eitaa logo
♥مشکات♥
182 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
129 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان عزیز سلام آدینه همه بخیر ان شاءالله تصمیم داریم به یاری خود #سید از کرامات وعنایاتشون مطلب جمع آوری وبارگذاری ڪنیم.... امیدواریم هم همراه باشید وهم بهره ببرید.... شفاعت شهدا اللخصوص شهید #سیدمجتبی علمدار عزیز شامل حال تک تک شما بزرگواران.... یازهرا(س)
┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠 °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° آقای علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیر مخلص اباعبدلله علیه‌السلام در عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه‌خوانی تشریف می‌برند. آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با مشکی و مقنعه‌های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی، در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر می‌گوید بعد از جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از بچه‌های محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می‌خوانی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا مجالس مختلفی وعده کرده‌ام و چون قول دادم باید عجله کنم ڪه تأخیری در حضورم نداشته باشم. هر چه کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با #:چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ می‌گوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. کوچک و محقری بود ڪه به اندازه سه تا نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه کردم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله... دو جمله خواندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و آمدم بلند بشوم با عجله بروم ڪه یکی از بچه‌ها گفت تا روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی رفت و در یکی از پلاستیکی بچه‌گانشون برایم چای ریخت، سرد ڪه رنگ خوبی هم نداشت با بی‌میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت فوراً به خواب رفتم. وجود حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رؤیا بالای سرم آمدند طوری ڪه متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز نیست. گفتم چرا خانوم جان!!! فرمود: خالص برای ما نبود برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود ڪه از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا داشتیم، و آن روضه‌ای بود ڪه برای آن تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشهٔ محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو و خورده‌ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه از من سر زده؟ خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ می‌گوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم ڪه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می‌کردم و اندک و پاکتی ڪه از آنها عاید و حاصلم می‌شد، برکتی فراوان داشت و برای همهٔ و مخارجم کافی بود. بنازم بہ بزم محبت ڪه در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... ✍برگرفته از خاطرات آن مرحوم ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
🔹 و موعود در پاسخ گلایه علی بن مهزیار اهوازی از دوری آن حضرت فرمود: "در میان شما سرمایه‌داران بهم رسیده‌اند و قشرهای را له کرده‌اند و حقوق ایمانی را رعایت نمی‌کنند؛ با این حال چگونه می‌خواهید مرا ببینید؟!" 🔻 رهبر انقلاب، روز گذشته: عدّه‌ای هستند که در این شرایط حقیقتاً زندگی‌شان قابل گذران است، مردمی که توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. 🔸 چقدر این عزیز ما رهبر مسلمانان حضرت آیت الله العظمي امام خامنه ای و در راستای تحقق دولت جهانی است. امام جامعه مسیر را مشخص کرده اند، حال نوبت ما است که اثبات کنیم چقدر برای تحقق فرج راسخ قدم هستیم. 📝 🇮🇷 @paartizan 🇮🇷
انا لله و انا الیه راجعون ، در چهارمین روز از ماه خدا، روح ملکوتی سرکار حاجیه خانم نیره احتشام رضوی همسر شهید حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مجتبی نواب صفوی قدس سرهما به ملکوت اعلی پیوست. خاطره زیبای زیر خاطره این همسر با وفاست که در تمام ثوابهای شوهرش بی شک شریک بوده 👇 به نام، یاد و توکل بر او سلام ، حرف و سکوت بعداز افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم . نیست. آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در . آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود : خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست. فراوان. مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود : مشکل خیلی‌ها  همینه. نه سکوتشون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت : خاطره ای بود از همسر محترم روحانی مجاهد و انقلابی، شهید حجت الاسلام و المسلمین مجتبی نواب صفوی نوّرالله مرقدهما. شادی روح این همسر مکرمه بخوانید فاتحه همراه با صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شبنم: 🔴 اسلام برنامه جامعی است برای درست زیستن.. این اسلام بود که برای زن حق و حقوق تعیین کرد و ارزش زن را بالا برد و این زن را به مسائل جنسی معطوف نکرد... بلکه گفت زن با تربیت و با وقار باید دارای حق خوراک و پوشاک و مسکن باشد و از مهریه و ارث بهره ببرد و گفت مرد نباید بدون اذن او، زن دیگری اختیار کند و گفت ای زن تو آزادی زندگی کنی زنده به گور نشی و آزادی خود همسر خود را انتخاب کنی و گفت برای این است که وقتی برای زندگی انتخاب می‌شوی زیبایی و مسائل جنسی اولویت انتخاب مرد نباشد.. یعنی مرد برای اندام تو نیاد سراغت... مرد باید برای بچه هایش انتخاب کند کسی که با تربیت باشد با اخلاق باشد و در زندگی قناعت داشته باشد حلال باشد و در سختی و آسانی و در خوشحالی و ناراحتی کنار همسرش باشد... اما تعریفی دیگر از آزادی دارند.. زن بی بند و بار ابزار دست مرد که اندامش نتیجه انتخاب مرد باشد نه اخلاق و وقارش... قطعا نتیجه این زندگی آزادی میشه . 🔹️ یک زن انتظار دارد کسی که برای تشکیل زندگی به خواستگاری وی می آید برای اخلاق و منش او پا پیش بگذارد و اگر بفهمد برای ثروت پدرش و برای موقعیت شغلی او آمده اند ناراحت می‌شود و جواب رد می دهد، پس حجاب هم بر همین مبنا باعث می‌شود مرد ابتدا برای رفتار و منش و اخلاق یک زن او را انتخاب کند و سپس بعد از ازدواج و تعهدی که نسبت به زن پیدا می کند می‌تواند اندام اورا هم ببیند و از نعمت های الهی در چارچوب قانون و قواعد خاص بهره مند شوند... 🔹️ اما طبق تعریف اشتباه از آزادی، همان اول اندام و مسائل جنسی مد نظر است و مرد فقط در تلاش است به هر نحوی از در دوستی وارد شود و با فریب به همان اهداف شیطانی برسد و در شرایط اقتصادی فعلی اصلا قصد ازدواج ندارد و بعد از اینکه به هدفش رسید تا جایی که بتواند شروع به سوء استفاده می کند تا این رابطه تمام شود..در این مرحله هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی زیان می بیند و راهی برای جبران آن نیست.. ضمن اینکه آن مرد نسبت به این زن هیچ تعهدی هم نداشته و قانون هم نمی تواند حق و حقوق این زن را پس بگیرد... 🔹️ به طور کلی نتیجه می گیریم دستور خداوند برای در امان ماندن از نگاه زهرآلود شیاطین صفتان بوده و بسیار برازنده زنان ایرانیست، چه بسا از هزاران سال پیش در کتیبه های باستانی زن با حجاب بوده است و اسلام آن را نیکو داشته و بر آن تاکید کرده است... همانطور که برای جلوگیری از کثیفی و آسیب به گوشی موبایل خود، کاور و گارد و محافظ صفحه نمایش می خرید، برای حفاظت از ناموس خود چادر و حجاب را بپسندید... آیا گوشی شما بعد از اضافه شدن گارد و محافظ زیباتر نمی‌شود ‌؟ و دوام بیشتری پیدا نمی‌کند ‌؟ قطعا تمام چیز های با ارزش در دنیا دارای حفاظ و پوشش هستن... ✍ _⪻🍃🌸🍃⪼_