غروب های دلگیر جمعه 💔🥺
اینجمعه هم گذشت و منجی ما نیامد 💔
#اللهمعجللولیکالفرج
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
مسافرا خسته از ماشین بدقلق و تالاب و تولوب کن خاب بودن 😴
منم چشام گرم شده بود 🥱
ماشین تو حرکت بود ....
ساعت دور بر ۱:۸ دیقه میچرخید..
یهو بیدار شدم
دیدم نرسیدیم خوابیدم
دوباره چادرم رو از جلوی چشمام برداشتم تا دور و بر رو ببینم ....🥺
این دوبار خابیدن بیدار شدن تو چند دیقه اتفاق افتاد ...
یهو چشمم خورد ب تابلوی #کربلا 🥲
وای خدا
تابلوشو تو عکسا دیده بودم گمونم
ولی این واقعی بود 🥺
ای عاشقان در راه وصال یارم دعایم بکنید 💔😭
#سفرنامه
#بیسیمچی
ღمشــڪاتــــــــღ
مسافرا خسته از ماشین بدقلق و تالاب و تولوب کن خاب بودن 😴 منم چشام گرم شده بود 🥱 ماشین تو حرکت بود ..
من حس کردم این و گریه ها اتفاقی نبود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستی شب های مسیر هم وصف کردنی نیست .... خیلی خوشگله شهر ها و روستاها از دور ...
#سفرنامه
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
نت داره میره
از مرز رد بشیم نمیدونم چی بشه ...
بتونم اینترنت پیدا کنم
میام با چیزای خوب خوب ...
آماده باشین
اگ نیومدم بدونین الفاتحه ....
ولی بی شوخی بدونین نت پیدا نکردم ...
در اسرع وقت میام
۴:۲۵دیقه رسیدیم ب ایست بازرسی ایلام مهران برای ورود ب کربلا....
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
سالن خروج از کشور🥲
ورود ب عراق🥲
کربلا....
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره بعد از چند ساعت از مرز رد شدیم
ضربان قلبم با نبض حرمت هماهنگه ارباب❤️✨
#بیسیمچی
#سفرنامه
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
دیدن تابلوهایی که اسم کربلا و مهران و... داشتن تپش قلبمو بیشتر میکرد....💔
بعد نماز ب مرز رسیدیم
از مرز ایران ب راحتی رد شدیم
اما تو مرز عراق چندین ساعت معطل شدیم جیگرمون زیر آفتاب کباب شد ... تشنگی هجوم آورده بود ...
یاد کربلا ...
سرمای ایران ک یهو با طلوع آفتاب ب گرمای عراق تبدیل شد ....
مرز عراق ....
شرایط رو با یاد حسین ابن علی (ع) رد کردیم ...
چندین ساعت تو راه بودیم از بین نخل ها و فضای حاشیه شهر عراق و صحنه آب فرات.....😭💔
با اشک و آه و گریه رد شدیم رسیدیم ب شهر عشق💔🥺
از کنار حرم دور زدیم ک رسیدیم به هتل ...
قشنگ ترین خبر بعدی اینک هتل خیلی ب حرم نزدیکه😭💔
ادامه دارد...
#بیسیمچی
#سفرنامه
متاسفانه با کاروان نمیشه هر کاری کرد ...
گفتن باید اول بیاییم هتل😫
تالاب تولوپ میکنه واس بین الحرمین🥺
تو شهر پره از این تابلو های
اهلا زوار الحسین (ع)
از بدو ورود ب عراق اسم اهل بیت همه جا دیده میشه ....
عشق ب اهل بیت موج میزنه 💔🥺
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
اولین باری که حرم سیدالشهدا رو زیارت کردم😭💔
بالاخره منه رو سیاه در مونده رو حرم آوردی خیلی چاکریم ارباب💔
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمو عباس😭💔
میگ علمدار رسید کنار آب فرات ...آب برداشت خواست بنوشه ... صدای ۶ماهه رباب 💔😭 ناله های رقیه(س)😭
سرش رو برگردوند به سمت خیمه ها
پشیمون شد ..
آب رو ریخت ....
مشک رو پر آب کرد و ......💔😭
#سفرنامه
#حضرتعباسس
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حرمش غریبانه دفن شدن معنا ندارد !!!
جسدت دورارباب بچرخد شفاعت میکند..😭💔
#کربلا
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
من ی جورایی کربلامو از حضرت عباس(ع)دارم 💔🥺
اول قصد داشتم ب زیارت علمدار کربلا برم و اذن دخول بگیرم
منتها خانواده مقاومت کردن و اجازه ندادن😐💔 گفتن امام حسین(ع) بزرگتره
بعدش که برگشتیم روایت از اینک اذن دخول از حضرت عباس گرفته میشه واسشون تعریف کردم پشیمون شدن🥺
واس همین چیزاس میگم برید دنبال علم عا ....یاد بگیریم ...
#سفرنامه...
ღمشــڪاتــــــــღ
من ی جورایی کربلامو از حضرت عباس(ع)دارم 💔🥺 اول قصد داشتم ب زیارت علمدار کربلا برم و اذن دخول بگیرم
گفته بودن برای نماز مغرب و عشا میریم حرم ....
اما تقریبا یک ساعت قبل از اذان یهو گفتن پاشین بریم حرم ....
قلبم ب تپش افتاد .... نفس نمیومد .... نمیتونستم حرف بزنم ...😭😭😭
ღمشــڪاتــــــــღ
گفته بودن برای نماز مغرب و عشا میریم حرم .... اما تقریبا یک ساعت قبل از اذان یهو گفتن پاشین بریم حرم
وای دارم ب بهشت نزدیک و نزدیک تر میشم😭😭😭💔
روی لب هام ذکر یا حسین (ع) شناور بود ....
یاحسین (ع)
#سفرنامه
#بیسیمچی
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
43.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عاشقانکربلابفرمایینزیارتنوشجان
اینم قول من 💔🥺
عهد ب وفا✋🏻
کلیپ زیارت حرم سیدالشهدا (ع) (بمیرم برای ۶گوشه ت آقا ) 😭💔
موقع زیارت منه حقیر رو هم فراموش نکنید 💔 خیلی محتاج دعای خیر شما خوبان هستم ...
حلالم کنید
التماس دعا 💔😭
سلام آقا که الان رو به روتونم💔😭
حسین جانم 💔
پناهم باش 💔😭
که غیر از تو پناهی نیست 😭💔
به غیر از تو برامن تکیه گاهی نیست 😭💔
حسین جانم💔
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
با حرمش همسایه💔
بهشمیگن آقای اباعبدالله 😭💔
³¹³__________________
🌻|| @meshkaatt313
ღمشــڪاتــــــــღ
با حرمش همسایه💔 بهشمیگن آقای اباعبدالله 😭💔 ³¹³__________________ 🌻|| @meshkaatt313
شکر که مدتی همسایه ت شدیم ارباب💔
ღمشــڪاتــــــــღ
#عاشقانکربلابفرمایینزیارتنوشجان اینم قول من 💔🥺 عهد ب وفا✋🏻 کلیپ زیارت حرم سیدالشهدا (ع) (بمی
اون شب خیلی آروم خوابیدم....
روز اول احساس غربت داشتم ولی ....
صبح حدود ساعت ۴ بامداد بیدار شدم ک برم حرم برای نماز شب و صبح
ولی نشد ....
نماز صبح رو با کمی تاخیر تو صحن حضرت #ابالفضلالعباسع خوندم و رفتم زیارت ولی آخ چه زیارتی!!!!
بر قدوم نازنین چشمانش صلوات ....
که افتاد بر روی من ...
خانومی گفت :التماس دعا همونطوری ک دعا کردی بهت کربلا دادن ما رو هم دعا کن...😭💔
خیلی به دل نشست حرفش ...
علی پورکاوه
به یاد عموعباس میگ:
::::
۳۰ سالته ...😭💔
کلید باب الحسینه ...😭💔
پر شالته😭💔
آقا جان ممنونم برای اینک اجازه ورود دادی💔🥺
رفقا خیلی التماس دعا کردن :(تو باب الحسینی :)میشه ی کربلا ب همه اونایی که دلشون میخاد بدی؟🥲
ی سری عریضه هارو داخل حرم حضرت عباس انداختم
و
بعد از کسب اجازه از حضرت علمدار راهی بین الحرمین و حرم امام حسین(ع) شدم ....
تو بین الحرمین ب یاد اونایی که التماس دعا کردن
اعضا مشکات ...
بچه های جهادی ...
بچه های هیئت ...
رفقا ...
قدم زدم تو بین الحرمین ...🥺
ان شاالله حاجت همگی روا ...
خدای من ....
چ شکوهی،تو حرم سیدالشهدا ندای لبیک یا حسین سر داده بود
ندای اللهم عجل لولیک الفرج در و دیوار حرم ارباب رو ب لرزه در میآورد
زلزه بود ...
قلب ها زیر رو شد
چشم ها بارون شدید ...
صداها هر لحظه بلند تر و بلند تر .....
عریضه مو آماده کردم دعاشو خوندم گوشی گذاشتم تو کیفم
دل دادم ب ندای عجل لولیک الفرج ....
نزدیک ب قبه ک شدت همه اینا بیشتر میشد دیدم خادم فارسی حرف میزنه ...
یافتم 💪🏻
تو فکرم بود همچین کسی رو پیدا کنم ...
چشمام میگشت اما نبود ...
حرم ارباب نظم خاصی داره له نمیشی اذیت نمیشی ...😭💔
تا افراد جلوی من برن جلو ؛ پوشیه رو پایین زدم اشکام و کنترل کردم با صدای لرزون خراشیده گلوی گرفته از بغض گفتم خانم فارسی متوجه میشی :(
جواب داد ....
گفتم میشه هر موقع اومدی منو دعا کنی :)
گف عزیزم .....
ان شاالله حاجت روا ...
رفتی امام رضا (ع) دعام کن ...💔🥺
گفتم حتما برم یادت میکنم ....من اسمم ...س...
گف ان شاالله حاجت روا
چسبیدم ب ضریح
میخواستم جدا شم همون خادم نزاشت ...
گفتش تو چند دیقه وایسا 😭💔
وایسادم
خواستم
زار زدم
ارباب خودت منو آوردی عا
من هیچکاره ام 🥺
اونیک همه چیزه تویی فقط تو 💔
چند دقیقه ای ایستادم
یکم ک آروم شدم خواستم برم ...
چند بار گفتم
من اسمم .... س
من اسمم ....س
توروخدا یادت نره
خواستم دستش ک همیشه زائر دلبرم بود رو ببوسم نذاشت ... گف حاجت روا...ان شاالله 💔
بازم گفتم منو یادت نره منو دعا کنی اسمم ...
از جمعیت جدا شدم اومدم پایین پای زائران رو بوسیدم ...
عشقش کمر شکنه💔
دیگ فهمیدم ارباب خودش خواسته..
ب قول استادم باید منتظر خبرای خوب باشم :)....
#بیسیمچی
#سفرنامه
امروز کنار رود فرات عریضه ای ک داده بودین بندازم
دعاش خوندم انجام شد ✋🏻