eitaa logo
مشکات ابرار
853 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
272 ویدیو
14 فایل
🌱مشکات ابرار🌱 برگزاری کلاس‌های تدبر قرآن ویژه نوجوانان💫 📚کتابانو ⬅️ محفلی برای کتاب‌خوان‌ها
مشاهده در ایتا
دانلود
راستش اینقدر برایش اسم گذاشتند که دقیق نمیتوانم تشخیص بدهم کدام یک برازنده‌ی شکوه و‌ جمال آن است. اما یکی از آنها برایم عجیب دلنشین است؛ دیار عشق ❤️ عشقی عجیب و دوست داشتنی! عشقی از نوع خدایی اینجا همه عاشقند عشق به کسی که اگر به او وصل بشوی همیشه برنده‌ای! مهم نیست کجای این کره‌خاکی باشی شرق غرب شمال جنوب؛ وقتی عشقش در دلت جای بگیرد کار خودش را میکند. طوری روحت را جلا میدهد که گویی نوزادی پاک و معصومی و اما ارامشی که حسین(ع) میدهد بگذار نگویم.. ناگفته نماند که عشق توصیف کننده آن نیست بهتر است بگوییم :حــُب🫀 حالا تمام صفات و آرامشی که او میدهد را مرور کن و به یاد داشته باش که حسین‌ع را الله آفرید! 🌱 زائر کربلا🌱 خانم زهرا نبوی 🌱 @meshkat_abrar
ضریح بسته بود نشد که بشه از نزدیک زیارت کنیم ولی همینکه اومدم داخل همینکه گفتم بابا بارون شدم و ریختم چقد بابا گفتن اینجا حس خوبی میداد بابا... بابا علی... یه جوری تکرار میکردم انگار بعد سال ها بابامو پیدا کردم تو یک نگاه نمک گیر شدم بیچاره بودم که ۱۰ سال نیومده بودم حالا که اومدم بیچاره تر شدم چجوری دیگه ول میکردم اینجارو؟ نمیشه منو بزارید پیش بابا علی بمونم؟ مگه نمیدونین دخترا بابایی‌ان؟ من نمیتونم از بابام دل بکنم چرا باید بریم؟... نرفته دلم‌ تنگ شد... 🌱 زائر کربلا🌱 فاطمه قطبی زاده 🌱@meshkat_abrar
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه توی حرم آقا ابالفضل العباس نشستی منتظر اجازه‌ای از آقا که خدمت ارباب برسی دلت هوایی هست، اما اذن آقا ابالفضل رو نداری هنوز اذان نگفتن دم اذان فکرت اینه اینجا نماز بخونم یا نخونم؟ اصلا اینجا جماعت میشه خوند؟ از حاج خانم کنار دستت میپرسی اونم نمیدونه میری از خادم میپرسی و به حاج خانم هم میگی که نمیشه یهو حاج خانم ی چیزی میزاره کف دستت وای از نگاهت به دستت وای از هدیه ایی که آقا بهت میده میبینی سیب گذاشته کف دستت هیچی تو ذهنت نیست زبونت سنگین میشه نمیتونی حرف بزنی حتی واسه تشکر هم کلمه‌ای تو ذهنت نیست چادر میکشی رو سرت و به حال خودت گریه میکنی آقا یعنی من... با اینهمه خرابکاری که کردم... با اینهمه گناه... بهم اذن میدی؟ یعنی هنوز لایقم؟؟؟ بهم اجازه قدم گذاشتن به حرم ارباب رو میدی؟ الحق که حساب و کتابت با همه عااااااااالم فرق داره آقا😭💔 🌱 زائر کربلا 🌱 زینب توکل 🌱@meshkat_abrar
آخرین اذان به افق دیار عشق♥️ شاید بتونم ساعت ها و روز ها دلتنگی و حس عذابِ این لحظه رو توضیح بدم🙂 ولی فقط یه بیت شعر میتونه توصیفم کنه بیچاره اونکه حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلا رو این بیتو خیلی دوست داشتم ولی الان درکش کردم از اعماق وجودم... 🌱دلنوشته زائر کربلا🌱 فاطمه قطبی زاده 🌱@meshkat_abrar
بسم الله الرحمن الرحیم🤍 اینجا کوفه‌ است شهری که مردم هزار چهره داشت می‌گویم داشت ؛چون حالا مردمش در خیابان هایشان می‌چرخند تا زائران ارباب را به منزل خود ببرند و به آنها خدمت کنند،با هرچه که دارند.. رفاقت ما با ابوماجد هم به همین شکل شروع شد چندسال قبل مارا به خانه خود برد و از همان سال رفت و آمد ما شروع شد او نیز هربار که به زیارت امام رئوف میرفت سری به ما میزد... نه ما زبان آنهارا می‌فهمیم نه انها زبان مارا اما این وسط ،یک چیزی میانمان هست که مارا به هم وصل می‌کند ...حُب الحسین... آرام اشک می‌ریزد سفر اولی هایمان سوال می‌پرسند: _برا چی داره گریه میکنه؟ علت ناراحتی‌اش را می‌گوییم خب حق دارند جا بخورند کجای جهان در کدام بازه زمانی چیزی شبیه به این را شنیده‌اید؟ گریه بخاطر رفتن مهمان؟ آن هم مردی پنجاه ساله... کودکان پنج ساله هم از هیچ خدمتی دریغ نمی‌کنند. رزق ها را که به دستشان میدهم ذوق می‌کنند و ذوقشان لبخندم را شکوفا میکند رزق هایی که ایده‌اش را از دوستان ابراری‌ام گرفتم... فکر اینکه همراه ماست لحظه‌ای آرامم نمی‌گذارد مدام دنبال رد و نشان از اومیگردم امامم را نمی‌یابم،گفته میان شما هستم اما با این چشم‌های خاکی و آلوده لایق دیدارش نیستم دست خودم نیست که با هر پرچم {یامهدی}قلبم انگار تکان میخورد کاش بودید آقاجان بودید تاحسرت اینکه پشت سر شما قدم برداریم بر دلمان سنگینی نمیکرد آخر مگر این دل چقدر قرار است بتپد؟ بغض را فرو میخورم و قدم های بعدی‌ام را تندتر برمیدارم... 🌱دلنوشته زائر کربلا🌱 معصومه سادات طباطبایی 🌱@meshkat_abrar
🌱بسم الله الرحمن‌الرحیم🌱 بانو جان! خدا تو را آفرید تا مادر علمدار لشکر حسین بشوی💞و چه سعادتی! عباس پروری هم کار هر مادری نیست‌‌؛ وقتی همسر مولا علی 'ع' شدید برای ورود به خانه اجازه‌ی دختر بزرگ خانه‌ای را خواستید که کوچکتر از شما بود! خود را کنیز فرزندان زهرا نامیدید. اسمتان فاطمه بود اما با گفتن اسم شما بچه‌های زهرای مرضیه 'س' بغض می‌کردند. گفتید: «دیگر مرا فاطمه صدا نکنید! به من بگویید ام البنین» حقا که سقای آب و ادب در دامن همچنین مادری پرورش یافته، حقا! -بچه‌ها درست است پدر شما علی 'ع' است اما مادر شما فاطمه الزهرا نیست؛ شما کنیزای فرزندان حضرت فاطمه هستید. تو مادر پسران هستی تو ام البنینی هستی که همه پسرانت را فدای پسر زهرا کردی! فدای کشته کربلا کردی! یا ام البنین! وقتی به شما گفتنند عباس و عبدالله و جعفر و عثمان شهید شدند، شما جویای احوال حسین 'ع' شدی! الگوی تمام مادران و همسران شهدا هستید بانو! اسوه ولایت پذیری شما و فرزندان‌تان هستید. وقتی عباس به فرمانش است. شک نکن پس کل عالم به فرمان ام البنین! (خانم فاطمه زهرا محبی) 💠 اطلاع‌رسانی برنامه‌های نوجوانِ ابرار 👇 🌱eitaa.com/Meshkat_abrar
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم سلام از مشکات ابرار به مشکات جهان 📌مطالب کانال رو با هشتک‌های زیر میتونین دنبال کنید ☺️ ممنون که طعم شیرین اینجا رو فقط برای خودتون نمیخواید و برای دوستاتونم میفرستین😉 یی (ص) (روایت نوجوانان از سفر کربلا و مشهد) اساتید☺️👇 ◀️به مرور تکمیل می‌شه.... اگه دوست داشتین اینجا رو به بقیه هم معرفی کنید؛ پیام های بعدی رو برای دوستاتون ارسال کنید☺️ 💠 اطلاع از برنامه‌های نوجوانِ ابرار 👇 🌱eitaa.com/Meshkat_abrar
❤️ اردوی نردبان خدا خستگی قطار به چشمم نمی آید نزدیکم به سرزمین پدری... چشمانم بغض‌آلود کوه هارا مینگرد امان از چشمانی که آرام نگرفته اند تا آن لحظه که زاویه دیدشان حرم باشد برف روی کوه ها را دوست دارم، نه بخاطر زیباییشان ... زیرا نشانه نزدیکی من به بارش برف حرم توست پدری که به آمدنم نه نمی‌گوید هر چند سخت ولی عاشق و غیر عاشق را نمی‌شناسد و کرمش را به همه میرساند ماه را دوست دارم نه بخاطر روشنی شب چون شب روی زمین حرم قدم برمیدارم. دنبال هر آن چیزی هستم که علاقه اش به من نرسیده باشد ولی امان از زیبایی.... قطار آرام تر میرود ، انگار امام هم منتظر است. منتظر دختران ابراری😍 ... دل نوشته زائر مشهد (خانم زهرا داوطلب) پ.ن: جزء خوانی به نیت شهدا 💛 و پیدا کردن کلمه صلاة در قرآن در قطار 💠 اطلاع از برنامه‌های‌ نوجوانِ ابرار 🌱eitaa.com/Meshkat_abrar
بسم الله الرّحمن الرّحیم 💛 اردوی نردبان خدا 🪜 احیای نیمه شعبان مشهد مقدس از خوبی محل اسکان‌مان نزدیکی حرم است. از باب هادی وارد می‌شویم و دل را وصل می‌کنیم به ضریح مطهر... قلبمان آرام می‌گیرد با الله‌اکبرهای صبح‌های سرد حرم مطهر. نمازمان را در صحن و سرا هم‌قامت با ملائک خواندیم و چای داغ بعد از زیارت، حالمان را بیشتر خوب کرد تا باهم راهی پارک شویم. دورهمی دوستانه و رفیقانه که صبح تا ظهرمان را پر از شادی و نشاط کرد و همچنان در انتظار کلاس بعدیِ بودیم. مسیر حسیینیه تا حرم چراغانی شده و آذین بسته‌اند. شور و بوی عود و هلهله شادی مردم، در شهر مشهد پیچیده است، شبی خاصّ است برای تولد بنده‌ی خاصّ و عزیز. شب تولد مهدی موعود است و جشن و سرور ملائک. آسمان نورانی شده است و زمین پر از هوای خوب و خنک.... ما هم بلند می‌شویم،با ملکوت هم‌صدا می‌شویم و جشن شادی برپا می‌کنیم و راهی می‌شویم برای احیا در حرم امن امام و لبیک گفتن به امام زمان‌مان... عهد و میثاق بستن با او و ماندن پای راه او... 😍❤️ 💠 اطلاع از برنامه‌های‌ نوجوانِ ابرار 🌱eitaa.com/Meshkat_abrar
بسم الله الرحمن الرحیم یٰس‌❤️ جلسات را یک به یک گذراندیم و غرق عشق شدیم. هر جلسه را با یک بغض به خانه رفتیم و از شدت این عشق حیران ماندیم. هرجلسه بیشتر عاشق شدیم و هر روز با خواندن یس این عشق را به بندبند وجود تزریق کردیم. حالا که دو هفته‌ایست از حضور در کلاس یس محروم شده‌ام. سراغ نوشته‌هایم رفتم. مشغول ورق زدن جزوه‌ام بودم که به آیه یازده رسیدم و این عبارت: خَشِیَّ الرّحمٰن❤️ در ترجمه آمده ترس از خداوند. اینکه در این عبارت از صفت الرحمن استفاده شده خودش یک کلاسِ درس است... در جلسه‌ای که به این آیه رسیدیم استادمان مثالی زد برای این عبارت، این ترس را به دلواپسی‌هایمان هنگام اربعین تشبیه کرد. مثل حال الانِ ما... ترس از رد شدن، ترس از خواسته نشدن از طرف معشوق... این دل‌نگرانیِ شیرین و این آشفتگی همه از رحمت است. این را چشیدیم و همه می‌دانیم در پسِ این آشفتگی‌ها چه محبتِ مغتنمی را در قلب خود داریم. حالا که حلالیت طلبیدن‌های دوستان و عزیزان را می‌شنویم و التماس‌دعاها را توام با بغض زمزمه می‌کنیم به شما می‌گویم، تهِ این قصه دو راه است. یا هفته بعد ما نیز حلالیت طلبیده و در مسیر عشق قدم برمی‌داریم. یا التماس‌دعاها را گفته و با قلبی مچاله شده روز اربعین در مجلسی می‌نشینیم، روضه خرابه شام و جسم کبود شده شاهدختِ حسین [ع] را می‌شنویم و زیر چادرمان برای دلِ بیچاره و جامانده عزاداری می‌کنیم. این قصه راه سوم ندارد... هیچوقت نداشته؛ چون عشق تو جبران است، برای تمام نرسیدن‌ها.. نشدن‌ها... نبودن‌ها... ما یا با شوق به وصال می‌رسیم و یا با غمی شیرین به استقبال فراق می‌رویم. ز تو کِی توان جدایی؟ چو تو هست و بودِ مایی... معصومه سادات طباطبایی ۱۴۰۳/۵/۲۱ 💠اطلاع رسانی برنامه‌های نوجوانِ ابرار 🏴eitaa.com/Meshkat_abrar