📌 #میراثمادر...
☀️ هوا حسابی گرم بود. عرق از سر و رویش میچکید. عابری ناشناس متلکی نثارش کرد و گفت: یه وقت زیرِ پتو دم نکشی #کلاغسیاه! خم به ابرو نیاورد. استوار به راهش ادامه داد. دوست داشت میراث مادر را حفظ کند تا لایق لبخند رضایت فرزندش، #مهدیفاطمه شود.
📖 #داستانک
³¹³____________________________
🌻|| @meshkaatt313