eitaa logo
فرهنگی قرآنی مدرسه مشکات
372 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
962 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۲۶》 : وَاذْكُرُوا إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَ أَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ : و به خاطر بیاورید هنگامى را که شما در روى زمین، گروهى کوچک و زبون بودید. آنچنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند. ولى او شما را پناه داد. و با یارى خود تقویت کرد. و از روزیهاى پاکیزه بهره مند ساخت. تا شکر (نعمت هایش را) به جا آورید. بار دیگر قرآن دست مسلمانان را گرفته به گذشته تاریخشان باز مى گرداند و به آنها حالى مى کند که در چه پایه اى بودید و اکنون در چه مرحله اى قرار دارید تا درسى را که در آیات قبل به آنها آموخت به خوبى درک کنند. مى فرماید: به خاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها شما را به ضعف و ناتوانى کشانده بودند (وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ). آن چنان که مى ترسیدید مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند (تَخافُونَ أَنْیَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ). این تعبیر، تعبیر لطیفى است که نهایت ضعف و کمى نفرات مسلمانان را در آن زمان آشکار مى سازد، آن چنان که گوئى همانند یک جسم کوچک در هوا معلق بودند که دشمن به آسانى مى توانست آنها را برباید و از بین ببرد و این اشاره به وضع مسلمانان در مکّه قبل از هجرت در برابر مشرکان نیرومند و یا اشاره به مسلمانان بعد از هجرت، در مقابل قدرت هاى بزرگ آن روز همانند ایران و روم است. آنگاه مى افزاید: ولى خداوند شما را پناه داد (فَآواکُمْ). و با یارى خود شما را تقویت کرد (وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ). و از روزى هاى پاکیزه شما را بهره مند ساخت (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ). شاید شکر نعمت او را به جا آرید (لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ). و اکنون به مرحله اى رسیده اید که قدرت در هم شکستن نیروهاى مشرکان مکّه را پیدا کرده اید و تهدیدى براى ستمگران و زورگویان قبایل حجاز شده اید. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۲۷》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ : اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید. و (نیز) در امانتهاى خود خیانت روا مدارید، در حالى که مى دانید (این کار، گناه بزرگى است). : خیانت و سرچشمه آن در نخستین آیه، خداوند روى سخن را به مؤمنان کرده مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ). خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامى مسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند. یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند. و یا به طور کلّى واجبات و محرمات و برنامه هاى الهى را پشت سر بیفکنند، بدین جهت از ابن عباس نقل شده: هر کس چیزى از برنامه هاى اسلامى را ترک کند یک نوع خیانت نسبت به خدا و پیامبر مرتکب شده است. آنگاه مى افزاید: در امانات خود نیز خیانت نکنید (وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ). خِیانَت در اصل، به معناى خوددارى از پرداخت حقى است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و آن ضد امانت است. امانت گر چه معمولاً به امانت هاى مالى گفته مى شود، ولى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد که تمام شئون زندگى اجتماعى، سیاسى و اخلاقى را در بر مى گیرد. لذا در حدیث وارد شده: أَلْمَجالِسُ بِالأَمانَةِ: گفتگوهائى که در جلسات خصوصى مى شود امانت است. و در حدیث دیگرى مى خوانیم: إِذا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِحَدِیْث ثُمَّ الْتَفَتَ فَهُوَ أَمانَةٌ: هنگامى که کسى براى دیگرى سخنى نقل کند سپس به اطراف خود بنگرد (که آیا کسى آن را شنید یا نه) این سخن امانت است. روى این جهت آب و خاک اسلام در دست مسلمانان امانت الهى است، فرزندان آنها امانت هستند، و از همه بالاتر قرآن مجید و تعلیماتش امانت بزرگ پروردگار محسوب مى شود. بعضى گفته اند: امانت خدا آئین اوست، امانت پیامبر سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها مى باشد، ولى امانت در آیه فوق همه را شامل مى شود. به هر حال، خیانت در امانت از منفورترین اعمال و از زشت ترین گناهان است، کسى که در امانت خیانت مى کند در حقیقت منافق است، چنان که در حدیث از پیامبر نقل شده: آیَةُ الْمُنافِقِ ثَلاثٌ: إِذا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ إِذا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَ إنْ صامَ وَ صَلّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ نشانه منافق سه چیز است: هنگام سخن دروغ مى گوید، به هنگامى که وعده مى دهد تخلف مى کند و به هنگامى که امانتى نزد او بگذارند خیانت مى نماید، چنین کسى منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند. اصولاً ترک خیانت، در امانت، از وظائف و حقوق انسانى است، یعنى حتى اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد، نمى توان در امانت او خیانت کرد. و در پایان آیه مى گوید: ممکن است از روى اشتباه و بى اطلاعى چیزى را که خیانت است مرتکب شوید ولى هرگز آگاهانه اقدام به چنین کارى نکنید (وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ). البته اعمالى همچون اعمال ابولبابه مصداق جهل و اشتباه نیست، چرا که عشق و علاقه به مال و فرزند و حفظ منافع شخصى، گاهى در یک لحظه حساس چشم و گوش انسان را مى بندد و مرتکب خیانت به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى شود این در حقیقت خیانت آگاهانه است. ولى مهم این است که: انسان زود همچون ابولبابه بیدار شود و گذشته را جبران کند. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۲۸》 ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَة وَ: أَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيم : و بدانید اموال و فرزندان شما، وسیله آزمایش است. و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست. : در آیه بعد، به مسلمانان هشدار مى دهد مواظب باشند علاقه به امور مادّى و منافع زودگذر شخصى پرده بر چشم و گوش آنها نیفکند و مرتکب خیانت هائى شوند که سرنوشت جامعه آنها را به خطر مى افکند. مى فرماید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش و امتحان شما هستند (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ). فِتْنَة، همان طور که سابقاً هم اشاره کردیم ـ در این گونه موارد به معناى وسیله آزمایش است و در حقیقت مهم ترین وسیله آزمون ایمان و کفر، شخصیت و فقدان شخصیت، و میزان ارزش انسانى اشخاص، همین دو موضوع است. چگونگى به دست آوردن اموال، چگونگى خرج کردن آنها، طرز نگاهدارى آن، و میزان دلبستگى و علاقه به آن، همگى میدان هاى آزمایش بشر است. بسیارند کسانى که از نظر عبادات معمولى و تظاهر به دین و مذهب، و حتى گاهى از نظر انجام مستحبات، بسیار سخت گیرند و وفا دارند، اما به هنگامى که پاى یک مسأله مالى به میان مى آید، همه چیز کنار مى رود و تمام قوانین الهى، مسائل انسانى، و حق و عدالت، به دست فراموشى سپرده مى شود. در مورد فرزندان، که میوه هاى قلب انسان و شکوفه هاى حیات او هستند نیز غالباً چنین است. بسیارى از کسانى که به ظاهر پاى بند به امور دینى، مسائل انسانى و اخلاقى هستند را مى بینیم به هنگامى که پاى فرزندشان به میان مى آید گوئى پرده اى بر افکارشان مى افتد و همه این مسائل را فراموش مى کنند، عشق به فرزند سبب مى شود حرام را حلال، و حلال را حرام بشمرند و براى تأمین آینده خیالى او، تن به هر کارى بدهند و هر حقى را زیر پا بگذارند. باید خود را در این دو میدان بزرگ امتحان، به خدا بسپاریم و به هوش باشیم که بسیار کسان، در این دو میدان لغزیدند، سقوط کردند و نفرین ابدى را براى خود فراهم ساختند. باید اگر یک روز لغزشى از ما سر زد ابولبابه وار، در مقام جبران لغزش برآئیم و حتى اموالى که سبب چنین لغزشى شده است در این راه فدا کنیم. و در پایان آیه به آنها که از این دو میدان امتحان، پیروز بیرون مى آیند بشارت مى دهد که: پاداش بزرگ نزد پروردگار است (وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ). هر قدر عشق به فرزند بزرگ جلوه کند، و هر اندازه اموالى که مورد نظر است زیاد و مهم و جالب باشد، باز اجر و پاداش پروردگار از آنها برتر، عالى تر و بزرگ تر است. در اینجا سؤالاتى است از قبیل این که: چرا خداوند با آن احاطه علمى که دارد مردم را آزمایش مى کند؟ و این که چرا آزمایش خدا عمومى است و حتى پیامبران را شامل مى شود؟ و این که مواد آزمایش الهى و راه پیروزى در آنها چیست؟ ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۲۹》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَ يُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ : اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما (نورانیت درون و) وسیله تشخیص حق از باطل قرار مى دهد. و گناهانتان را مى پوشاند. و شما را مى آمرزد. و خداوند داراى فضل عظیم است. : در این آیه چهار نتیجه و ثمره براى تقوا و پرهیزکارى بیان شده است. نخست، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینى خاصى مى بخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً). فُرْقان صیغه مبالغه از ماده فَرْق است و در اینجا به معناى چیزى است که به خوبى حق را از باطل جدا مى کند. این جمله کوتاه و پر معنا یکى از مهم ترین مسائل سرنوشت ساز انسان را بیان کرده و آن این که: در مسیر راهى که انسان به سوى پیروزى ها مى رود، همیشه پرتگاه ها و بیراهه هائى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مى کند که اثرى از او باقى نماند. در این راه مهم ترین مسأله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است. اگر به راستى انسان این حقائق را به خوبى بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است. مشکل این است که در بسیارى از این گونه موارد انسان گرفتار اشتباه مى شود، باطل را به جاى حق مى پندارد و دشمن را به جاى دوست انتخاب مى کند، و بیراهه را جاده صاف و مستقیم. در اینجا دید و درک نیرومندى لازم است و نورانیت و روشن بینى فوق العاده. آیه فوق مى گوید: این دید و درک، ثمره درخت تقوا است، اما چگونه تقوا، پرهیز از گناه و هوا و هوس هاى سرکش به انسان چنین دید و درکى مى دهد شاید براى بعضى مبهم باشد، اما کمى دقت پیوند میان این دو را روشن مى سازد. توضیح این که: اولاً ـ نیروى عقل انسان به قدر کافى براى درک حقایق آماده است، ولى پرده هائى از حرص، طمع، شهوت، خودبینى، حسد و عشق هاى افراطى به مال، همسر، فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مى گردد، و یا مانند غبار غلیظى فضاى اطراف را مى پوشاند و پیداست در چنین محیط تاریکى انسان چهره حق و باطل را نمى تواند بنگرد. اما اگر با آب تقوا این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است. ثانیاً ـ مى دانیم: هر کمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از کمالِ حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیک تر شود، پرتو نیرومندترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت. روى این حساب، همه علم و دانش ها از علم و دانش او سرچشمه مى گیرد و هر گاه انسان در پرتو تقوا و پرهیز از گناه و هوا و هوس به او نزدیک تر شود، و قطره وجود خود را به اقیانوس بى کران هستى او پیوند دهد، سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت. و به تعبیر دیگر: قلب آدمى همچون آئینه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالم تاب، اگر این آئینه را زنگار هوا و هوس، تیره و تار کند، نورى در آن منعکس نخواهد شد. اما هنگامى که در پرتو تقوا و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود نور خیره کننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعکس مى گردد و همه جا را روشن مى سازد. بدین رو در طول تاریخ در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشن بینى هائى مشاهده شده که هرگز از طریق علم و دانش معمولى قابل درک نیست. آنها بسیارى از حوادث را که در لابلاى آشوب هاى اجتماعى ریشه آن ناشناخته بود به خوبى مى شناختند و چهره هاى منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده مى دیدند! این اثر عجیب تقوا در شناخت واقعى و دید و درک انسان ها در بسیارى از روایات و آیات دیگر نیز آمده است. ثالثاً ـ از نظر تجزیه و تحلیل عقلى نیز پیوند میان تقوا و درک حقایق قابل فهم است; زیرا مثلاً جوامعى که بر محور هوا و هوس مى گردد و دستگاه هاى تبلیغاتى آنها در مسیر دامن زدن به همین هوى و هوس ها گام بر مى دارد، روزنامه ها مروج فساد مى شوند، رادیوها بلندگوى آلودگى و انحرافات مى گردند، و تلویزیون ها در خدمت هوا و هوسند، در چنین جوامعى تمیز حق از باطل، و خوب از بد، براى غالب مردم بسیار مشکل است. بنابراین آن بى تقوائى سرچشمه این فقدان تشخیص و یا سوء تشخیص است.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《 ۳۰ 》 : وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ : (به خاطر بیاور) هنگامى را که کافران براى تو نقشه مى کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکّه) بیرون کنند. آنها توطئه مى کردند، و خداوند هم تدبیر مى کرد. و خدا بهترین تدبیرکنندگان است. : سر آغاز هجرت بعضى معتقدند این آیه و پنج آیه بعد از آن، در مکّه نازل شده است، زیرا به جریان هجرت پیامبر (صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند. ولى طرز بیان آیه گواهى مى دهد بعد از هجرت نازل گردیده است چون به شکل بازگوئى حادثه گذشته است. بنابراین، آیه اگر چه اشاره به جریان هجرت دارد، ولى مسلماً در مدینه نازل شده و بازگو کننده یک خاطره بزرگ و نعمت عظیم پروردگار بر پیامبر و مسلمانان است. نخست مى گوید: به خاطر بیاور زمانى را که مشرکان مکّه نقشه مى کشیدند که تو را یا به زندان بیفکنند و یا به قتل رسانند و یا تبعید کنند(وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ). کلمه مکر همانگونه که قبلاً نیز گفته ایم در لغت عرب به معنى تدبیر، چاره اندیشى و طرح نقشه است، نه معنى معروفى که در فارسى امروز دارد، همان طور که حیله نیز در لغت به معنى چاره اندیشى است. ولى در فارسى امروز به معنى نقشه هاى مخفیانه زیانبخش به کار مى رود. آنگاه اضافه مى کند: آنها نقشه مى کشند، چاره مى اندیشند، و خداوند هم چاره جوئى و تدبیر مى کند و او بهترین چاره جویان و مدبران است(وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ). اگر در حادثه هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) درست بیندیشیم به این نکته برخورد مى کنیم که آنها حداکثر نیروى فکرى و جسمانى خویش را براى نابود کردن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به کار بردند، و حتى پس از آن که پیامبر از چنگال آنها بیرون رفت یکصد شتر که در آن روز سرمایه عظیمى بود براى یافتن پیامبر جایزه تعیین کردند و افرادى بسیار به خاطر تعصب مذهبى و یا به دست آوردن این جایزه بزرگ کوه‌ها و بیابان هاى اطراف مکّه را زیر پا گذاردند، و حتى تا دم در غار آمدند. ولى خداوند با یک وسیله بسیار ساده و کوچک چند تار عنکبوت همه این طرح ها را نقش بر آب کرد. با توجه به این که هجرت سر آغاز مرحله نوینى از تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت بود، نتیجه مى گیریم که خداوند به وسیله چند تار عنکبوت مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد! این منحصر به جریان هجرت نیست بلکه تاریخ انبیاء نشان مى دهد همواره خداوند براى در هم کوبیدن گردنکشان از ساده ترین وسائل استفاده مى کرده: ▫️گاهى از وزش باد. ◽️زمانى از انبوه پشه ها. ▫️گاهى از پرنده کوچک ابابیل ... و مانند اینها، تا ضعف و ناتوانى بشر را در برابر قدرت بى پایانش آشکار سازد، و او را از فکر طغیان و سرکشى باز دارد. این نکته نیز قابل توجه است که توسل به این سه موضوع: زندان ، تبعید ، و کشتن منحصر به مشرکان مکّه در برابر پیامبر نبود، بلکه همیشه جباران براى کوتاه کردن زبان مصلحان و از میان بردن نفوذ آنها در میان توده هاى رنجدیده اجتماع، به یکى از این سه موضوع توسل مى جستند. ولى همان گونه که اقدام مشرکان مکّه در مورد پیامبر نتیجه معکوس داد و مقدمه تحرک و جنبش تازه اى در اسلام شد، این گونه سخت گیرى ها در موارد دیگر نیز معمولاً نتیجه معکوس بخشیده است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۱》 : وَ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ : و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده مى شود، مى گویند: «شنیدیم. (چیز مهمّى نیست.) اگر بخواهیم مثل آن را مى گوییم.اینها همان افسانه هاى پیشینیان است!» : بیهوده گویان در آیه گذشته نمونه اى از منطق عملى مشرکان خرافى مکّه بیان شد، در این آیه و آیات بعدی نمونه‌اى از منطق فکرى آنها منعکس شده است تا روشن شود آنها نه داراى سلامت فکر بودند و نه درستى عمل، بلکه همه برنامه هایشان بى اساس و ابلهانه بود! در این آیه مى‌گوید: هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده شود مى گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمى نیست) اگر بخواهیم مثل آن را مى‌گوئیم! (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا). اینها که محتواى مهمى ندارد، همان افسانه هاى پیشینیان است!(إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ الأَوَّلینَ). این سخن را در حالى مى گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند. آنها به خوبى مى دانستند توانائى معارضه با قرآن را ندارند، ولى از روى تعصب و کینه توزى و یا براى اغفال مردم مى گفتند: این آیات مهم نیست ما هم مثل آن را مى توانیم بیاوریم اما هیچ گاه نیاوردند. این یکى از منطق هاى نادرستشان بود که با ادعاهاى تو خالى و بى اساس مانند همه جباران تاریخ سعى داشتند کاخ قدرتشان را چند روزى بر پا دارند. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۲》 : وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ : و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: «خداوندا! اگر این حقیقتى از سوى توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکى براى ما بفرست!» : در این آیه منطق عجیب دیگرى را بازگو مى کند و مى گوید: (به خاطر بیاور) هنگامى را که (دست به دعا بر مى داشتند و) مى گفتند: خداوندا، اگر این (آئین و این قرآن) حق است و از ناحیه تو است بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آور!(وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ). یا به عذاب دردناک (دیگرى) ما را گرفتار کن(أَوِ ائْتِنا بِعَذاب أَلیم). این سخن را به خاطر آن مى گفتند که بر اثر شدت تعصب و لجاجت، چنان مى‌پنداشتند که آئین اسلام صددرصد بى اساس است و گرنه کسى که احتمال حقانیت آن را مى دهد چنین نفرینى به خود نمى‌کند. این احتمال نیز وجود دارد که سرکردگان مشرکان براى اغفال مردم، گاهى چنین سخنى را مى گفتند تا به افراد ساده لوح نشان دهند آئین محمّد(صلى الله علیه وآله) به کلى باطل است، در حالى که در دلشان چنین نبود. گویا مشرکان با این سخن مى‌خواستند این مطلب را وانمود کنند که تو درباره انبیاى پیشین مى گوئى خداوند دشمنانشان را گاهى به وسیله بارانى از سنگ مجازات کرد (همانند قوم لوط) اگر راست مى گوئى تو نیز چنین کن! در مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: پس از آن که پیامبر(صلى الله علیه وآله)على(علیه السلام) را در غدیر خم به خلافت منصوب کرد، فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ این مسأله در همه جا منتشر شد. نعمان بن حارث فهرى(که از منافقان بود) خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، گفت: به ما گفتى: شهادت به توحید و نفى بت‌ها، و گواهى به رسالت تو بدهیم، و دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى، همه را پذیرفتیم، ولى به این قناعت نکردى و این پسر(منظورش على بن ابى طالب(علیه السلام) است!) را خلیفه کردى و گفتى: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ آیا این سخن از تو است یا دستورى از طرف خداست؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: به خدائى که جز او معبودى نیست از ناحیه خداست. نعمان برگشت در حالى که مى گفت: اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ: خداوندا! اگر این سخن از ناحیه توست بارانى از سنگ از آسمان بر ما بفرست . چیزى نگذشت که سنگى بر او سقوط کرد و کشته شد. این حدیث، منافات با آن ندارد که آیه پیش از داستان غدیر نازل شده باشد زیرا شأن نزول آیه جریان نعمان نبوده، بلکه نعمان در نفرین خود از آیه اى که قبلاً نازل شده بود، اقتباس کرد. و این نظیر آن است که ما در دعاى خود از قرآن اقتباس مى کنیم و مى گوئیم: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ: پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ⚜️🔹نام سوره: انفال ⚜️🔹شماره آیه:《۳۳》 : وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهم يَسْتَغْفِرُونَ. : ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد. و (نیز) تا (گروهى از آنها) استغفار مى کنند، خدا عذابشان نمى کند. : در آیات گذشته دو ایراد از ناحیه مخالفان به پیامبر(صلى الله علیه وآله) شد که یکى از آنها باطل بودنش واضح بوده، لذا قرآن به پاسخ آن نپرداخته، و آن این که گفتند: ما اگر بخواهیم مى توانیم مثل قرآن را بیاوریم. مسلماً این یک ادعاى کاذب و تو خالى بود و اگر مى توانستند حتماً آورده بودند، بنابراین نیازى به پاسخ نداشته است. ایراد دوم آنها این بود که: اگر این آیات حق است و از طرف خدا است پس ما را مجازات کند و بلا بر ما فرود آرد. قرآن در سومین آیه مورد بحث به آنها چنین پاسخ مى دهد: هیچ گاه خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که تو در میان آنها هستى (وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ). در حقیقت وجود پر برکت تو که رحمة للعالمیناست، مانع از آن خواهد بود که بر این گناهکاران بلا نازل گردد، و همانند اقوام گذشته که به طور دسته جمعى و یا انفرادى با وسائل مختلف از میان رفتند، نابود گردند. پس از آن اضافه مى کند: همچنین خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که استغفار کنند (و از او تقاضاى عفو نمایند) (وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ). در تفسیر این جمله، مفسران احتمالاتى داده اند: بعضى گفته اند: منظور این است که: بعضى از مشرکان بعد از گفتن جمله آیه قبل از گفتار خود پشیمان شده اند و عرضه داشته اند: غُفْرانَکَ رَبَّنا: خدایا ما را بر این گفتار ببخش ! و همین سبب شد که حتى بعد از خروج پیامبر از مکّه گرفتار بلا و نابودى نشوند. جمع دیگرى گفته اند: این جمله اشاره به باقیمانده مؤمنان در مکّه است; زیرا پس از هجرت پیامبر جمعى که قادر بر هجرت نبودند همچنان در مکّه باقى ماندند و وجود آنها که پرتوى از وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود مانع از نزول عذاب بر مشرکان مکّه شد. این احتمال نیز وجود دارد که این جمله، مفهوم یک جمله شرطیه را دارد، یعنى اگر آنها از کردار خود پشیمان شوند و به درگاه خدا روى آرند و استغفار کنند مجازات الهى از آنها برداشته خواهد شد. در عین حال جمع میان این احتمالات در تفسیر آیه نیز بعید نیست، یعنى ممکن است آیه اشاره به همه اینها باشد. در هر حال، مفهوم آیه اختصاص به مردم عصر پیامبر ندارد، بلکه یک قانون کلى درباره همه مردم است. از این جهت در حدیث معروفى که در منابع شیعه از حضرت على(علیه السلام) و در منابع اهل تسنن از شاگرد على(علیه السلام)، ابن عباس نقل شده مى خوانیم: کانَ فِی الأَرْضِ أَمانانِ مِنْ عَذابِ اللّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُما فَدُونَکُمُ الآْخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ... وَ قَرَأَ هذِهِ الآیَةَ: در روى زمین دو وسیله امنیت از عذاب الهى بود: یکى از آنها (که وجود پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومى (یعنى استغفار) تمسک جوئید... سپس آیه فوق را تلاوت فرمود . از آیه فوق و این حدیث، روشن مى شود: وجود پیامبران وسیله مؤثرى براى امنیت مردم در برابر بلاهاى سخت و سنگین، و پس از آن استغفار و توبه و روى آوردن به درگاه حق، عامل دیگرى است. اما اگر عامل دوم نیز بر چیده شود جوامع بشرى هیچ گونه مصونیتى در برابر مجازات هاى دردناکى که به خاطر گناهانشان در انتظار آنهاست نخواهند داشت. این مجازات ها در شکل حوادث دردناک طبیعى، و یا جنگ هاى خانمانسوز و ویرانگر، یا اشکال دیگر، آشکار مى شوند، همان گونه که انواع مختلف آن را را تا کنون دیده یا شنیده ایم. در دعاى کمیل که از حضرت على(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلاءَ: خداوندا! گناهانى را که مایه نزول بلاها مى شود بر من ببخش. این تعبیر نشان مى دهد اگر استغفار نباشد بسیارى از گناهان مى توانند سرچشمه نزول بلاها شوند. ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از استغفار، گفتن و تکرار جمله خدایا مرا ببخش یا أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِى نیست، بلکه روح استغفار یک حالت بازگشت به سوى حق و آمادگى براى جبران گذشته است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ⚜️🔹نام سوره: انفال ⚜️🔹شماره آیه:《۳۴》 وَ مَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ ۚ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ : چرا خدا آنها را مجازات نکند، با این که آنان از (عبادت موحّدان در کنار) مسجدالحرام جلوگیرى مى کنند در حالى که سرپرست (و متولى) آن نیستند؟! سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند. ولى بیشتر آنها نمى دانند. : مى گوید: اینها استحقاق عذاب الهى را دارند: چرا خداوند آنها را عذاب نکند و حال آن که مانع از رفتن مؤمنان به مسجدالحرام مى شوند (وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ). و این اشاره به زمانى است که مسلمانان در مکّه بودند و حق نداشتند آزادانه در کنار خانه خدا اقامه نماز جماعت کنند و با انواع مزاحمت ها و شکنجه ها رو به رو مى شدند. و یا اشاره به ممانعت هائى است که بعد از انجام مراسم حج و عمره نسبت به مؤمنان به عمل مى آوردند. عجیب این که: این مشرکان آلوده، خود را صاحب اختیار و سرپرست این کانون بزرگ عبادت مى پنداشتند، ولى قرآن اضافه مى کند: آنها هرگز سرپرستان این مرکز مقدس نبودند (وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ). هر چند خود را متولیان و صاحبان اختیار خانه خدا مى پنداشتند، تنها کسانى حق این سرپرستى را دارند که موحد و پرهیزکار باشند (إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ). ولى غالب آنها از این واقعیت بى خبرند (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ). گر چه این حکم درباره مسجدالحرام گفته شده است، ولى در واقع شامل همه کانون هاى دینى، مساجد و مراکز مذهبى مى شود. متولیان و متصدیان آنها باید از پاک ترین، پرهیزکارترین و فعال ترین مردم باشند که این کانون ها را پاک، زنده، مرکز تعلیم، تربیت، بیدارى و آگاهى قرار دهند، نه مشتى افراد کثیف، وابسته، خود فروخته و آلوده، که این مراکز را تبدیل به دکه تجارتى و مرکز تخدیر افکار و بیگانگى از حق سازند. به عقیده ما اگر مسلمانان همین دستور اسلامى را درباره مساجد و کانون هاى مذهبى اجرا مى کردند امروز جوامع اسلامى شکل دیگرى داشت. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۵》 : وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً ۚ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ : (آنها که مدّعى بودند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه کعبه، چیزى جز سوت کشیدن و کف زدن نبود. پس بچشید عذاب (الهى) را به سبب آنچه انکار مى کردید! : عجیب تر این که آنها مدعى بودند نماز و عبادتى دارند و به کارهاى احمقانه خود، نعره زدن ها و کف زدن هاى در اطراف خانه خدا، نام نماز مى گذاشتند، بدین رو قرآن اضافه مى کند: نماز آنها در کنار خانه کعبه، چیزى جز سوت کشیدن و کف زدن نبود (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً). در تاریخ مى خوانیم: گروهى از اعراب در زمان جاهلیت به هنگام طواف خانه کعبه لخت مادرزاد مى شدند، سوت مى کشیدند و کف مى زدند و نام آن را عبادت مى گذاشتند. و نیز نقل شده: هنگامى که پیامبر در کنار حجر الاسود (رو به سوى شمال مى ایستاد که هم مقابل کعبه باشد و هم بیت المقدس! و) مشغول نماز مى شد، دو نفر از طایفه بنى سهم در طرف راست و چپ آن حضرت مى ایستادند یکى صیحه مى کشید و دیگرى کف مى زد، تا نماز پیامبر را مشوش کنند. در تعقیب این جمله مى گوید: اکنون که همه کارهاى شما حتى نماز و عبادتتان این چنین ابلهانه و زشت و شرم آور است مستحق مجازاتید پس بچشید عذاب الهى را به خاطر این کفرتان (فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۶》 : إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ ۗ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ : کسانى که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مى کنند. آنان این اموال را ( در این راه) صرف مى کنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد. سپس شکست خواهند خورد. و (در جهان دیگر) کافران به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد. انفاق براى بازداشتن از راه خدا شأن نزول آیه هر چه باشد، مفهوم آیه، یک مفهوم جامع است که تمام کمک هاى مالى دشمنان حق و عدالت براى پیشرفت مقاصد شومشان را در بر مى گیرد. نخست مى گوید: کافران و دشمنان حق، اموالشان را انفاق مى کنند تا مردم را از راه خدا باز دارند (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ). اما این صرف اموال، هیچ گاه پیروزى براى آنها نمى آفریند به زودى این اموال را انفاق مى کنند اما سرانجام مایه حسرت و اندوهشان خواهد بود (فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً). سپس مغلوب طرفداران حق مى شوند. (ثُمَّ یُغْلَبُونَ). نه تنها در زندگى این جهان گرفتار حسرت و شکست مى شوند، که در سراى دیگر این کافران دسته جمعى به سوى دوزخ مى روند (وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۷》 : لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ : (اینها همه) بخاطر آن است که خداوند (مى خواهد) ناپاک را از پاک جدا سازد، و ناپاکها را روى یکدیگر بگذارد، و همه را متراکم سازد، و (یکجا) در دوزخ قرار دهد. و اینها همان زیانکارانند. : پس از آن که در آیه گذشته سه نتیجه شوم انفاق هاى مالى دشمنان حق بازگو شد در این آیه مى فرماید: این حسرت و شکست و بدبختى براى آن است که خداوند مى خواهد ناپاک را از پاک در این جهان و جهان دیگر جدا سازد (لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ). این یک سنت الهى است که براى همیشه، پاک و ناپاک، مخلص و ریاکار، مجاهد راستین و دروغین، کارهاى الهى و شیطانى، برنامه هاى انسانى و ضد انسانى ناشناخته نمى‌مانند. بلکه سرانجام، صفوف از یکدیگر مشخص مى‌گردد، و حق جلوه خود را نشان خواهد داد، و البته این در صورتى است که طرفدارانش همانند مسلمانان راستین بدر از آگاهى و فداکارى کافى برخوردار باشند. سپس اضافه مى کند: و براى آن است که خداوند ناپاک ها را به یکدیگر ضمیمه کند و همه را متراکم سازد، و در جهنم قرار دهد(وَ یَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْض فَیَرْکُمَهُ جَمیعاً فَیَجْعَلَهُ فی جَهَنَّمَ). خبیث و ناپاک از هر گروه و در هر شکل و لباس سرانجام شکل واحدى خواهند داشت، و پایان کار همه آنها زیان و خسران خواهد بود چنان که قرآن مى گوید: آنها زیانکارانند (أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۸》 : قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنتَهُوا يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَ إِن يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ : به کسانى که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر (به اعمال سابق) بازگردند، سنّت (خداوند در مورد) گذشتگان، (درباره آنها) جارى مى شود.» (و مجازات شدیدى خواهند شد). غفران اعمال گذشته مى‌دانیم روش قرآن این است که بشارت و انذار را با هم توأم مى کند؛ یعنى همان گونه که دشمنان حق را تهدید به مجازات هاى سخت و دردناک مى‌نماید، راه بازگشت را نیز به روى آنها باز مى گذارد. این آیه، همین روش را تعقیب مى‌کند، و به پیامبر دستور مى دهد: به افرادى که کافر شده اند بگو: اگر از مخالفت و لجاجت و طغیان و سرکشى بازایستند و به سوى آئین حق باز گردند گذشته آنها بخشوده خواهد شد(قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ). از این آیه استفاده مى شود با قبول اسلام، گذشته هر چه باشد مورد عفو قرار مى گیرد، و این همان چیزى است که در روایات اسلامى به عنوان یک قانون کلى آمده است. گاهى به عبارت: أَلإِسْلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَهُ: اسلام ما قبل خود را مى پوشاند. و گاهى به تعبیر دیگر، که از طرق اهل سنت از پیامبر نقل شده: إِنَّ الإِسْلامَ یَهْدُمُ ما کانَ قَبْلَهُ، وَ إِنَّ الْهِجْرَةَ تَهْدُمُ ما کانَ قَبْلَها وَ إِنَّ الْحَجَّ یَهْدُمُ ما کانَ قَبْلَهُ: اسلام آنچه را که قبل از آن است از میان مى برد، و هجرت کردن نیز ما قبل خود را از میان مى برد، و حج خانه خدا ما قبل خود را محو مى کند. منظور این است: اعمال و کارهاى خلاف، و حتى ترک فرائض و واجبات قبل از اسلام، به خاطر پذیرش اسلام، مورد عفو قرار خواهد گرفت و مجازات آنها از میان خواهد رفت و این قانون عطف به گذشته نمى‌شود. از این جهت در کتب فقه اسلامى مى خوانیم: بر شخصى که مسلمان مى شود حتى قضاء عبادات گذشته لازم نیست. آنگاه اضافه مى کند: اما اگر از روش نادرست خود باز نایستند و به اعمال سابق باز گردند سنت خداوند در پیشینیان درباره آنها انجام مى‌شود (وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الأَوَّلینَ). منظور از این سنت، همان سرنوشتى است که دشمنان حق در برابر انبیاء، و حتى خود مشرکان مکّه در برابر پیامبر در جنگ بدر به آن گرفتار شدند. در سوره غافر آیه ۵۱ مى خوانیم: إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشْهادُ: ما رسولان خود و کسانى که ایمان آورده اند را در زندگى دنیا و روز رستاخیز که گواهان بر مى خیزند، یارى مى کنیم . همچنین در سوره اسراء آیه ۷۷ پس از ذکر در هم پیچیده شدن زندگى دشمنان اسلام مى خوانیم: سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلاً: این سنت ما درباره پیامبران پیشین است و این سنت هرگز دگرگون نمى‌شود. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۳۹》 : وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ۚ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ : و با آنها پیکار کنید، تا فتنه (و بت پرستى و سلب آزادى) برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا گردد. و اگر آنها (از اعمال نادرست خود) دست بردارند، (خداوند آنها را مى پذیرد.) خدا به آنچه انجام مى دهندبیناست. : از آنجا که در آیه قبل دشمنان را براى بازگشت به سوى حق دعوت کرده بود و این دعوت ممکن بود این فکر را براى مسلمانان ایجاد کند که دیگر دوران جهاد پایان یافته و هیچ راهى جز انعطاف و نرمش در پیش نیست، براى رفع این اشتباه اضافه مى کند: با این دشمنان سرسخت مبارزه کنید و پیکار را همچنان ادامه دهید تا فتنه بر چیده شود و دین یکپارچه براى خدا باشد (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ). فِتْنَه همان گونه که در تفسیر آیه ۱۹۳ سوره بقره گفته ایم، مفهوم وسیعى دارد که هر گونه اِعمال فشار را شامل مى شود، لذا گاهى در قرآن کلمه فتنه به معنى شرک و بت پرستى که انواع محدودیت ها و فشارها را براى جامعه در بر دارد گفته شده. همچنین به فشارهائى که از ناحیه دشمنان براى جلوگیرى از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه کردن نداى حق طلبان و حتى باز گرداندن مؤمنان به سوى کفر به عمل مى آید فتنه اطلاق شده است. در آیه فوق بعضى از مفسران فتنه را به معنى شرک و بعضى به معنى کوشش هاى دشمنان براى سلب آزادى فکرى و اجتماعى از مسلمانان گرفته اند. ولى حق این است که مفهوم آیه، مفهوم وسیعى است که هم شرک را شامل مى شود و (به قرینه جمله وَ یَکُونَ الدِّیْنَ کُلُّهُ لِلّهِ ) و هم سایر فشارهائى که از طرف دشمنان به مسلمانان وارد مى شد. در ذیل آیه بار دیگر در برابر شدت عمل دست دوستى و محبت را به سوى آنها دراز مى کند و مى گوید: اگر از راه و روش خود دست بر دارند خداوند به آنچه عمل مى کنند آگاه است و با لطف و مرحمت خاص خویش با آنان رفتار خواهد کرد (فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّاللّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۰》 : وَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ ۚ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ : و اگر سرپیچى کنند، بدانید (ضررى به شما نمى رسانند.) خداوند سرپرست شماست. چه سرپرست خوبى. و چه یاور نیکویى! : اما اگر باز به سرپیچى خود ادامه دهند و در برابر دعوت حق تسلیم نشوند بدانید پیروزى براى شما و شکست در انتظار آنهاست، زیرا خداوند مولا و سرپرست شماست (وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلاکُمْ). او بهترین مولا و رهبر و بهترین یار و یاور است (نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ). ✍تهیه و تنظیم :استادعاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۱》 : وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ : بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى خویشاوندان (او) و یتیمان و مستمندان و واماندگان در سفر (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (باایمان و بى ایمان در جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده اید. و خداوند بر هر چیزى تواناست. : مى فرماید: بدانید هر گونه غنیمتى نصیب شما مى شود یک پنجم آن، از آنِ خدا و پیامبر و ذِى القُربى (امامان اهل بیت(علیهم السلام)) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از خاندان پیامبر) مى باشد (وَ اعْلَمُوا أَنـَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ). و براى تأکید اضافه مى کند: اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدائى حق از باطل ـ روزى که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند ـ نازل کردیم، ایمان آورده اید، باید به این دستور عمل کنید و در برابر آن تسلیم باشید (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِوَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ). در اینجا توجه به این نکته لازم است: با این که روى سخن در این آیه به مؤمنان است; ـ زیرا پیرامون غنائم جهاد اسلامى بحث مى کند ـ و معلوم است مجاهد اسلامى مؤمن است، ولى با این حال مى گوید: اگر ایمان به خدا و پیامبر آورده اید اشاره به این که: نه تنها ادعاى ایمان نشانه ایمان نیست، که شرکت در میدان جهاد نیز ممکن است نشانه ایمان کامل نباشد، بلکه، به خاطر اهداف دیگرى انجام گیرد. مؤمن کامل کسى است که در برابر همه دستورات مخصوصاً دستورات مالى تسلیم باشد و تبعیضى در میان برنامه هاى الهى قائل نگردد. و در پایان آیه اشاره به قدرت نا محدود الهى کرده مى فرماید: و خدا بر همه چیز قادر است (وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ). یعنى، با این که در میدان بدر از هر نظر شما در اقلیت قرار داشتید و دشمن ظاهراً از هر نظر برترى چشمگیرى داشت، خداوند قادر و توانا آنها را شکست داد و شما را یارى کرد تا پیروز شدید. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۲》 : إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَ هُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ ۚ وَ لَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ ۙ وَلَٰكِن لِّيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ ۗ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ : در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آنها در طرف بالا. (و دشمن بر شما برترى داشت.) و کاروان (قریش)، پایین تر از شما بود. (و وضع چنان سخت بود که) اگر با یکدیگر وعده مى گذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، از انجام وعده خود تخلّف مى کردید. ولى (همه اینها) براى آن بود که خداوند، کارى راکه میبایست انجام شود تحقّق بخشد. تا آنها که گمراه مى شوند، از روى اتمام حجّت باشد. و آنها که هدایت مى یابند، از روى دلیل روشن باشد. و به یقین خداوند شنوا و داناست. کارى که مى بایست انجام گیرد قرآن بار دیگر در آیات به تناسب سخنى که از یوم الفرقان (روز جنگ بدر) در آیه قبل آمده بود، و پیروزى هائى که در این صحنه خطرناک نصیب مسلمانان شد، جزئیات دیگرى از این جنگ را به خاطر مسلمانان مى آورد تا به اهمیت این نعمت پیروزى واقف تر شوند. نخست مى فرماید: آن روز شما در طرف پائین و نزدیک مدینه قرار داشتید و آنها در طرف بالا و دورتر (إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى). در این میدان مسلمانان در سمت شمالى که نزدیک تر به مدینه است، قرار داشتند، و دشمنان در سمت جنوبى که دورتر است. این احتمال نیز وجود دارد که محلى را که مسلمانان به حکم ناچارى براى مبارزه با دشمن انتخاب کرده بودند پائین تر و محل دشمن مرتفع تر بوده و این یک امتیاز براى دشمن محسوب مى شد. پس از آن مى گوید: کاروانى را که شما در تعقیب آن بودید (کاروان تجارتى قریش و ابوسفیان) در نقطه پائین ترى قرار داشت (وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ). زیرا همان گونه که سابقاً گفتیم، هنگامى که ابوسفیان از حرکت مسلمانان آگاه شد، مسیر کاروان را عوض کرد و از بیراهه از حاشیه دریاى احمر با سرعت خود را به مکّه نزدیک ساخت، و اگر مسلمانان مسیر کاروان را گم نمى کردند، ممکن بود به تعقیب کاروان بپردازند و از درگیرى با لشکر دشمن ـ که سرانجام باعث آن فتح و پیروزى عظیم شد ـ خوددارى کنند. از همه اینها گذشته، تعداد نفرات و امکانات جنگى مسلمانان در مقابل دشمن از هر نظر کمتر و ضعیف تر بود، و در سطح پائین ترى قرار داشتند و دشمن در سطح بالاتر. از این جهت قرآن اضافه مى کند: شرائط چنان بود که اگر از قبل آگاهى داشتید و مى خواستید در این زمینه با یکدیگر وعده و قراردادى بگذارید حتماً گرفتار اختلاف در این میعاد مى شدید (وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمیعادِ). زیرا بسیارى از شما تحت تأثیر وضع ظاهرى و موقعیت ضعیف خود در مقابل دشمن قرار مى گرفتید، و با چنین جنگى اصولاً مخالفت مى کردید. ولى خداوند شما را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داد تا کارى را که مى بایست انجام گیرد تحقق بخشد (وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراًکانَ مَفْعُولاً). تا در پرتو این پیروزى غیر منتظره و معجزآسا حق از باطل شناخته شود و آنها که گمراه مى شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مى پذیرند با آگاهى و دلیل آشکار (لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَة وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَة). منظور از حیات و هلاکت در اینجا همان هدایت و گمراهى است; زیرا روز بدر که نام دیگرش یوم الفرقان است به روشنى تقویت مسلمانان را با یارى خداوند به همه نشان داد و ثابت کرد که این گروه، با خدا راهى دارند و حق با آنهاست. و در پایان مى گوید: خداوند شنوا و داناست (وَ إِنَّ اللّهَ لَسَمیعٌ عَلیمٌ). فریاد استغاثه شما را شنید و از نیّاتتان با خبر بود و به همین دلیل شما را یارى کرد تا بر دشمن پیروز شدید. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۳》 : إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا ۖ وَ لَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَ لَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لَٰكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ ۗ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ : در آن هنگام که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد. و اگر آنان را فراوان نشان مى داد، به یقین سست مى شدید. و (درباره شروع جنگ با آنها) کارتان به اختلاف مى کشید. ولى خداوند (شما را از شرّ اینها) سالم نگه داشت. خداوند به آنچه درون سینه هاست داناست. این آیه، اشاره به فلسفه این موضوع، و نعمتى که خداوند از این طریق به مسلمانان ارزانى داشت مى کند و مى‌گوید: در آن زمان خداوند در خواب، عدد دشمنان را به تو کم نشان داد و اگر آنها را زیاد نشان مى داد مسلماً به سستى مى گرائیدید(إِذْ یُریکَهُمُ اللّهُ فی مَنامِکَ قَلیلاً وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثیراً لَفَشِلْتُمْ). و نه تنها سست مى شدید بلکه کارتان به اختلاف مى کشید، گروهى موافق رفتن به میدان و گروهى مخالف مى شدید (وَلَتَنازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ). ولى خداوند شما را از این سستى و اختلاف کلمه و تنازع و آشفتگى با این خوابى که چهره باطنى را نشان مى داد، نه ظاهرى را، رهائى بخشید و سالم نگه داشت(وَ لکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ). چرا که خداوند از روحیه و باطن همه شما آگاه بود و او از آنچه در درون سینه هاست با خبر است (إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ). تمام قرائن نشان مى دهد لااقل عده اى از مسلمانان اگر از چگونگى قدرت و سپاه دشمن با خبر بودند تن به این درگیرى نمى دادند، هر چند گروه دیگرى از مؤمنان مخلص در برابر همه حوادث تسلیم اراده پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، به همین دلیل، خداوند جریان هائى پیش آورد که هر دو گروه خواه ناخواه در برابر دشمن قرار گیرند، و تن به این پیکار سرنوشت ساز در دهند. از جمله این که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) قبلاً صحنه اى از نبرد را در خواب دید که تعداد کمى از دشمنان در مقابل مسلمانان حاضر شده اند و این اشاره و بشارتى به پیروزى بود، عین این خواب را براى مسلمانان نقل کرد و موجب تقویت روحیه و اراده آنها در پیشروى به سوى میدان بدر گردید. البته پیامبر(صلى الله علیه وآله) این خواب را درست دیده بود، زیرا نیرو و نفرات دشمن اگر چه در ظاهر بسیار زیادتر بود، ولى در باطن اندک، ضعیف و ناتوان بودند، و مى دانیم خواب ها معمولاً جنبه اشاره و تعبیر دارند، و در یک خواب صحیح، چهره باطنى مسأله، خودنمائى مى کند. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۴》 : وَ إِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا ۗ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ : و در آن هنگام که (در میدان نبرد،)با هم رو به رو شدید، آنها را در نظر شما کم نشان مى داد. و شما را (نیز) در نظر آنها کم مى نمود. تا خداوند، کارى را که مى بایست انجام گیرد، تحقق بخشد. (تا جنگ آغاز گردد و منتهى به شکست آنها شود و شکست بخورند!) و همه امور به سوى خدا باز مى گردد. در این آیه، مرحله دیگرى از مراحل جنگ بدر را یادآور مى شود که با مرحله قبل تفاوت بسیار دارد، در این مرحله مسلمانان در پرتو بیانات گرم پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و توجه به وعده هاى الهى، و مشاهده حوادثى از قبیل باران به موقع، براى رفع تشنگى، و سفت شدن شن هاى روان در میدان نبرد، روحیه تازه اى پیدا کردند و به پیروزى نهائى امیدوار و دلگرم گشتند آن چنان که انبوه لشکر دشمن در نظر آنها کوچک شد و کم جلوه کرد، لذا مى فرماید: و این نعمت را یاد آورید که خداوند آنها را به هنگام آغاز نبرد در نظر شما کم جلوه داد(وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ قَلیلاً). ولى دشمن چون از روحیه و این موقعیت مسلمانان آگاه نبود به همین دلیل به ظاهر جمعیت نگاه مى کرد و ناچیز در نظرش جلوه مى نمود، حتى کمتر از آنچه بودند، لذا مى گوید: و شما را در نظر آنها کم جلوه مى‌داد(وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ). به اندازه اى که از ابوجهل نقل شده که مى گفت: إِنَّما مُحَمَّدٌ وَ أَصْحابُهُ أُکْلَةُ جَزُورِ!: محمّد و یاران او فقط به اندازه یک خوراک شترند. کنایه از کمى فوق العاده آنها و یا اشاره به این بود که از یک صبح تا به شام کار آنها را یک سره خواهند کرد; زیرا در اخبار جنگ بدر آمده سپاه قریش هر روز حدود ده شتر ذبح مى کردند و خوراک یک روزه لشکر یک هزار نفرى آنها بود. به هر حال این دو موضوع، اثر عمیقى در پیروزى مسلمانان داشت; زیرا از یک سو عدد دشمن در نظر آنها کم جلوه مى‌کرد، تا از اقدام به جنگ، ترس واهمه اى به خود راه ندهند. و از سوى دیگر، نفرات مسلمانان در نظر دشمن کم جلوه مى نمود تا از اقدام به جنگى که سرانجامش شکست آنها بود منصرف نشوند. به علاوه نیروى زیادترى در این راه کسب نکنند و بر آمادگى جنگى خود ـ به گمان این که ارتش اسلام اهمیتى ندارد ـ نیفزایند. لذا قرآن به دنبال جمله هاى فوق مى گوید: همه اینها به خاطر آن بود که خداوند موضوعى را که در هر حال مى‌بایست تحقق یابد انجام دهد(لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً). نه تنها این جنگ طبق آنچه خداوند مى خواست پایان گرفت، همه کارها و همه چیز در این عالم به فرمان و خواست او بر مى گردد و اراده او در همه چیز نفوذ دارد (وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ). در آیه ۱۳ سوره آل عمران که اشاره به مرحله سومى از نبرد روز بدر شده است مى خوانیم: دشمنان پس از شروع جنگ و مشاهده ضربات کوبنده سپاه اسلام که مانند صاعقه بر سر آنها فرود مى آمد بوحشت افتادند، و این بار احساس کردند ارتش اسلام زیاد شده است حتى دو برابر آنچه بودند و به این ترتیب روحیه آنان متزلزل گشت و به شکستشان کمک نمود. از آنچه گفتیم روشن مى شود: ✔️تضادى نه میان آیات فوق وجود دارد ✔️و نه میان آنها با آیه سیزدهم سوره آل عمران. زیرا هر کدام از این آیات اشاره به یک مرحله از جنگ است. 1⃣مرحله اول، مرحله قبل از حضور در میدان نبرد بود که در خواب عدد آنها به پیامبر کم نشان داده شد. 2⃣مرحله دوم، به هنگام ورود در سرزمین بدر بود که مسلمانان از عدد زیاد لشکر دشمن آگاه و بعضى به ترس و وحشت افتادند. 3⃣مرحله سوم، هنگام آغاز مبارزه بود که به لطف پروردگار و با مشاهده مقدمات امیدبخش، عدد دشمن در نظرشان کم جلوه کرد (دقت کنید). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۵》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ : اى کسانى که ایمان آورده اید، هنگامى که (در میدان نبرد) با گروهى رو به رو مى شوید، ثابت قدم باشید. و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید. : شش دستور دیگر در زمینه جهاد! مفسران نوشته اند: ابوسفیان هنگامى که با تردستى خاصى کاروان تجارتى قریش را از قلمرو مسلمانان به سلامت بیرون برد، کسى را به سراغ ارتش قریش که عازم میدان بدر بود فرستاد که دیگر نیازى به مبارزه شما نیست باز گردید. ولى ابوجهل که غرور، تکبر و تعصب خاصى داشت سوگند یاد کرد که ما هرگز باز نمى گردیم تا این که به سرزمین بدر برویم (و بدر قبل از این جریان یکى از مراکز اجتماع عرب بود که در هر سال یک بازار تجارتى در آن تشکیل مى شد) و سه روز در آنجا خواهیم ماند، شترانى ذبح مى کنیم و غذاى مفصلى راه مى اندازیم، شراب مى نوشیم، خوانندگان براى ما مى خوانند و مى نوازند تا صداى ما به گوش عرب برسد و قدرت و قوت ما تثبیت گردد. اما سرانجام کارشان به شکست کشید و به جاى جام شراب جام هاى مرگ نوشیدند، و در عوضِ خوانندگان ، نوحه گران بر عزاى آنها نشستند! این آیه و آیات بعد، هم اشاره اى به این موضوع دارد و مسلمانان را از این گونه کارها نهى مى کند، و هم به دنبال دستورهاى گذشته در مورد جهاد یک سلسله دستورهاى دیگر به آنها مى دهد. روى هم رفته در این آیات، شش دستور مهم به مسلمانان داده شده است: 1⃣ نخست مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد ببینید ثابت قدم باشید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا). یعنى، یکى از نشانه هاى بارز ایمان ثابت قدم بودن در همه زمینه ها مخصوصاً در پیکار با دشمنان حق است. 2⃣ دستور دوم این که: خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید (وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). شک نیست منظور از یاد خدا تنها ذکر لفظى نیست، بلکه خدا را در درون جان حاضر دیدن و به یاد علم و قدرت بى پایان و رحمت وسیعش بودن است. این توجه به خدا روحیه سرباز مجاهد را تقویت مى کند و در پرتو آن احساس مى نماید در میدان مبارزه تنها نیست، تکیه گاه نیرومندى دارد که هیچ قدرتى در برابر آن مقاومت نمى کند، و اگر هم کشته شود به بزرگترین سعادت، یعنى سعادت شهادت رسیده، و در جوار رحمت حق رستگار خواهد بود، خلاصه، یاد خدا به او نیرو، آرامش، قوت، قدرت و پایمردى مى بخشد. به علاوه، یاد و عشق خدا، عشق همسر، فرزند، مال و مقام را از دل بیرون میراند و توجه به خدا آنها را که باعث سستى در امر مبارزه و جهاد مى شود از خاطر مى برد، چنان که امام سجاد زین العابدین(علیه السلام) در دعاى معروف صحیفه سجادیه ، که براى مرزبانان اسلام و مدافعان سرحدات مسلمین خوانده به پیشگاه خدا چنین عرض مى کند: وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقائِهِمُ الْعَدُوَّ ذِکْرَ دُنْیاهُمُ الْخَدّاعَةِ الْغَرُورِ وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَراتِ الْمالِ الْفَتُونِ وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نَصْبَ أَعْیُنِهِمْ: پروردگارا! (در پرتو یاد خویش) یاد دنیاى فریبنده را از دل این پاسداران مبارز بیرون کن، و توجه به زرق و برق اموال را از قلب آنها دور ساز، و بهشت را در برابر چشمان فکر آنها قرار ده . ✍تهیه و تنظیم : استادعاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۶》 : وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ : و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید. و با یکدیگر نزاع نکنید، که سست مى شوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان مى رود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با صابران است. 3⃣ سومین دستور که از مهم ترین برنامه هاى مبارزه است توجه به مسأله رهبرى و اطاعت از دستور پیشوا و رهبر است، همان دستورى که اگر انجام نمى گرفت جنگ بدر به شکست کامل مسلمانان منتهى مى شد، لذا در آیه بعد مى گوید: خدا و پیامبرش را اطاعت کنید (وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ). 4⃣ و چهارمین دستور این که؛ و از پراکندگى و نزاع بپرهیزید (وَ لاتَنازَعُوا). زیرا کشمکش، نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستین اثرش؛ سستى، ناتوانى و ضعف در مبارزه است (فَتَفْشَلُوا). و نتیجه این سستى و فتور از میان رفتن قدرت و قوت و هیبت و عظمت شماست (وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ). ریح به معنى باد است و این که مى گوید: اگر به نزاع با یکدیگر برخیزید سست مى شوید و به دنبال آن بادِ شما را از میان خواهد برد، اشاره لطیفى به این معنى است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و مقصودتان از میان خواهد رفت. زیرا همیشه وزش بادهاى موافق سبب حرکت کشتى ها به سوى منزل مقصود بوده است، و در آن زمان که تنها نیروى محرک کشتى وزش باد بود، این مطلب، فوق العاده اهمیت داشت. به علاوه، وزش باد به پرچم ها نشانه بر پا بودن پرچم که رمز قدرت و حکومت است مى باشد. تعبیر فوق، کنایه اى از این معنى است. 5⃣ و در پنجمین فرمان، دستور به استقامت در برابر دشمنان و در مقابل حوادث سخت مى دهد و مى گوید: استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است (وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ). تفاوت میان ثبات قدم (دستور اول) و استقامت و صبر (دستور پنجم) از این نظر است که ثبات قدم بیشتر جنبه جسمانى و ظاهرى دارد، در حالى که استقامت و صبر بیشتر جنبه هاى روانى و باطنى را شامل مى شود. ✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۷》 : وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ : و مانند کسانى نباشید که از روى سرمستى و غرور و خودنمایى در برابر مردم، از سرزمین خود (به سوى میدان بدر) بیرون آمدند. و (مردم را) از راه خدا باز مى داشتند. (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى کنند، احاطه (و آگاهى) دارد. در ششمین و آخرین دستور، مسلمانان را از پیروى کارهاى ابلهانه و اعمال غرور آمیز و بى محتوا و سر و صداهاى تو خالى و بى معنى باز مى دارد، و با اشاره به جریان کار ابوجهل و طرز افکار او و یارانش مى فرماید: مانند کسانى که از سرزمین خود از روى غرور و هواپرستى و خودنمائى خارج شدند، نباشید (وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ). همان ها که هدفشان جلوگیرى مردم از راه خدا بود (وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ). هم هدفشان نامقدس بود و هم وسائل رسیدنشان به این هدف، و دیدید که سر انجام با آن همه نیرو و ساز و برگ جنگى، در هم کوبیده شدند و به جاى عیش و طرب، گروهى در خاک و خون غلطیدند و گروهى در عزاى آنها اشک ریختند. و سرانجام مى فرماید: و خداوند به کارهائى که این گونه افراد انجام مى دهند محیط است و از اعمالشان با خبر. (وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۸》 : وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جَارٌ لَّكُمْ ۖ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ ۚ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ : و (به یادآور) هنگامى را که شیطان، اعمال آنها [= مشرکان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمى گردد. و من،در کنار شما (و پناه دهنده شما) هستم» امّا هنگامى که دو گروه (کافران و مؤمنان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (پیروانم) بیزارم من چیزى مى بینم که شما نمى بینید.من از خدا مى ترسم، خداوند سخت کیفر است!» نخست مى گوید: و به یاد آور هنگامى که شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد تا به کرده هاى خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند (وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ). تزیین و آرایش شیطان این چنین است که: از طریق تحریک شهوات، هوس ها و صفات زشت و ناپسند، چهره عمل انسان را در نظرش آن چنان جلوه مى دهد که سخت مجذوب آن مى شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه، منطقى و دوست داشتنى مى بیند. و به آنها چنین فهماند که با داشتن این همه نفرات و ساز و برگ جنگى هیچ کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد و شما ارتشى شکست ناپذیرید (وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ). به علاوه من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم (وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ) و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم، از هیچ گونه حمایتى دریغ ندارم. این احتمال نیز در تفسیر این جمله داده شده است که: منظور از کلمه جارٌ همسایه نیست، بلکه کسى است که امان و پناه مى دهد; زیرا عادت عرب بر این بود که: افراد و طوائف نیرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگى مى دادند، و در این موقع با تمام امکانات خویش از وى دفاع مى نمودند، طبق این معنى شیطان به دوستان مشرک خود پناهندگى و امان نامه داد. اما به هنگامى که دو لشکر رویاروى هم قرار گرفته، با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروى ایمان و پایمردى مسلمانان را مشاهده کرد، به عقب بازگشت و صدا زد من از شما ـ یعنى مشرکان ـ بیزارم (فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکُمْ). و براى این عقب گرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد: نخست این که: من چیزى مى بینم که شما نمى بینید (إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ). من به خوبى آثار پیروزى را در این چهره هاى خشمگین مسلمانان با ایمان مى نگرم، و آثار حمایت الهى و امدادهاى غیبى و یارى فرشتگان را در آنها مشاهده مى کنم. اصولاً آنجا که پاى مددهاى خاص پروردگار و نیروهاى غیبى او به میان آید، من عقب نشینى خواهم کرد. دیگر این که: من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه مى ترسم و آن را به خود نزدیک مى بینم (إِنِّی أَخافُ اللّهَ). مجازات خداوند چیز ساده اى نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه کیفر او شدید و سخت است (وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ). ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۴۹》 : إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ ۗ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ : و هنگامى را که منافقان، و بیمار دلان مى گفتند: «این گروه ( مسلمانان )را دینشان مغرور ساخته است.» (آنها نمى دانستند که) هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز مى گردد.) خداوند توانا و حکیم است. اشاره به روحیه جمعى از طرفداران لشگر شرک و بت پرستى در صحنه بدر مى کند و مى گوید: در آن هنگام منافقان و آنهائى که در دل آنها بیمارى بود مى گفتند: این مسلمانان به آئین خود مغرور شده اند و با این گروه کم و اسلحه ناچیز بگمان پیروزى، و یا به خیال شهادت در راه خدا و زندگى جاویدان، در این صحنه خطرناک ـ که به مرگ منتهى مى شود ـ گام نهاده اند ! (إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ). ولى آنها بر اثر عدم ایمان، و عدم آگاهى از الطاف پروردگار و امدادهاى غیبى او، از این حقیقت آگاهى ندارند که هر کس بر خدا توکل کند و پس از بسیج تمام نیروهایش خود را به او بسپارد، خداوند او را یارى خواهد کرد، چه این که خداوند قادرى است که هیچ کس در مقابل او یاراى مقاومت ندارد، و حکیمى است که ممکن نیست دوستان و مجاهدان راهش را تنها بگذارد (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ). در این که منظور از منافقان و الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ چه کسانى بوده اند؟ مفسران گفتگوى بسیارى کرده اند. ولى بعید نیست هر دو عبارت اشاره به گروه منافقان مدینه باشد. زیرا قرآن مجید درباره منافقان که شرح حال آنها در آغاز سوره بقره آمده است مى گوید: فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً؛ در دل هاى آنان بیمارى است و خدا نیز بر بیمارى آنها مى افزاید. و این گروه، یا منافقانى هستند که در مدینه به صفوف مسلمانان پیوسته بودند و اظهار اسلام و ایمان مى کردند، اما در باطن با آنها نبودند. و یا آنها که در مکّه ظاهراً ایمان آورده اند، ولى از هجرت به مدینه سرباز زدند و در میدان بدر به صفوف مشرکان پیوسته، و به هنگامى که کمى نفرات مسلمانان را در برابر لشکر کفر دیدند در تعجب فرو رفتند و گفتند: این جمعیت مسلمانان فریب دین و آئین خود را خوردند و به این میدان گام گذاردند و در هر حال خداوند از نیت باطنى آنها خبر مى دهد و اشتباه آنان و همفکرانشان را روشن مى سازد. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: انفال شماره آیه:《۵۰》 : وَ لَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا ۙ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ : و اگر ببینى کافران را هنگامى که فرشتگان (مرگ)، جانشان را مى گیرند، در حالى که بر صورت و پشت آنها مى زنند و (مى گویند:) بچشید عذاب سوزنده را (، به حال آنان تأسّف خواهى خورد)! : در این آیه، صحنه مرگ کفار و پایان زندگى شومشان را مجسم مى کند. نخست روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى فرماید: اگر وضع عبرت انگیز کفار را به هنگامى که فرشتگان مرگ به صورت و پشت آنها مى زدند و به آنها مى گفتند: عذاب سوزنده را بچشید، مشاهده مى کردى، از سرنوشت رقت بار آنان آگاه مى شدى (و تأسف مى خوردى) (وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ). اگر چه تَرى فعل مضارع است ولى با وجود لَو معنى ماضى مى‌بخشد. بنابراین، آیه فوق اشاره به وضع گذشته کافران و مرگ دردناک آنان است، به همین جهت، جمعى از مفسران اشاره به مرگ آنها در میدان بدر به دست فرشتگان مى دانند، و بعضى از روایات تأیید نشده نیز در این زمینه نقل کرده اند. ولى همان گونه که سابقاً اشاره کردیم قرائنى در دست است که فرشتگان در میدان بدر مستقیماً در جنگ دخالت نکردند، بر این اساس، آیه فوق اشاره به فرشتگان مرگ، و لحظه قبض روح و مجازات دردناکى است که در این لحظه بر دشمنان حق و گنهکاران بى ایمان وارد مى سازند. عذاب الحریق اشاره به مجازات روز قیامت است; زیرا در آیات دیگر قرآن مانند آیات ۹ و ۲۲ سوره حج ، و ۱٠ بروج نیز به همین معنى آمده است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری