eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
89 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
26.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری گذاشتند. 🌹 مصمم بود که در کلاسها شرکت کند. وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست. دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا می گیرند. 🙏 اما باز روی خواسته اش پا فشاری کرد. با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛ گفتم: من برات شهریه را فراهم می کنم ولی خودت می شوی . مدتی در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاسهای عملی که می رسد به یک هفته نمی کشد که کلاسها را ترک کرد.😊 با پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلی بود. 😔 و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟ 💕 گفت : همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ، به حساب نمی آورند؛ تازه از مردهای بزرگ هم نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت نمی کنند. ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید 💕 اسفند 93بود، یک روز تماس گرفت ، بعداز احوال پرسی گفت: مامان میشه یه خواهش کنم؟ امسال برای بچه های لباس وآذوقه تهیه کنی؟ 🌹 گفتم: عزیزم آخه چطوری؟ امکانش نیست.... با و ادامه داد که در این جا بچه ها از گرسنگی و مریضی جلوی چشم پدر مادر دارن ازبین میرن. 😔🌹 و داره اینجا بیداد میکنه لعنت به جنگ، بچه ها ازکوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستن 😔 وبا بغض ادامه داد که ،هر کاری میتونی برای این بچه ها انجام بده 😔 من با ناراحتی گفتم :که امکانش نیست تنها کاری که میشه کرد پول بفرستم شما تهیه کنی. دیگه ادامه نداد ودیگر دراین مورد چیزی نگفت ومن هم پیگیر نشدم . بعداز یکی از دوستان تعریف می کرد که مصطفی با برای فقرای سوری و پوشاک تهیه می کرد👏🌹👏 بعد که متوجه شدم ،بهش می گفتم که چرا پولتون اینجا خرج میکنی ؟😕 گفت زن بچه من اونجا از نمی میرن ولی ،اینا اینجا دارن ازبین میرن ....👏🌹👏 مصطفی بسیار و درمیدان جنگ با دشمنان بود و بسیار و کوچکی برای بچه هاو محرومین داشت👏😔👏 و این ویژگی بارز مصطفی بود ..... 🌹 کانال https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید 💕 اسفند 93بود، یک روز تماس گرفت ، بعداز احوال پرسی گفت: مامان میشه یه خواهش کنم؟ امسال برای بچه های لباس وآذوقه تهیه کنی؟ 🌹 گفتم: عزیزم آخه چطوری؟ امکانش نیست.... با و ادامه داد که در این جا بچه ها از گرسنگی و مریضی جلوی چشم پدر مادر دارن ازبین میرن. 😔🌹 و داره اینجا بیداد میکنه لعنت به جنگ، بچه ها ازکوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستن 😔 وبا بغض ادامه داد که ،هر کاری میتونی برای این بچه ها انجام بده 😔 من با ناراحتی گفتم :که امکانش نیست تنها کاری که میشه کرد پول بفرستم شما تهیه کنی. دیگه ادامه نداد ودیگر دراین مورد چیزی نگفت ومن هم پیگیر نشدم . بعداز یکی از دوستان تعریف می کرد که مصطفی با برای فقرای سوری و پوشاک تهیه می کرد👏🌹👏 بعد که متوجه شدم ،بهش می گفتم که چرا پولتون اینجا خرج میکنی ؟😕 گفت زن بچه من اونجا از نمی میرن ولی ،اینا اینجا دارن ازبین میرن ....👏🌹👏 مصطفی بسیار و درمیدان جنگ با دشمنان بود و بسیار و کوچکی برای بچه هاو محرومین داشت👏😔👏 و این ویژگی بارز مصطفی بود ..... 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 بخش از خاطرات مادر 🌷 در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری گذاشتند. 🌹 مصمم بود که در کلاسها شرکت کند. وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست. دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا می گیرند. 🙏 اما باز روی خواسته اش پا فشاری کرد. با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛ گفتم: من برات شهریه را فراهم می کنم ولی خودت می شوی . مدتی در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاسهای عملی که می رسد به یک هفته نمی کشد که کلاسها را ترک کرد.😊 با پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلی بود. 😔 و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟ 💕 گفت : همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ، به حساب نمی آورند؛ تازه از مردهای بزرگ هم نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت نمی کنند.🌹🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی از شهید 💕 اسفند 93بود، یک روز تماس گرفت ، بعداز احوال پرسی گفت: مامان میشه یه خواهش کنم؟ امسال برای بچه های لباس وآذوقه تهیه کنی؟ 🌹 گفتم: عزیزم آخه چطوری؟ امکانش نیست.... با و ادامه داد که در این جا بچه ها از گرسنگی و مریضی جلوی چشم پدر مادر دارن ازبین میرن. 😔🌹 و داره اینجا بیداد میکنه لعنت به جنگ، بچه ها ازکوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستن 😔 وبا بغض ادامه داد که ،هر کاری میتونی برای این بچه ها انجام بده 😔 من با ناراحتی گفتم :که امکانش نیست تنها کاری که میشه کرد پول بفرستم شما تهیه کنی. دیگه ادامه نداد ودیگر دراین مورد چیزی نگفت ومن هم پیگیر نشدم . بعداز یکی از دوستان تعریف می کرد که مصطفی با برای فقرای سوری و پوشاک تهیه می کرد👏🌹👏 بعد که متوجه شدم ،بهش می گفتم که چرا پولتون اینجا خرج میکنی ؟😕 گفت زن بچه من اونجا از نمی میرن ولی ،اینا اینجا دارن ازبین میرن ....👏🌹👏 مصطفی بسیار و درمیدان جنگ با دشمنان بود و بسیار و کوچکی برای بچه هاو محرومین داشت👏😔👏 و این ویژگی بارز مصطفی بود ..... 🌹‌ @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1