشده هیچ حامی دولتی را کتک بزنند، لباس از تن هموطن خود بکنند؛ مامورین امنیت را با قمه به قتل برسانند! 🔹در فرانسه هنوز کسی ندیده خبرنگاری جاسوس باشد؛ هنوز هیچ سلبریتی شاخصی علیه حاکمیت استوری نگذاشته، چهره های معروف مردم را به آرامش دعوت میکنند؛ جناح های سیاسی و حتی رقبای دولت در کنار رئیس جمهور ایستاده اند؛ کسی نیست معترضین را مسلح کند؛ آنجا کسی در مجازی آموزش ساخت مواد محترقه نمیدهد؛ کسی نمیگوید چگونه بمب و اسلحه بسازید. 🔹بر خلاف ایران رسانه های داخلی از روزنامه و مجله گرفته تا رادیو و تلویزیون کاملا در خدمت حاکمیت اند؛ در فرانسه بر خلاف ادعاها اینترنت را قطع میکنند؛ به نمایندگی های پلتفرمها هشدارهای لازم داده میشود؛ حتی توییتر بخاطر دولت فرانسه اخلال جهانی ایجاد میکند؛ هیچ کشور اروپایی علیه فرانسه موضع نمیگیرد؛ آنجا معترضین انگل اجتماعی خوانده میشوند! 🔹هیچ معترضی حرف از تجریه طلبی نمیزند؛ هیچ کسی خواستار آویزان کردن دیگری به چراغ برق نیست؛ علیرغم اینکه خواهرش، خواهراشون را با گیس روی زمین میکشند سیاسیون ککشان هم نمیگزد؛ در پاریس کودک ۱۱ ساله را بازداشت میکنند؛ به نوجوان مبتلا به سندروم داون جلوی چشم مادرش دستبند میزنند! 🔹آنها bbc و فرانس نشنالِ ضد حکومتی ندارند؛ در فرانسه اگر معترضین اسلحه میداشتند مامورین جوی خون راه می انداختند و اگر تنها یک صدم از فشارهایی را که به ایران تحمیل کردند قرار بود بر دولت فرانسه تحمیل شود، تا کنون سقوط کرده بود. لطفا ایران قوی را با فرانسه پیزوری مقایسه نکنید! #عبدالرحیم_انصاری

بحث جالب با یک سنی مذهب..! یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود؛ گفت و گوی مفصلی در مورد حقانیت اهل بیت علیهم السلام و ماجرای غدیر داشتیم؛ او اصرارداشت که «مولی» در حدیث غدیر به معنای دوست است و هر چه دلیل می آوردم او بیشتر بر حرف خود پافشاری می کرد؛ حدود یک ساعتی از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: رفیق! سریع برگرد، کار مهمی دارم! گفت: فرصت ندارم و خانواده منتظر و راه دور! تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم؛ برگرد؛ بالاخره برگشت و گفت: کارِ مهمت چیست؟ گفتم: می خواستم به تو بگویم: «دوستت دارم» ناراحت شد و گفت: مرا از این همه راه برگرداندی که این را به من بگویی؟! مرا دست انداخته ای؟ از تو چنین انتظاری نداشتم! حالا نوبت من بود که نان را به تنوری که خوب داغ شده بود بچسبانم! گفتم: عجب! کار مرا ناعاقلانه می خوانی و در عین حال به سرآمد عقلای عالَم، خاتم الانبیاء و المرسلین نسبت می دهید که ده ‌ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانوادۀ خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد»! دوستم شرمنده شد و اقرار کرد که پس پیامبر - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکتۀ مهم تری را بیان کند؛ آری! مسئله جانشینی و تعیین تکلیف امت پس از ایشان. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ َالْمَعْصُومِين مِن وُلده عَلَيْهِمُ السَّلَام خاطره مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت سیستان وبلوچستان که مستبصر شد و از پیروان اهل بیت عصمت وطهارت گردید. ✍️ خانم مقدم🇮🇷

🎥 درست یا غلط نوشیدن آب هنگام غذا خوردن ✅در این ویدیو با حضور دکتر ستاری در مورد باور اشتباه نوشیدن آب هنگام غذا و هضم بهتر صحبت می کنیم.

رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هشتاد و ششم: از جا بلند شدم، نه هیچ‌خبری نبود انگار نه انگار زینبی وجود داشت. وارد هال شدم و می خواستم به سمت آشپزخانه بروم که دوباره دردی شدی درونم شکمم پیچید، از بین راه برگشتم و به سمت توالت حرکت کردم. خدای من! فکر می کردم تمام شد،اما انگار هنوز باقی ست. جلوی روشویی ایستادم و آبی به صورتم زدم ،آاااخ دوباره... ترجیح می دادم روی تخت مثل نوزادی در شکم مادر، درخودم فرو روم تا کمی دلدردم ساکت شود. شیر آب باز بود که احساس کردم تقه ای به در خورد. به روی خودم نیاوردم ، فکر کردم خیالاتی شدم که برای بار دوم محکم تر در را زدند و صدای زینب از پشت در بلند شد: اینجایی سحر؟؟ حالت خوبه؟ همانطور که دستم را روی شکمم گرفته بودم و در خود می پیچیدم ، دستگیره در را پایین دادم و در را باز کردم و بیرون آمدم. زینب با دیدن حالت من، خودش را کنار کشید و گفت: چی شدی سحر؟ حالت خوبه؟ سرم را به دوطرف تکان دادم، درد دوباره پیچید و همانطور که لبم را به دندان می گرفتم گفتم: دارم میمیرم، یک کاری کن، از دیشب همه اش دلدرد و گاهی دلپیچه دارم، اما خبری نیست که نیست.. زینب دردش قابل تحمل نیست، چکار کنم؟ زینب که هنوز کیفش رو کولش بود و مشخص بود تازه آمده، دستم را گرفت و به سمت اتاق برد. مرا روی تختی که قبلا خودم انتخاب کرده بودم نشاند، کیفش را روی تخت روبه رویی پرت کرد و همانطور که کمک میکرد دراز بکشم گفت: وای سحر من معذرت می خوام، نمیدونستم که حالت اینقدر بد هست، بچه ها هم که ازت پرسیدن ، گفتم حالش خوب هست، نمی دونستم اینقدر درد داری، باید یه دکتر تو رو ببینه.. پاهام را کشیدم تو شکمم و گفتم: حرفش هم نزن، اصلا توان یک قدم برداشتن هم ندارم، اگر مسکنی چیزی داری که بهترم کنه بهم بده.. زینب دستی روی سرم کشید و گفت: لازم نیست تو جایی بری ، زنگ میزنم دکتر بیاد همین جا معاینه ات کنه. و با زدن این حرف به طرف کیفش رفت و گوشی اش را از کیف بیرون آورد و همانطور که شماره می گرفت از اتاق بیرون رفت. نمی دونم چقدر گذشت فقط می دانم اونقدر درد داشتم که بعد زمان و مکان از دستم خارج شده بود و با برخورد دستی سرد روی پیشونیم چشمام را باز کردم.. دوتا چشم آبی رنگ بهم خیره شده بود ، طرف تا دید چشام را باز کردم به انگلیسی گفت: سلام، حالت چطوره؟! یکدفعه متوجه شدم وای سرم لخت هست و اینم که یه مرد هست، ناخودآگاه، ملحفه رویم را کشیدم بالا و آهسته گفتم: زینب یه روسری برام بیار.. قلبم به شدت داشت میزد و پشتم داغ میشد و من نمی دانستم که این حالات به خاطر بیماری ام هست یا به خاطر نگاه نافذ این آقا که کسی غیر ازیک دکتر نمی تونست باشه.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿

🌹 #میلاد_امام_هادی (ع) 🍃مژده بدید شب شادی شد 🍃ابن الرضا اَبَالهادی شد 🎤 #سید_رضا_نریمانی #اللهم_ارزقنا_کربلا پیشاپیش میلادامام هادی علیه السلام برهمگان مبارک باد 🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃