ღمشــڪاتــــــــღ
آخ آخ الان این پلی شد... یاد اربعین و جاموندگی از اون افتادم... هعی
اینو یکی از رفقای اهل دل فرستاد برام
میگ اون زمان زجه زدی بشه نشد
دیدی بهترشو برات گذاشتن؟
مفهوم حرفش همین بود...
راستم میگ
توسل جواب داد
با جماعت بزرگتری نصیبم کرد بالاخره خدایاشکرت✋🏻
خیلی نوکریم
عشق تو انتظار را به من آموخت
و من سالهاست منتظر اربابی هستم
که خورشید هر صبح از چشمهای او طلوع میکند و به اذن او ب غروب می انجامد …
آقای من ❤️🥺
#ابیعبدالله
#سفرنامه
#مسیررفت
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
غروب های دلگیر جمعه 💔🥺
اینجمعه هم گذشت و منجی ما نیامد 💔
#اللهمعجللولیکالفرج
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
مسافرا خسته از ماشین بدقلق و تالاب و تولوب کن خاب بودن 😴
منم چشام گرم شده بود 🥱
ماشین تو حرکت بود ....
ساعت دور بر ۱:۸ دیقه میچرخید..
یهو بیدار شدم
دیدم نرسیدیم خوابیدم
دوباره چادرم رو از جلوی چشمام برداشتم تا دور و بر رو ببینم ....🥺
این دوبار خابیدن بیدار شدن تو چند دیقه اتفاق افتاد ...
یهو چشمم خورد ب تابلوی #کربلا 🥲
وای خدا
تابلوشو تو عکسا دیده بودم گمونم
ولی این واقعی بود 🥺
ای عاشقان در راه وصال یارم دعایم بکنید 💔😭
#سفرنامه
#بیسیمچی
ღمشــڪاتــــــــღ
مسافرا خسته از ماشین بدقلق و تالاب و تولوب کن خاب بودن 😴 منم چشام گرم شده بود 🥱 ماشین تو حرکت بود ..
من حس کردم این و گریه ها اتفاقی نبود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستی شب های مسیر هم وصف کردنی نیست .... خیلی خوشگله شهر ها و روستاها از دور ...
#سفرنامه
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
نت داره میره
از مرز رد بشیم نمیدونم چی بشه ...
بتونم اینترنت پیدا کنم
میام با چیزای خوب خوب ...
آماده باشین
اگ نیومدم بدونین الفاتحه ....
ولی بی شوخی بدونین نت پیدا نکردم ...
در اسرع وقت میام
۴:۲۵دیقه رسیدیم ب ایست بازرسی ایلام مهران برای ورود ب کربلا....
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
سالن خروج از کشور🥲
ورود ب عراق🥲
کربلا....
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره بعد از چند ساعت از مرز رد شدیم
ضربان قلبم با نبض حرمت هماهنگه ارباب❤️✨
#بیسیمچی
#سفرنامه
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
دیدن تابلوهایی که اسم کربلا و مهران و... داشتن تپش قلبمو بیشتر میکرد....💔
بعد نماز ب مرز رسیدیم
از مرز ایران ب راحتی رد شدیم
اما تو مرز عراق چندین ساعت معطل شدیم جیگرمون زیر آفتاب کباب شد ... تشنگی هجوم آورده بود ...
یاد کربلا ...
سرمای ایران ک یهو با طلوع آفتاب ب گرمای عراق تبدیل شد ....
مرز عراق ....
شرایط رو با یاد حسین ابن علی (ع) رد کردیم ...
چندین ساعت تو راه بودیم از بین نخل ها و فضای حاشیه شهر عراق و صحنه آب فرات.....😭💔
با اشک و آه و گریه رد شدیم رسیدیم ب شهر عشق💔🥺
از کنار حرم دور زدیم ک رسیدیم به هتل ...
قشنگ ترین خبر بعدی اینک هتل خیلی ب حرم نزدیکه😭💔
ادامه دارد...
#بیسیمچی
#سفرنامه
متاسفانه با کاروان نمیشه هر کاری کرد ...
گفتن باید اول بیاییم هتل😫
تالاب تولوپ میکنه واس بین الحرمین🥺
تو شهر پره از این تابلو های
اهلا زوار الحسین (ع)
از بدو ورود ب عراق اسم اهل بیت همه جا دیده میشه ....
عشق ب اهل بیت موج میزنه 💔🥺
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
اولین باری که حرم سیدالشهدا رو زیارت کردم😭💔
بالاخره منه رو سیاه در مونده رو حرم آوردی خیلی چاکریم ارباب💔
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو عباس😭💔
میگ علمدار رسید کنار آب فرات ...آب برداشت خواست بنوشه ... صدای ۶ماهه رباب 💔😭 ناله های رقیه(س)😭
سرش رو برگردوند به سمت خیمه ها
پشیمون شد ..
آب رو ریخت ....
مشک رو پر آب کرد و ......💔😭
#سفرنامه
#حضرتعباسس
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حرمش غریبانه دفن شدن معنا ندارد !!!
جسدت دورارباب بچرخد شفاعت میکند..😭💔
#کربلا
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
من ی جورایی کربلامو از حضرت عباس(ع)دارم 💔🥺
اول قصد داشتم ب زیارت علمدار کربلا برم و اذن دخول بگیرم
منتها خانواده مقاومت کردن و اجازه ندادن😐💔 گفتن امام حسین(ع) بزرگتره
بعدش که برگشتیم روایت از اینک اذن دخول از حضرت عباس گرفته میشه واسشون تعریف کردم پشیمون شدن🥺
واس همین چیزاس میگم برید دنبال علم عا ....یاد بگیریم ...
#سفرنامه...
ღمشــڪاتــــــــღ
من ی جورایی کربلامو از حضرت عباس(ع)دارم 💔🥺 اول قصد داشتم ب زیارت علمدار کربلا برم و اذن دخول بگیرم
گفته بودن برای نماز مغرب و عشا میریم حرم ....
اما تقریبا یک ساعت قبل از اذان یهو گفتن پاشین بریم حرم ....
قلبم ب تپش افتاد .... نفس نمیومد .... نمیتونستم حرف بزنم ...😭😭😭
ღمشــڪاتــــــــღ
گفته بودن برای نماز مغرب و عشا میریم حرم .... اما تقریبا یک ساعت قبل از اذان یهو گفتن پاشین بریم حرم
وای دارم ب بهشت نزدیک و نزدیک تر میشم😭😭😭💔
روی لب هام ذکر یا حسین (ع) شناور بود ....
یاحسین (ع)
#سفرنامه
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313