eitaa logo
حفظ‌ قرآن | مصباح‌ القرآن
12هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
81 فایل
﷽ 🧕نسرین ارجمندی هستم حافظ‌کل‌،مدرس حفظ تخصصی و مدیر مجموعه قرآنی_مجازی مصباح القرآن همراهمون باش تا یه حافظ موفق بشی💖 💎رضایت @hamrahanemesban 🌸آیدی من @Arjmandi_n 📝ثبت‌نام‌ @mesbah113 📚فروشگاه @mesbahshopp ⛔پاک‌کردن لوگو تصاویر ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
5⃣ 🔹با این که داوودعلیه‌السلام دارای‌حکومت و امکانات وسیع بود ، همواره به طور ســـاده می‎زیست، و حریم پارسایی را رعایت می‎کرد. 🔹 در یکی از خطبه‎هایش از پارسایی داوود ـ علیه السلام یاد کرده و می‎فرماید: «او صاحب صدای‌خوش و خواننده‌بهشت است،با‌دست خود زنبیلهایی از لیــف‌ خــــرما می ‎بافت و به هـــم نشینانش می‎فرمود : کدام یک از شـــما در فـــروش این زنبیــــل ‎ها مــــرا کمک می‎کند ؟ او از پـــول آن زنبیل‎ها نان‌جوین تهیه می‎کرد ومی‎خورد»[1] 1.نهج البلاغه،خطبه160.دانشنامه‌قرآن کریم @mesbaholquran
6⃣ ⚔زره بافی حضرت داوود علیه السلام 🔹امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند به حضـــرت داوود علـیه السلام وحــی کرد: «نِعْمَ الْعَبْدُ اَنْتَ اِلّا اَنّکَ تأکُلُ مِنْ بیتِ المالِ؛ تو نیکو بنده‎ای هستی، جز این که هزینه زندگی خود را از بیت المال تأمین می‎کنی.» 🔹حضرت داوود علیه‌السلام چهل‌روز گریه کرد، و از خداوند خواست که وسیله ‎ای برای او فراهم سازد که از بیت المال مصرف نکند، خداوند آهن را بر او نرم کرد،او هر روز با آهن یک‌زره می‎ساخت و آن را می‎فروخت،به‌طوری که در ســـال 360 زره بافت ، و از بیت المــال بی‎نیاز گردید.»[۱]. ۱.تفسیرمجمع‌البیان،ج8،ص381دانشنامه‌قرآن کریم @mesbaholquran
7⃣ 🔹قبل از آن عصر،جنگجویان وقتی به جنگ می‎رفتند،لباسهای‌آهنی‌می‎پوشیدندکه‌پوشیدن این‌لباسها به خاطرسنگینی و انعطاف‌ناپذیری، بسیار دشوار و خسته کننده بود. 🔹داوود علیه السلام که به مسأله جهاد و دفاع، اهمیت بسیار می‎داد، در این فکر بود که وسیله‌دفاعی رزمندگان درعین آن که آنها را حفظ‌می‎کند،نرم واستفاده‌از آن آسان باشد. همین مطلب را از خداوند خواست. خداوند آهن رامانندشمع‌وموم برای داوودعلیه‌السلام نرم کرد، و او از این موهبت کمال استفاده را در زره سازی نمود. 🔹روایت‌شده:روزی‌حضرت‌لقمان‌علیه‌السلام نزد داوود علیه السلام آمد،او مشغول درست کردن نخستین زره بود، لقمان سکوت کرد و چیزی نگفت، همچنان تماشا می‎کرد و می‎دید داوود علیه السلام از آهن مقداری می‎گیرد و با آن مفتولهای باریک می‎سازد، و آن مفتولها را داخل هم می‎گذارد.لقمان هم چنان منتظر بود ببیند که داوود علیه السلام چه می‎سازد؟! 🔹تا این که داوود علیه السلام یک زره را به طورکامل ساخت وسپس برخاست‌آن را پوشید و گفت:«به‌راستی چه وسیله‌دفاعی‌خوبی برای جنگ است.» 🔹لقمان با صبر و تحمل بدون سخن گفتن دریافت که داوودعلیه‌السلام چه‌چیزی ‎بافته است، گفت: «اَلصَّمْتُ حِکْمَهٌ و قَلیلٌ فاعِلُهُ؛ خاموشی حکمت است. ولی افراد خاموش اندکند.»[3] مجمع البیان، ج 8، ص 382.دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
8⃣ 🔸گـلّـــه گوســـفندی شــــبانه وارد تاکــستانی شدند،و برگها و خوشه‎های انگور آن تاکستان را خوردند. صاحب باغ از حادثه با خبر شد و صاحب‌گوسفند را نزدحضرت‌داوودعلیه السلام آورد و از او شکایت نمود ، و از حضـــرت داوود علیه‌السلام خواست تا در این‌مورد داوری کند. 🌳🌳🌳🐏🐑🐏 🔹حضرت داوود علیه‌السلام پس از بررسی چنین فهمید که قیمت در آمد آن باغ که به وسیله گوسفندان نابود شده به اندازه قیمت آن گوسفندان است، از این رو چنین قضاوت کرد که:«گوسفندان باید به صاحب باغ سپرده شوند.» 🔸حضرت سلیمان فرزند داوود علیه السلام که در آن هنگام خردسال بوده،در آنجا حضور داشت و به پدر گفت:ای پیامبربزرگ خدا! این قضاوت را تغییر ده و تعدیل کن. داوود علیه السلام گفت: چگونه؟ سلیمان علیه السلام گفت: گوسفندان را به صاحب‌باغ تحویل بده تا از منافع آنها(از شیر و پشمشان) استفاده کند، و باغ را به صاحب گوسفندان تحویل بده،تا در اصلاح آن بکوشد، وقتی که باغ به حـــال اول بازگشت ، آن را بــه صاحبش‌تحویل بده و درهمان‌وقت،گوسفندان را نیز به صاحبش بسپار. ✅هر دو قضاوت صحیح و عادلانه بود، ولی نظر به این که در مقام اجرا، قضاوت سلیمان علیه‌السلام دقیقتراجرا می‎شدو به طورتدریج بود و زندگی هر دو نفر (صاحب باغ و صاحب گوسفند)پس ازمدتی سامان‌می‎یافت، قضاوت سلیمان از سوی خداوند انتخاب گردید، البته قضاوت سلیمان علیه‌السلام را خداوند به او تفهیم نمود[۱] و در ضمن، بوجود آمدن ماجرا به این صورت، برای آن بود که وصی حضرت داوود علیه السلام در میان فرزندانش معرفی گردد که سلیمان است نه غیر او. ۱.مجمع البیان، ج 7، ص 57، ذیل آیه 78 سوره انبیاءبه نقل از امام صادق و امام باقر علیهما السلام ناگفته نماند که ظاهر امر نشان می‎دهد که در قضاوت حضرت‌داوود و حضرت سلیمان ‌دوگونگی وجود دارد، ولی طبق بعضی از روایات، امام باقرعلیه السلام فرمود: این دو گونگی در مرحله مناظره و مشورت بود، نه در مرحله قضاوت نهایی (تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 443). دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
8⃣ 🎖از ویژگیهای حضرت داوود علیه السلام و پسرش حضرت‌سلیمان علیه‌السلام آن است که خــداوند مقام رهبری و حکومت‌داری را به آنها داد. 🔹و این موضوع بیانگر آن است که: دین از سیاست جدا نیست، دین منهای سیاست، به معنی انسان بی‎بازو است، زیرا سیاست بازوی اجرایی‌دین است وسیاست‌بدون‌دین نیز عامل مخرّب و ویرانگر است. 🔹پیامبران هرگاه زمینه را فراهم می‎دیدند، به تشکیل حکومت اقدام می‎نمودند.حضرت داوود علیه السلام ، سپس پســـرش سلیمان علیه السلام شــــرایط و زمینه را برای تشکیل حکومت فراهــــم دیدند ، خداوند آنها را حاکم مردم نمود. 🔹بر همین اساس می‎فرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ ای داوود! ما تو را خلیفه(و نماینده)خود در زمین قرار دادیم،پس در میان مردم به حق داوری کن.»[1] 🔹نیز می‎فرماید: «وَشَدَدْنامُلْکَهُ وَ آتَیناهُ‌الْحِکْمَهَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ و حــکومت داوود علیه الســـــلام را اســتحکام بخشیدیم و به‌او دانش و شیوه داوری عادلانه عطا کردیم.»[2] [1]. سوره ص، 26.[2]. سوره ص، 19. دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
9⃣ 🔹روزی خداوند به حضرت داوودعلیه‌السلام وحی کرد:«نزد خلاده دختر اَوس برو و او را به بهشت مــــژده بده و به او بگو همنشین تو در بهشت است.» 🔹داوود علیه‌السلام به این دستور عمل کرد و به درِ خانه خـــلاده آمـد و درِ خـانه را کوبید ، خلاده پشت در آمد و همین که در را باز کرد چشمش به‌داوودعلیه‌السلام افتاد،عرض کرد:‌ « آیا از سوی خدا درباره من چیزی نازل شده است که برای ابلاغ خبرآن به اینجا آمده‎‎ای؟» 🔹داوودعلیه‌السلام فرمود: آری.خلاده‌گفت: آن چیست؟داوودعلیه‌السلام : خداوند به من وحی کرد و فرمود: تو همنشین من در بهشت هستی.خلاده: گویا مرا عوضی گرفته‎ای،او من نیستم‌بلکه همنام‌من‌است؟داوودعلیه‌السلام: خیر، او قطعاً تو هستی.خلاده: ای پیامبر خدا به تو دروغ نمی‎گویم،سوگند به‌خدا من چیزی در خود نمی‎بینم که چنین لیاقتی یافته باشم وهمنشین‌تودربهشت شَوَم.داوودعلیه‌السلام: از امور باطنی خود اندکی با من صحبت کن تا بدانم چگونه است؟ 🔹خلاده:«من یک حالتی‌دارم که‌هر دردی بر من وارد شود، و هر زیان و نیاز و گرسنگی به من برسد، هر گونه باشد بر آن صبر می‎کنم و از خدا رفع آن را نمی‎خواهم تا خودش برطرف سازد(پسندم آن چه را جانان پسندد)و جای آن دردها و زیانها،عوضی از خدا نمی‎خواهم، بلکه شکر و سپاس آنها را بجا می‎آورم.» 🔹داوودعلیه السلام راز مطلب را دریافت و به او فرمود:«فَبِهذابَلَغْتِ مابَلَغْتِ؛ تو به خاطر همین خصلتها به آن مقام رسیده‎ای.» 🔹امام‌صادق‌علیه‌السلام پس‌ازنقل‌این ماجرا فرمود:«وَ هذادِینُ اللهِ‌الَّذِی ارْتَضاهُ لِلصَّالِحینَ؛ و این همان دین خدا‌است که آن را برای شایستگان پسندیده است.»[۱] [۱]. بحار. ج 14، ص 39.دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
🔟 🔹در میان بنی اسرائیل عابدی بود.بسیار عبادت می‎کرد ،به گونه‎ای که حضرت داوود علیه‌السلام از آن همه توفیق او شگفت‌زده شد، به داوودعلیه‌السلام وحی کرد: «از عبادتهای آن عابد تعجّب‌نکن او ریاکار و خود نما است.» 🎖مدّتی گذشت،آن عابد از دنیا رفت،جمعی نزد داوودعلیه‌السلام آمدند و گفتند: «آن عابد از دنیا رفته است.» داوود علیه السلام فرمود: «جـنازه‎اش را ببرید و به خـاک بسپارید.» ایـــن موضوع موجب ناراحتی‌وبگومگوی بنی‌اسرائیل شد که چرا داوود علیه السلام شخصاً در کفن کردن و دفن او شرکت ننموده است؟وقتی که بنی‌اسرائیل او را غسل دادند، پنجاه نفر از آنها برخاستند و گواهی دادند که از آن عابد جز کار خیر ندیده‎اند؛ 🔹پس از دفن به داوودعلیه‌السلام وحی کرد : « چرا در کفن کردن و دفن آن عابد حاضر نشدی؟ » داوود علیه‌السلام عرض کرد: « به خاطر آن چه که در مورد او به من وحــی کردی»(که او ریاکار است) فرمود:«اگر او چنین بود ، ولـی گروهــی از علـمـا و راهـبان گواهی دادند که جز خیر از او ندیده‎اند،گواهی آنهـــا را پذیرفتم و آن چـــه را در مـورد آن عــابد می‎دانستم پوشاندم.»[۱] [۱].بحار،ج 14، ص‌42دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
1⃣1⃣ 🔹در روایات آمده: بانویی فقیر و بینوا در عصـــر حضــرت داوود علیه السـلام زندگـــی می‎کرد. با اندک پولی که داشت هر روز (یا هر چند روز) اندکی پشم و پنبه می‎خرید و به کلاف نــخ تبدیل می‎نمود و سپس آن را می‎فروخت و به ایـــن وســیله معاش ساده زندگی خود و بچه‎هایش را تأمین می‎کرد. 🔹یک روز پس اززحمات‌بسیار وتهیه‌کلاف آن رابرای‌فروش به بازارمی‎برد.ناگهان کلاغی با سرعت نزد او آمد و آن کلاف را از او ربود و با خود برد. بانوی بینوا بسیار ناراحت شد، سراسیمه نزد حضرت داوود علیه‌السلام آمد و پس از بیان ماجرای سخت زندگی خود و ربودن کلافش از ناحیه کلاغ، عرض کرد: «عدالت خدا در کجاست؟...» 🔹حضرت داوود علیه السلام به او فرمود: «کنار بنشین تا درباره‌ تو قضاوت کنم.» 🔹این از یک سو ، از سوی دیگر گروهی در میان کشتی از دریا عبور می‎کردند که بر اثر سوراخ شدن کشتی در خطر غرق شدن قرار گرفتند. نذر کردند اگر نجات یافتند هزار دینار به‌فقیر بدهند.خداوندبه آنها لطف‌کرد وهمان کلاغ را مأمــور کرد تا آن کــلاف را از دســت آن بانو برباید وبه درون‌کشتی بیندازد وسرنشینان به وسیله آن کلاف،تخته کشتی را محکم کرده و سوراخ را ببندند. آنها از کلاف استفاده‌نموده و نجات یافتند. وقتی که به ساحل رسیدند به محضر حضرت داوود علیه السلام بـــرای ادای نذر آمدند، هزار دینار خود را به حضرت داوود علیه السلام دادند وماجرای نجات‌خود را شرح دادند. ✅حضرت‌داوودعلیه السلام حکمت و عدالت و احسان خداوند را برای آن بانو بیان کرد وآن هزاردینار را به او داد،آن زن در حالیکه بسیار خشنود بود،دریافت که عادلترواحسان‌بخشتر از خداوند کسی نیست.[۱] [۱]. اقتباس از کتاب ثمرات الحیاه.دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
1⃣2⃣ 🔸حضرت داوود علیه السلام صد سال عمر کرد ، که چهل سال آن را بر مردم حکومت و رهبری نمود. او کنیزی داشت که وقتی شب فــــرا می ‎رسید هـــمـه درها را قفــل می‎کرد و کلیدهای آنها را نزد داوودعلیه‌السلام می‎آورد. 🔸شبی مــــردی را در خانه دید ، پرسید: چه کسی تو را وارد خانه کرد؟ او گفت: «من کسی هســتم که بـــدون اجـــازه شــــاهان بر آنها وارد می‎گردم.»داوودعلیه‌السلام این‌سخن را شنید و گفت: آیا تو عزرائیل هستی؟ چرا قبلاً پیام نفرستادی تا من برای مرگ آماده گردم؟ 🔸عزرائیل گفت:من قبلاًپیامهای بسیار برای تو فرســـتادم . داوود علیه الســـلام گفـــت: آن پیامها را چه‌کسی برای‌من آورد؟عزرائیل گفت: «پدرت ، برادرت ، همسایه‎ات و آشنایانت کجا رفتند؟» داوود علیه السلام گفت: همه مردند. عزرائیل گفت:«آنها پیام رسانهای من به سوی تو بودند که تو نیز می‎میری همان‌گونه که آنها مردند.» 🔸سپس عزرائیل جان داوود علیه السلام را قبض کرد. او نوزده پسر داشت. در میان آنها، یکی از پسرانش،حضرت سلیمان علیه السلام حکومت و مقام علم ونبوّت داوودعلیه السلام ـ را به ارث برد.[1] 📚[1]. کامل ابن اثیر، ج 1، ص 76ـ78. دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
1⃣ 🔹یکى دیگر از پیامبران است که نامش دو بار در قرآن در ردیف پیامبران و نیکان و برجستگان آمده است. تعبیر قرآن نشان مى دهد که او از پیامبران بزرگ الهى بود. 🔹طبق روایت قبل، او از شــاگردان و وصـــى حضرت الیاس علیه السلام بود . پس از مقام پیامبرى به سـوى قـــوم الیاس (مــردم بعلبک) فرستاده شد و مردم آنجا را به سـوى دعوت کرد،آنها از او اطاعت کردند و مقدمش را گرامى داشتند. 🔹او از پیامبران بنى اسرائیل بود و در زبان عبرى خوانده مى شد. الیســع به معنى ناجــى (نجاتبخش) اســت و شافات به معنى قاضى است. 🔹او مردم را به شریعت حضرت‌موسى‌علیه السلام دعوت مى کرد . معجزاتى مانند شفا دادن بیماران، زنده کردن مردگان از او ظاهر شد، و موجب رونق کار او گردید. 📚قصه‌هاى‌قرآن به قلم‌روان.محمد محمدى اشتهاردى .دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
2⃣ 🔹در کتاب حبیب السیر آمده:سلسله نسب به افرائیم بن یوسف مى رسد.او بعد از غیبت الیاس علـیه السلام به مقـــام نبـــوت رسید، و به هدایت قوم بنى اسرائیل پرداخت، و پشتوانه محکمى براى حفظ بنـــى اسرائیل از گزند دشمنان وطاغوتیان بود.هرگاه کفار قصد حمـــله به بنـــى اســـرائیل را داشتند ، او کــه از پنهانى ها آگاه بود، به بنى اسرائیل خبر میداد تا خود را براى دفاع آماده سازند. 📚قصه‌هاى‌قرآن به قلم‌روان.محمد محمدى اشتهاردى .دانشنامه قرآن کریم @mesbaholquran
3⃣ 👑یکى از شاهان جبار آن زمان که با بنى اسرائیل دشمنى داشت و همواره با آن ها مى جنگید، دریافت که اخبار جنگ، قبل از حمله به بنى اسرائیل، به آنها مى رسد.به اطرافیان‌خود گفت: چه کسى اسرارما را به‌بنى‌اسرائیل خبر مى‌دهد؟ گفتند : شخصى‌به نام الیسع این اخبار را به بنى اسرائیل مى رساند، شاه نسبت به الیسع خشمگین شد و دستور دستگیرى او را صادر کرد. ⚔مأموران خشن او براى دستگیرى الیسع بسیج شدند و او را دستگیر کردند، ولى او در به طور معجزه آسایى از دست آنها گریخت و نجات یافت . حتى نفرین او باعث شد که عده اى از مأموران شاه، بینایى خود را از دست دادند. 🔹الیسع علیه السلام سرانجام،از گروهى از یهود (به خاطر آزارشان) دورى نمود ، و همچنان به وظایف پیامبرى ادامه مى داد تا از دنیا رفت.به گفته بعضى،او را وصى و جانشین خود قرار داد. 📚قصه‌هاى قرآن به قلم روان - محمد محمدى اشتهاردى رحمه الله علیه @mesbaholquran