eitaa logo
مشکات ابرار
856 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
270 ویدیو
14 فایل
🌱مشکات ابرار🌱 برگزاری کلاس‌های تدبر قرآن ویژه نوجوانان💫 📚کتابانو ⬅️ محفلی برای کتاب‌خوان‌ها
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نجویٰ خط
﷽ الحمدللّه امروز قطره قطره ها راهی شدند قطره های پربرکتی که با خط نوشته شد... دو دختر نوجوان که همدیگر را ندیده اند اما قطره ها در عالمی دیگر به هم وصلشان میکند و میشوند دوست ❤️ نوجوانِ نوجوانِ @najva_khat
به نام خــ﷽ـــدا یی سیده زینب... ای عطر یاس نبوی💛 کسی که برگزیده شده بود تا به وجدان های مرده زندگی ببخشد. وجدان های مرده شبیه زمین های خشک بودند و این باران رحمت الهی بود که می توانست آن ها را زنده کند. شما در قدم به قدم این چهل منزل، سعی بر زندگی بخشیدن به وجدان های مرده داشتید! همانند نعیم؛نعیم بن مظاهر،برادر حبیب. که با دستان شما و برادر زاده تان امام سجاد(علیه السلام ) وجدان مرده اش بیدار گشت.... او که در سپاه دشمن بر رو به روی سید الشهدا (علیه السلام) قرار داشت حالا دلش را به سخنان امام زمانش داد تا آن گوهر نایابی که از دو لب امام جاری بود را بر اعماق وجودش هک کند. در روز عاشورا نعیم به خود ظلم کرد اما با لطف و رحمت خدا به او فرصتی دیگر داده شد. دیروز نعیم با شما نبود اما امروز باشماست!. امام سجاد؛ نوه ی ذولفقار و کوثر ، به او آزاد مردی بخشید . او درحالی که از قعر چاه نفسانیت به سوی قصر دلدادگی مصر می شتافت، در نفس های حبس شده ، در سینه اش عطر خوش سیب را می شد استشمام کرد... آری ؛ چه خوش عاقبتی نصيب نعیم شد...!)) ادامه دارد... پ.ن : دوست خوبم ، اگه کنجکاوی که بیشتر درباره ی جناب نعیم بدونی به جمع ما در بیا◀️ (@m_abtin) یا میتونی در کتاب ، نوشته ی احمد تورگوت از انتشارات کتابستان درباره ایشون مطالعه کنی.... 🌱دلنوشته کتابانویی🌱 بهار نور علی جولا 🌱@meshkat_abrar
ضریح بسته بود نشد که بشه از نزدیک زیارت کنیم ولی همینکه اومدم داخل همینکه گفتم بابا بارون شدم و ریختم چقد بابا گفتن اینجا حس خوبی میداد بابا... بابا علی... یه جوری تکرار میکردم انگار بعد سال ها بابامو پیدا کردم تو یک نگاه نمک گیر شدم بیچاره بودم که ۱۰ سال نیومده بودم حالا که اومدم بیچاره تر شدم چجوری دیگه ول میکردم اینجارو؟ نمیشه منو بزارید پیش بابا علی بمونم؟ مگه نمیدونین دخترا بابایی‌ان؟ من نمیتونم از بابام دل بکنم چرا باید بریم؟... نرفته دلم‌ تنگ شد... 🌱 زائر کربلا🌱 فاطمه قطبی زاده 🌱@meshkat_abrar
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه توی حرم آقا ابالفضل العباس نشستی منتظر اجازه‌ای از آقا که خدمت ارباب برسی دلت هوایی هست، اما اذن آقا ابالفضل رو نداری هنوز اذان نگفتن دم اذان فکرت اینه اینجا نماز بخونم یا نخونم؟ اصلا اینجا جماعت میشه خوند؟ از حاج خانم کنار دستت میپرسی اونم نمیدونه میری از خادم میپرسی و به حاج خانم هم میگی که نمیشه یهو حاج خانم ی چیزی میزاره کف دستت وای از نگاهت به دستت وای از هدیه ایی که آقا بهت میده میبینی سیب گذاشته کف دستت هیچی تو ذهنت نیست زبونت سنگین میشه نمیتونی حرف بزنی حتی واسه تشکر هم کلمه‌ای تو ذهنت نیست چادر میکشی رو سرت و به حال خودت گریه میکنی آقا یعنی من... با اینهمه خرابکاری که کردم... با اینهمه گناه... بهم اذن میدی؟ یعنی هنوز لایقم؟؟؟ بهم اجازه قدم گذاشتن به حرم ارباب رو میدی؟ الحق که حساب و کتابت با همه عااااااااالم فرق داره آقا😭💔 🌱 زائر کربلا 🌱 زینب توکل 🌱@meshkat_abrar
آخرین اذان به افق دیار عشق♥️ شاید بتونم ساعت ها و روز ها دلتنگی و حس عذابِ این لحظه رو توضیح بدم🙂 ولی فقط یه بیت شعر میتونه توصیفم کنه بیچاره اونکه حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلا رو این بیتو خیلی دوست داشتم ولی الان درکش کردم از اعماق وجودم... 🌱دلنوشته زائر کربلا🌱 فاطمه قطبی زاده 🌱@meshkat_abrar
اکنون حسین(علیه السلام) فرصت بیشتری برای همراهی با دلسوختگان دارد. گرچه‌ این جمع دیگر علم داری ندارد ولی شهید عشق بیرق فریاد ها و ناله ها را میبیند که دست به دست و قلب به قلب در میان قافله میچرخد.... (سفیر عشق/احمد تورگوت) پ.ن: کتابانویی هایی که در سفر عشق دلهایشان را گره زدند با کتابی که روایت گری عشق میکند... 📸عکس ارسالی خانم زهرا نبوی 🌱@meshkat_abrar
بسم الله الرحمن الرحیم🤍 اینجا کوفه‌ است شهری که مردم هزار چهره داشت می‌گویم داشت ؛چون حالا مردمش در خیابان هایشان می‌چرخند تا زائران ارباب را به منزل خود ببرند و به آنها خدمت کنند،با هرچه که دارند.. رفاقت ما با ابوماجد هم به همین شکل شروع شد چندسال قبل مارا به خانه خود برد و از همان سال رفت و آمد ما شروع شد او نیز هربار که به زیارت امام رئوف میرفت سری به ما میزد... نه ما زبان آنهارا می‌فهمیم نه انها زبان مارا اما این وسط ،یک چیزی میانمان هست که مارا به هم وصل می‌کند ...حُب الحسین... آرام اشک می‌ریزد سفر اولی هایمان سوال می‌پرسند: _برا چی داره گریه میکنه؟ علت ناراحتی‌اش را می‌گوییم خب حق دارند جا بخورند کجای جهان در کدام بازه زمانی چیزی شبیه به این را شنیده‌اید؟ گریه بخاطر رفتن مهمان؟ آن هم مردی پنجاه ساله... کودکان پنج ساله هم از هیچ خدمتی دریغ نمی‌کنند. رزق ها را که به دستشان میدهم ذوق می‌کنند و ذوقشان لبخندم را شکوفا میکند رزق هایی که ایده‌اش را از دوستان ابراری‌ام گرفتم... فکر اینکه همراه ماست لحظه‌ای آرامم نمی‌گذارد مدام دنبال رد و نشان از اومیگردم امامم را نمی‌یابم،گفته میان شما هستم اما با این چشم‌های خاکی و آلوده لایق دیدارش نیستم دست خودم نیست که با هر پرچم {یامهدی}قلبم انگار تکان میخورد کاش بودید آقاجان بودید تاحسرت اینکه پشت سر شما قدم برداریم بر دلمان سنگینی نمیکرد آخر مگر این دل چقدر قرار است بتپد؟ بغض را فرو میخورم و قدم های بعدی‌ام را تندتر برمیدارم... 🌱دلنوشته زائر کربلا🌱 معصومه سادات طباطبایی 🌱@meshkat_abrar
به نام خــ﷽ـــدا باید مقاومت میکردند،❤️ با بدن هایی اسیر و روح هایی آزاد.... (سفیر عشق/احمد تورگوت) (خانم زهرا رسالت فرد) 🌱@meshkat_abrar
هدایت شده از موسسه اَبرار
🏴 بسم رب الحسین روزها می‌گذرند، تکرار می‌شوند و خیلی چیزها در گذر ایام کهنه خواهند شد جز عشق به تو که هر روز از نو آغاز می‌گردد تازه می‌شود و طراوت می‌بخشد... 🚩مراسم روضه‌خوانی اباعبدالله حسین ۱۵ الی ۱۹ شهریور ساعت ۱۷ 🕟 سرکار خانم حاج‌ باقری ؛ جناب آقای حاج مهدی نبوی پادادشهر خیابان ۱۱پلاک ۶۵ موسسه ابرار 💠https://eitaa.com/abrar_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خــ﷽ـــدا 📚 اگر از همین الان سر معبودهایمان را به باد ندهیم روزی آنها سر ما را به باد خواهند داد.... و آن وقت است که نمی‌توانیم به فریاد هل من ناصر ینصرونی امامِ‌زمانمان لبیک بگوییم.... 🌱ارسالی یک کتابانویی🌱 خانم ریحانه شکرانی 📚 🌱@meshkat_abrar