﷽
💛عاقبت #وحشتناڪ
فڪر و حسرت گناه
مردي در ڪنار درب خانه اش
نشسته بود.
بانوئى به #حمام معروف ( #مَنجاب)
مى رفت ، ولى راه حمام را
گم ڪرده و از راه رفتن
خسته شده بود،
به اطراف نگاه مى ڪرد
چشمش به مردی افتاد،
نزد او آمد و از او پرسيد :
حمام #منجاب ڪجاست!؟
آن مرد به خانه خود اشاره ڪرد
و گفت :
حمام منجاب همين جاست .
آن بانو به خيال اينڪه
حمام همانجاست ،
به آن خانه وارد شد،
آن مرد فورا درب خانه را بست
و به سراغ او آمد
و تقاضاى #گناه ڪرد.
زن دريافت ڪه گرفتار مرد
هوسباز شده است ،
حيله اي به ذهنش رسيد
و گفت : من هم ڪمال اشتياق
با تو بودن را دارم ،
ولى چون ڪثيف هستم
و گرسنه ، مقدارى عطر
و غذا تهيه ڪن تا با هم بخوريم
بعد در خدمتتان باشم .
مرد #غافل قبول ڪرد
و به خارج خانه رفت
و عطر و غذا تهيه ڪرد
و برگشت ، زن را در خانه نديد،
بسيار ناراحت شد
و آرزوى گناه با آن زن در دلش
ماند و همواره اين جمله
را مى خواند:
يا رُبَّ قائِلَةٍ وَ قَدْ تَعِبَتْ
أينَ الطَّريقُ اِلىٰ حَمّامِ مَنْجابٍ
.
#ترجمه : چه شد آن زنى
ڪه خسته شده بود،
و مى پرسيد راه حمام
منجاب ڪجاست!؟
مدتى از اين #ماجرا گذشت
تا اينڪه در بستر مرگ افتاد،
آشنايان به بالين او آمدند
و او را به ڪلمه
((لا اله الا الله محمد رسول الله
علی ولی الله))
#تلقين مى ڪردند،
او به جاى اين ذڪر،
همان جمله و شعر مذڪور
را در حسرت آن زن مى خواند،
و با اين حال از دنيا رفت
و #عاقبت به شرّشد...،
📚نقل از كتاب عالم برزخ ، ص 41
#حیا_عفت_حجاب
ازعاشقونہ_هاے_منوشهدا 💞