eitaa logo
مشکات [بانوان روضة الزهرا(ع) دزفول]
343 دنبال‌کننده
2هزار عکس
773 ویدیو
26 فایل
مشکات، کانال رسمی واحد خواهران هیأت و موسسه فرهنگی روضة الزهرا علیهاالسلام دزفول آیدی ارتباطی: @meshkat_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠 ✨بوسه بر پاهای والدین✨ ♦️اوایل ازدواجمان بود؛ برای خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه. بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم. سید به محض اینکه پدر و مادرش را دید، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد و روی زمین زانو زد و پاهای والدینش را بوسید. آقاسید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش این طور فروتن بود؛ این صحنه برای من بسیار دیدنی بود. روایتی از همسر سردار شهید سید مجتبی هاشمی، فرمانده جنگ های نامنظم 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF
💠💠💠 ✨همسرداری استاد شهید مرتضی مطهری✨ 🔸یادم هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روزی با یکی از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همه بچه ها خواب هستند، ولی آقا بیدار است. چای حاضر کرده بودند، میوه چیده و شیرینی تهیه کرده و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: *«همه روحانیون اینقدر خوب هستند!»* بعد از سلام و علیک، وقتی آقا دیدند بچه ها هنوز خوابند، با تأثر به من گفتند:«می ترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید». 🎙️راوی: همسر علامه شهید مرتضی مطهری 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF
💠💠💠 ✨احترام به همسر✨ 💖 تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‌‏ایستاد. ✍ یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهات چطورن؟😨 🔹خندید و گفت: «نه شما بد عادت شدید من همیشه جلوی تو بلند می‏شم😄 امروز خسته‏‌م. به زانو ایستادم». 👌می‏دونستم اگر سالم بود بلند می‏ شد و می‏ ایستاد. اصرار کردم که بگه چه ناراحتی داره! ♨️ بعد از اصرار زیاد من گفت: «چند روزی بود که پاهام رو از پوتین در نیُورده بودم. انگشتان پاهام پوسیده و به شدت آسیب دیدن. نمی‏تونم روی پاهام بایستم.» 💖عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. 🎙️ راوی: «همسر سردار شهید عباس کریمی» 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨ازدواج کم خرج✨ 💢 می‌گفتن اگه لباس عروس سفید نباشه شگون نداره؛ مجبور شدیم یک بلوز و دامن سفید از همسایه‌مون قرض کنیم ☺️ 🍒ولی سفره رو دیگه بر اساس شگون و این‌جور چیزها نچیدیم🙃 🎉 به جای سفره مجلّل با گردو و بادام طلایی یا نقل و شیرینی و میوه‌های رنگارنگ، یک سفره پلاستیکی ساده انداختیم که روش یک جلد کلام‌الله مجید بود و یک آینه و مقداری نان و پنیر!😌 سفره‌اش ساده بود...! ولی صفا و صمیمیتش اونقدری بود که دلمون می‌خواست!😍❤ 📚روای: همسر شهید فریدون بختیاری 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨ازدواج✨ 💞💍💞 🍒منُ وحمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه وشمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! 🍱 برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! 🔸گفت: « کیو گول می زنیم، خودمون یا بقیه رو؟ اگر قراره مجلسمون رو این طوری بگیریم، پس چرا خریدمون رو اونقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسرافه و خدا راضی نیست. 😒 ❤️تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم.» با این که برای مراسم، استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد وهمان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد!😌 😇حمید می گفت: «شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتونی کار درستی رو که خلاف رسم و رسومه، انجام بدی.»😍 📝 راوی: همسر شهید حمید ایرانمنش 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨ارتباط با نامحرم✨ 🔸ابراهیم همیشه میگفت: ➖تا وقتیکه زمان ازدواجتون نرسیده، هیچوقت دنبال «ارتباط کلامی با جنس مخالف» نروید؛ ❌چون آهسته خودتون رو به نابودی میکشونید...!! 🔖شهید ابراهیم هادی 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨خدمت به مادر✨ 🔷 یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شبها رهایش نکنید.” من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم. 🌹 یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. می‌بوسید و همان‌طور با گریه از من تشکر می‌کرد! من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!”😳 🌺 گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.” گفتم: “از من تشکر می‌کنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را می‏‌کنی!!” ❤️ گفت “دستی که به مادرش خدمت می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.” هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر با ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.. 🎙️راوی: همسر شهید مصطفی چمران 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨ازداوج✨ 🌸← زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می‌کرد...!! ❤️ ولی ما از همون اول ساده شروع کردیم؛ خریدمون یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی!! ✍ چیز دیگه‌ای رو لازم نمی‌دونستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ 💖 خودمون برای زندگیمون تصمیم می‌گرفتیم. همین‌ها بود که زندگی‌مون رو زیباتر می‌کرد.👌 🎙️راوی: همسر شهید سید مرتضی آوینی 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨همسرداری✨ 💔 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگرده! کلی حرف آماده کرده بودم؛ 💞 اما وقتی دیدمش زبانم بند اومد. مجید اومد و کنارم نشست و گفت: «می‌دونم ناراحتی. مسجد بودم... 📿 زیارت عاشورا خوندم و در سجده ی آخرش، از خدا خواستم به خاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!» 🎙️راوی: همسر شهید مجید کاشفی 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
💠💠💠 ✨ازدواج✨ 💍سفره عقدمان با همه سفره ها فرق داشت! به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان رو دور تا دور سفره چیده بودیم! 😍← برکتی که این تفسیر به زندگیمون می‌داد، می‌ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می‌خواست داشته باشه. 🎊 برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ولی فتح الله نزاشت بارش کنیم! می‌گفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چطوری شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدم؟! 🍚 برنج ها رو بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم. 😌❤️🍃 🌹وقتی برنج ها رو می‌دادیم، فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی(ره) است. 🎙️راوی: همسرشهید فتح الله ژیان پناه 💠💠💠 ✳️گروه فرهنگی مشکات https://chat.whatsapp.com/8y287742FkFEfVG2oiQIIF https://t.me/joinchat/AAAAAFXijPAJsp5PwZFg8w http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra