🖤🖤🖤🖤🖤🖤
با سلام...
فرا رسیدن ماه محرم، ماه حسین، ماه شهادت، ماه یتیمی ، ماه اسارت اهل بیت علیه السلام بر همگان تسلیت باد
در عزاداریهایتان ما را از دعای خود، فراموش نفرمایید
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
رمان آنلاین
زن، زندگی، آزادی
#قسمت_پایانی:
نگاهی دوباره کردم، خدای من! خودش بود، دست گذاشتم روی قلبم، یک هو انگار کل تنم غرق عرق شد، پرده را انداختم، واقعا زانوهام شل شده بود.
مادرم که حالم را دید سریع نزدیکم شد و گفت: چی شد سحر؟! مهمونا بودن؟! و بعد پرده را بالا زد و با تعجبی در صدایش گفت: مگه برا خواستگاری اومدن ، چه دسته گل بزرگی، این کیه؟ عه اون بچه کیه که دست زینب را گرفته؟!
اینقدر استرس داشتم که توجهی به حرفهای مادرم نکردم، فی الفور خودم را به آشپزخانه رسوندم و زیر اوپن آشپزخانه نشستم و سرم را روی زانوهام گذاشتم، باید تمرکز می گرفتم، باید آرامش خودم را دوباره به دست می آوردم وگرنه با این حال ضایع بود که برم جلو...
صدای خوش و بش مهمونا توی گوشم پیچید و چند دقیقه بعد مادرم وارد آشپزخونه شد و دور تا دور آشپزخونه را با نگاهش دنبالم گشت و آخرش زیر لب گفت: یعنی این دختر کجا...
یکدفعه چشمش به من که پشت صندلی زیر اوپن نشسته بودم افتاد و گفت: ای وای مادر! اونجا چکار می کنی؟ چت شده سحرجان؟!
اب دهنم را قورت دادم و گفتم: هیچی یهو سرم گیج رفت، الان بهترم..
مامان که انگار اونم هول کرده بود گفت: پاشو یه سلام به مهمونا کن و یه خوش آمد بگو، بعد بیا آشپز خونه، راستی این آقاهه را می شناسی؟!
دستم را به گوشهٔ سنگ اوپن گرفتم و خودم را کنار فریزر کشوندم تا بلند شم، چون از اون قسمت توی هال دید نداشت.
آرام بلند شدم و گفت: چطور مگه؟!
مادرم نگاهی داخل هال انداخت و گفت: لهجه اش یه جوری بود انگار فارسی بلد نیست به زور سلام و شکسته شکسته احوالپرسی کرد، تازه چهره اش هم به خارجیا می خوره...
لبخندی زدم و گفتم: آره این آقای دکتر هست، دکتر محمد که تعریفش را کردم و توی لندن منو درمان کرد.
مادرم با تعجب گفت: دکتر؟! اینجا چکار میکنه؟! اون بچه کی هست؟
مغزم هنگ کرده بود...بچه؟! نکنه بچه دکتر هست؟ نکنه زن هم داره ...نکنه...
ناخوداگاه بغضی توی گلوم نشست،لیوان آبی را که مادر به طرف داد، یک نفس بالا کشیدم و با خودم گفتم: بی ظرفیت نباش سحر، طرف خواستگارت نیست که، تو هوا برت داشته و فکر کردی...حالا هم خدا را شکر قبل اینکه حرفی به مادرم بزنم فهمیدم ایشون مهمان هست نه خواستگار...
بالای شال سفید روی سرم را صاف کردم و چادرم هم مرتب کردم، سرم را پایین انداختم و وارد هال شدم.
داخل هال شدم، دکترمحمد دقیقا روی مبل روبه رو نشسته بود، سرم را بالا گرفتم و سلام کردم...
همزمان همهٔ مهمان ها از جا بلند شدند، دکتر محمد با صدای مردانه اما زبان فارسی شکسته ای گفت: سلام، سحر خانم...
یکدفعه با صدای ظریف و ناز دختربچه ای که تا اونموقع اصلا متوجه حضورش نشدم به خود آمدم،با زبان انگلیسی گفت: سلام خوبین...
وای خدای من این...این زهرا بود..
زهرا که انگار خیلی مشتاق دیدارم بود به سمتم دوید و منم ناخوداگاه روی زانو نشستم و بغلم را براش باز کردم.
زهرا توی بغلم جا گرفت...وای چه بوی خوبی میداد، زهرا هم منو محکم تو بغلش گرفته بود و گریه می کرد، نا خوداگاه باران چشمام شروع به بارش کرد، انگار خاطره ها زنده شده بود، خاطره هانا و هانیل که به خاطر تزریق واکسنی موهون پرکشیدند، خاطره شبی که زهرا قرار بود قربانی بشه، خاطره زندانی شدن خودم، خاطره تک تک نقشه های ظالمانه ای که علیه زنان کشیده بودند و به ظاهر داد زنان را میزدند...زهرا محکم تر بغلم کرد، بوسه ای از گونهٔ خیس این فرشتهٔ آسمانی گرفتم، ناگهان متوجه پدر و مادرم شدم که با تعجب این صحنه را میدیدند، از جا بلند شدم و همانطور که اشک میریختم به مادرم نگاه کردم و گفتم: زهرا...زهرا کوچولو که براتون تعریف کردم اینه...زینب ادامه حرفم را گرفت و گفت: البته دختر آقای دکتر محمد هست..
دوباره پشتم داغ شد، نگاهی به دکتر کردم و می خواستم با انگلیسی بگم، خوش آمدین که زهرا تو گوشم گفت: مامان من میشی؟! تو رو خدا مامان من بشو...
با این حرف زهرا انگار واژه های انگلیسی از ذهنم پرید، انگار لال شدم.. بی صدا روی مبل کنار زینب نشستم در حالیکه زهرا توی بغلم بود، به بازی روزگار فکر می کردم..
«پایان»
همانا خداوند زنان و مردان را آزاد آفرید و به انسانها اختیار داد تا راه سعادت و شقاوت را خود برگزینند...بی شک راهی که به اسلام ختم می شود، راه سعادت و کمال است و مسلمانان آزادترین انسان های روی زمینند، آزادیی که در آن شخصیت انسان حفظ میشود ، آزادیی که در هیچ جا به جز اسلام به انسان ها بخشیده نشده است...
امیدوارم همیشه راه سعادت را بپیمایید و با بینش و بصیرت، حیله های دشمن را بشناسید و ترکشی را که به سمتتان پرتاب می کنند با قدرتی بیشتر به خودشان بازگردانید
التماس دعا...ط_حسینی
یاعلی..
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز بوی ماتم میاد...
#محرم
امام حسین علیه السلام هنوز بعد از چندین سال صداش تمام عالم رو گرفته، بعد من و تو اصلا برامون مهم نیست...!!
اصلا اگه کسی یادمون نندازه یادمون نیست...😔
به صدای هل من ناصر ینصرنی جواب بدید
از ته دل بگید لبیک یا حسین یار امام حسین بشو
مثل وهب
مثل حبیب
مثل حُر
باید با حرارت عشقت بجنگی، بجنگی با کفر و ستم و باطل...
بجنگی تا با ندای آسمانی مهدی موعود
سراسر جهان رو غرق صلح و عدالت و آرامش ببینی...
بچهها یادتونه شهید بیضایی چی گفتن؟!
گفتن که در این زمانه هستیم تا محقق وعده ظهور باشیم
پس بسم الله شاید خود ماها فدایی امام زمانمون شدیم
شاید تو، شاید من...
اصلا شایدم نه!!
اگه بخوایم و اراده کنیم حتما سربازای آقا هستیم...
از آقا بخواییم که یه لحظه هم از راهش دور نشیم، یه لحظه هم بدونِ عشقش زندگی نکنیم...
حاجامیر_کرمانشاهی_سلام_ای_لباس_سیاه_محرم_.mp3
27.09M
سلام ای لباس سیاه محرم
#امام_حسین علیه السلام
#محرم
سلام و ادب و تسلیت فرارسیدن ایام حزن و سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین ع محضر شما سروران گرامی ،
خادمین کانال را از دعای خیرتون محروم نفرمایید
التماس دعا
🏴
30.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مطالبه #حجاب در کربلا
🔸مطالبه اجرای قانون رعایت حجاب در عراق توسط زائران حسینی در شب اول محرم در مراسم تعویض پرچم گنبد حرم اباعبدالله الحسین(ع)
https://chat.whatsapp.com/JWoZst8NdQ78ElV9RFrKpE
📸 دیدن این تصویر آنهم در غرب مهر تاییدی بر این جمله است:
«سربازان شیطان بیهوده تلاش نکنند؛ نور خدا خاموش شدنی نیست.»!
https://chat.whatsapp.com/JWoZst8NdQ78ElV9RFrKpE
بعضیام فکر میکنن این مشکی همینطوری میاد میره رو تن آدما
نه بابا این رزقه این روزیه این سیاه پوش شدن برای محرم حساب کتاب داره
مگه هر چشمی میتونه برای حسین گریه کنه مگه هر قلبی میتونه برای حسین محزون بشه لیاقت میخواد سعادت میخواد
مشکی مارو مادرمون حضرت زهرا برامون میفرسته...
✍️آقــا مــحــمـــد
https://chat.whatsapp.com/JWoZst8NdQ78ElV9RFrKpE
🎥 خانما میدونستین اگه انقلاب نمیشد زنها هم باید #سربازی اجباری میرفتن ؟
⭕️محمدرضا پهلوى در 6 بهمن 1346 با صدور فرمان انقلاب شاه و ملت که بعدها به نام انقلاب سفيد شهرت يافت، زنان را نيز مشمول خدمت وظيفه کرد
👌 انقلاب که شد امام خمینی سربازی زنان رو لغو کرد
https://chat.whatsapp.com/JWoZst8NdQ78ElV9RFrKpE
سوره بینه_5870445649035528657.mp3
6.39M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
#محـرم رسیـد
يادمان باشد
اول نماز حسين بعد عزای حسين
اول شعور حسينی بعد شور حسينی
محرم و صفر زمان باليدن است
نه فقط ناليدن
بساطش آموزه است نه موزه
تمرين خوب نگريستن است
نه فقط خوب گريستن
ali fani - ziarat ashura [320].mp3
28.44M
🦋زیارت عاشورا با صوت زیبا و دلنشین استاد علی فانی🌺
برای اینکه در دنیا و آخرت سعادتمند شویم و در عالم قبر و قیامت امام حسین (ع) شفیع و دستگیر ما باشند سعی کنیم حداقل روزی یک مرتبه حتما زیارت عاشورا بخوانیم👆
۲۰۲۳_۰_زنجیرزنی.مسجدمعتمد.mp3
3.19M
#شب اول محرم۱۴۰۲
#سه شنبه۲۷تیرماه
#مسجدمعتمدالدوله
#مداح..حاج آرمین غلامی
مراسم روضه
سینه زنی
زنجیرزنی
AUD-20200925-WA0001.
14.18M
حدیث شریف کسا
#سلحشور
همه با هم آماده میشویم به جهت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان یوسف زهرا(عج) و برآورده شدن همه حوائج تک تک شما خوبان حدیث شریف کسا را با توجه زمزمه کنیم
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram.mp3
12.48M
🏴 شب اول محرم سینه زنت آرزوشه
با دستای یه پیرغلامت پیرن سیاه بپوشه
🎙 #حاج_محمود_کریمی
❤️ #مداحی #شب_اول_محرم
💢 حجم: ۱۱.۹ مگابایت
⏰ زمان: ۵:۰۸