#شرط_همراهی_وماندن
آنهایی که با تعلقاتشان در اطراف امام حسین(ع) بودند، در مواردی حتی تا کربلا هم با ایشان آمدند، اما طبق نقل، شب دهم رفتند. آنان وقتی با تعلقاتشان آمدند، نتوانستند با حضرت بمانند. امام آنها را به ابدیت و فضای مطلق دعوت می کرد و می خواست آنها را به مقصد برساند. عاشورا شبِ قدر بود و آنهایی که سیر کردند، به سرچشمه رسیدند. ولی برای عده ای، تعلقات حجاب شد.
ضحاک مُشرقی با امام حسین(ع) بیعت هم کرد، اما گفت: «تا جایی که امید پیروزی هست، با شما هستم. هر زمان که قطعی شد که پیروز نمی شوید، آیا اجازه می دهید من بروم؟» حضرت فرمود: «اشکال ندارد.» او اسب تندروی خودش را پنهان کرده بود و ظهر عاشورا به امام عرض کرد: «من به عهدم عمل کردم و امید پیروزی نیست. همه رفتند. بروم؟» حضرت فرمود: «برو.» این شخص، امام حسین(ع) را به شرط پیروزی می خواهد! نمی گوید ایشان خودش فتح الفتوح است؛ تعلقات، او را از امام جدا می کند و حجاب ها، مانع حیات مطلق او می شود.
پس در اولین قدم باید خلع نعل کرد. اگر نتوانیم در فضای محرم از تعلقات و تعینات دست برداریم، بعید است که در روز عاشورا، لااقل در نیت، بتوانیم در صف اصحاب سیدالشهدا قرار بگیریم و جان خود را تقدیم کنیم. در زیارت جامعة ائمة المؤمنین، جمله ای آمده که اگر ما در صفین، جمل، نهروان یا کربلا نبودیم، بالنیات و القلوب در کنار شما هستیم. این حضورِ با نیت و قلب، وقتی است که انسان به امام حسین(ع) می رسد و دیگر همه چیز را فراموش می کند. کسی که در کنار ایشان به یاد گذشته و آینده ها و در گرو آرزوهای طولانی است، نمی تواند مهاجر الی الله باشد و با حضرت سیر کند.
به همین جهت است که آن حضرت از مکه که آمدند در خطبه شان فرمودند: «مَنْ کانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْیرْحَل معَنا»؛ کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و آماده لقاءالله است، با ما همراه شود. چون بین ما و لقاءالله فاصله ای نیست. درست است که «انَّ الرّاحِل الیک قریبُ المسافة»، ولی کوچ کردن به سمت خدا این مقدمات را می خواهد و مقدّمه اش همین «باذِلاً فینا مُهجَتَه مُوَطَّناً عَلی لِقاءِ الله نفسَه» است وگرنه انسان، طالب حقیقی نیست
#استادمیرباقری
@MesbaholHuda