eitaa logo
شیرین و گَس مثل مادری
265 دنبال‌کننده
424 عکس
33 ویدیو
2 فایل
😌یک مادرِ مهندسِ کتاب‌بازِ نویسنده هستم... 🖊️می‌نویسم، 📚کتاب می‌خوانم، 👩🏻‍🎓آموزش می‌بینم، 👩🏻‍🏫 تدریس می‌کنم و زندگی...💓 🖋️ راضیه نوروزی @razieh_norouziii instagram.com/raz.ketab.baz raziehnorouzi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
کلیدواژه جنگ، برای ما شجاعت است.mp3
14.27M
🎤 چند دقیقه با استاد جوان آراسته دربارۀ این روزها این نگاه ما در مسیر تمدن نوین اسلامی است! کلیدواژۀ جنگ ما باید باشد. @mrarasteh1 @mesle_maadari
✨ 📚 یک غم بزرگ روی دلم بود و یک بغض کهنه توی گلویم، که بی‌حوصله‌ام کرده بود. بی‌حوصله رفتم ضریح را زیارت کردم، غم توی دلم را به امام حسینِ هزاران کیلومتر آن طرف‌تر از ضریح گفتم، خط و نشان کشیدم، حاجت خواستم و بدون اینکه یک قطره اشک بریزم، بی‌حوصله‌تر برگشتم... 📌یادداشت کامل در پست بعدی👇 @mele_maadari
✨ 📚 بیست‌ویکمین کتاب ۱۴۰۳ هنوز بی‌حوصلگی سر صبح ۹ آذر ۹۱ یادم هست. از شب قبل بابا و مامان قرار گذاشته بودند ساعت ۵ صبح حرم امام خمینی باشیم برای زیارت ضریح جدید حرم امام حسین. «ضریحی که هنوز خود امام حسین هم ندیده رو چه به زیارت آخه؟!» اینها را توی دلم گفتم. شرم داشتم به بابا و‌مامان بگویم و مخالفت کنم برای رفتن. چه موافقت جانانه‌ای هم کرده بودم! یک غم بزرگ روی دلم بود و یک بغض کهنه توی گلویم، که بی‌حوصله‌ام کرده بود. بی‌حوصله رفتم ضریح را زیارت کردم، غم توی دلم را به امام حسینِ هزاران کیلومتر آن طرف‌تر از ضریح گفتم، خط و نشان کشیدم، حاجت خواستم و بدون اینکه یک قطره اشک بریزم، بی‌حوصله‌تر برگشتم. زمستان دو سال بعد، وقتی توی کربلا و زیر قبۀ حرم امام حسین، انگشت‌هام گره خورد به ضریح، بغض سر صبح نهم آذرماه ۹۱ توی گلویم از هم پاشید و صورتم را خیس کرد. ** در آن روزهای بی‌حواسی و بی‌خبری و بی رغبتی من، بخشی از اتفاقاتی که در سفر ضریح از قم تا کربلا رخ داده با قلم و تعهد آقای قزلی به نگارش درآمد.‌ مهدی قزلی هرآنچه را توانسته بود در این سفر ببیند و تجربه کند و به درستیِ آن یقین پیدا کند با کلماتش در «پنجره‌های تشنه» به ما ارائه کرده‌. او لحظاتی را مکتوب کرده که احتمال رخ‌دادنش هر صد سال یک‌بار است! نویسنده با قلم ساده و روان خود چهرۀ واقعی مردم ایران را به تصویر کشیده‌. اهالی پنجره‌های تشنه که مهدی قزلی ما را با یک از هزارِ آن‌ها آشنا کرده، نمایندۀ همۀ مردم حسین‌آبادِ ایران هستند، که ایران ما با حسین (علیه‌السلام) آباد است! حضرت آقا در تقریظ این کتاب از نگاه نکته‌یاب نویسنده تقدیر کرده که به حق، صفت شایسته‌ای بود. نکته‌های مهدی قزلی غالباً نمایش سبک زندگی آدم‌های این حسین‌آباد است. از دقت به نمازهای خودش (مترصد هر فرصتی بود اول نمازش را بخواند که قضا نشود) تا نوشتن از پیرزنی که عکس شهیدش را در آغوش داشت و می‌خواست با امام حسین آشنایی بدهد! کلمۀ «روزنوشت» توی زیرعنوان کتاب را از همان اول نپسندیدم. چند صفحه‌ای هم که از کتاب خواندم، احساس کردم روایت می‌خوانم. «منِ» راوی در مواجهۀ با این اتفاق مشخص است و در طول مسیر روایت گم نمی‌شود. نویسنده در سراسر کتاب دارد نسبت خودش را در این مواجهه برای ما روایت می‌کند. موضوع کتاب، جان می‌دهد برای غلیان احساسات. مهدی قزلی از احساسات و گریه کردنش نوشته اما احساسات جاری در موقعیت و این اتفاق مهم را به مخاطب تحمیل نکرده و تصمیم‌گیری و انتخاب را به عهدۀ مخاطب گذاشته. همۀ تلاشش را کرده که امانت‌دار خوبی باشد و فقط روایت کند. آنچه دیده به مخاطب نشان داده و سعی کرده ما را وصل کند به موقعیتی که خودش تجربه کرده و این یعنی شکل صحیح روایت. قلم نویسنده در مسیر نشان دادن صحنه‌ها با جزئیات همراه‌کننده چرخیده است و تقریباً موفق. البته این روایت دقیق از نیمۀ کتاب به بعد رنگ تکرار به خود گرفته و گاهی مخاطب را خسته می‌کند که محتوای کتاب در نقش ناجی، مخاطب را تا پایان همراه کتاب نگه می‌دارد. باز کردن «پنجره‌های تشنه» را در این ایام از دست ندهید، برای دیدن و شنیدن شوق اهالی حسین‌آباد ایران در «سفر ضریح» و لذت همراهی با آن‌ها‌! ✍️: @mesle_maadari
✨ 📚 سلام ✋ اگر دوستی کتاب پنجره‌های تشنه رو نخونده و دوست داره که این کتاب رو داشته باشه و بخونه، به من پیام بده. ان‌شاءالله یک جلد از این کتاب را رو به قید قرعه به یکی از بزرگواران هدیه می‌دم.
📚 نتیجه قرعه‌کشی کتاب پنجره‌های تشنه👆 @mesle_maadari
هدایت شده از گاه گدار
. قدیم‌ها این یک آرزو بود، حالا تبدیل شده به یک واقعیت، بعدها اسمش می‌شود تاریخ. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
✨ 🇮🇷✌️ اینکه وسط میدان جهانی جز دور افتخار و سجدۀ شکر، «زیر پرچم ایران بودن» را به رخ دنیا کشیدید هزار مرتبه ارزشمندتر از طلای المپیک بود! درود به شرف و غیرت شما✨ @mesle_maadari
✨ 💔 حالم بَده مثل کسی که...! کتابی رو... (کتاب که چه عرض کنم! بهتره بگم کتابچه!) کتابچه‌ای رو دو سه سال پیش به‌خاطر موضوعش خوندم و تعجب کردم این دست‌نوشته‌های دبستانی چطور اجازۀ چاپ گرفته!! همون موقع نقدم رو به ناشر و دست‌اندکاران هم منتقل کردم. حالم خیلی بده، چون امروز دیدم اون کتابچه نامزد جایزۀ جلال شده بود!!!😳😭 تو رو خدا امید مخاطب رو با این کارها نابود نکنید! اجازه بدید مخاطب به اسم و رسم‌تون اعتماد داشته باشه! @mesle_maadari
✨ 💔 دو سال قدر بیست سال به من گذشت آقاجان...😭 @mesle_maadari
✨ 💔 باب‌الحسین قسمت آن‌ها که رفته‌اند باب‌الرضا قرار زیارت‌نرفته‌ها... @mesle_maadari
هدایت شده از  محمدامین نخعی
قصه ما به اربعین رسید.mp3
9.97M
🔴 اربعین چه‌ بود و چه شد⁉️ هر چه هست، این جنگ بزرگِ عزت در برابر ذلت، یک قهرمان دارد و آن دختر امیرالمومنین است... و حالا زینب بعد از ۴۰ روز به کربلا رسیده است. 🎙بشنوید و منتشر کنید🙏🙏 https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
✨ 💔 من الان همین الان دلم حال اون لحظۀ توی صف زیارت رو می‌خواد که زن جوان سبزه‌روی بلوچ کنار گوش من به بچۀ دوسالۀ توی بغلش می‌گفت: «دعا کن مامان خوب بشه، دعا کن بابا خوب بشه بعد برگردیم زابل. به امام رضا بگو امام رضا دفعۀ بعد می‌خوام مامان بابام خوب شده باشن وقتی میاییم زیارت» و بچه بعد از هر جملۀ مامانش یک «اوم» تحویلش می‌داد. مگه می‌شه امام رضا «اوم»های بچۀ دوساله رو مستجاب نکنه؟! کاش سفر بعدی که زن بلوچ و همسرش شفا گرفتن و اومدن مشهد توی صف زیارت زیر گوشم به بچه‌ش بگه «از امام رضا تشکر کن که مامان و بابا رو شفا داد!» 📸 عکس: اولین و آخرین نگاهم به ضریح، آخرین سفر... @mesle_maadari
✨ 💔 می‌خواستم وقتی رسیدم کنار مزارت و اسمت رو روی سنگ دیدم، عکس بگیرم بفرستم توی گروه برای بچه‌ها و زیرش بنویسم: «تا حالا زهر نخورده‌ام! فقط شنیده‌ام. اما لحظۀ زهر زندگی‌ام امروز و اینجا بود.» ولی چه خوب که هنوز اسمتو روی سنگ، کنار اسم مارال ننوشتن😭 طاقت نداشتم برای اولین بار که باهات قرار دارم یه اسم باشی روی سنگ مزار😭 مثل همیشه معرفت کردی رفیق💔 @mesle_maadari
هدایت شده از مدرسه نویسندگی مبنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 جلال آل احمد مسئله غرب‌زدگی را در دوران پهلوی مطرح کرد 🔹️بیانات رهبر انقلاب درباره دو گرایش غلط نسبت به غرب و اشاره به جهت‌گیری درست مرحوم جلال آ‌ل احمد در دوران حکومت پهلوی غرب‌زده. ۱۳۹۸/۱/۱ 🗓 سالروز درگذشت جلال آل احمد 💻 Farsi.Khamenei.ir
✨ 😮‍💨 🤕 وقتی صبح رفتم اولین جلسه با معلم نوگل دبستانیم و معلم می‌فرمان: «کلاس اول خیلی سخته!» و من یاد حس خوب تعطیلی‌های وسط هفته‌ها میفتم که می‌شه نفس گرفت واسه ادامۀ سال تحصیلی! و شب این تصویر میاد توی کانال مدرسه😭😕 @mesle_maadari