۱۵۳.mp3
9.86M
[تلاوت صفحه صد و پنجاه و سوم قرآن کریم به همراه ترجمه]
#قرآن_کریم
@rafiq_shahidam96
#روایت | روز سوم فروردین مصادف بود با ایام فاطمیه؛ با چند خانواده دیگر از همرزمان آقا مصطفی ، عازم کرمان شدیم...
⏰تقریبا ساعت ۹ یا ۱۰ شب رسیدیم!مستقیم رفتیم بیت الزهرا کرمان (منزل حاج قاسم سلیمانی که حسینه درست کرده بودند و ایام فاطمیه مراسم داشتند)
🌷وقتی وارد حسینیه شدیم مراسم تمام شده بود، با خانواده حاج قاسم سلام و علیک کردیم سفره شام پهن بود نشستیم سر سفره، یکباره #حاج_قاسم با لهجه زیبای کرمانی صدا کردند خانم سید ابراهیم (مصطفی صدرزاده)، دست فاطمه خانم رو گرفتم رفتم نزدیک پردهای که بین خانم ها و آقایون بود...
💔حاج قاسم درکنار آقا مصطفی ایستاده بودند، گفتند:«خوبی دخترم؟»
_گفتم الحمدلله
گفتند:«ما سید ابراهیما خیلی دوست داریم سید که شما رو اذیت نمیکنه؟»
💠بعد هم رو کردند به آقا مصطفی گفتند این مدتی که کرمان هستید کجا میمونید؟
آقا مصطفی که چیزی نگفتند، حاج قاسم حاج حسین بادپا را صدا زدند آمدند؛
🍂و به ایشون گفتند:
«هوای سید ابراهیم رو داشته باش....»
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
_❤️🩹🕊
شهیدمصطفیصدرزاده:
وقتی که کارتان می گیرد و دورتان_شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب_الله نیرو جذب کنید، هرگز...
سید_ابراهیم
شهید_مصطفی_صدرزاده
_______🍃💫🍃__________
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دفاع_مقدس
🔷پیدا شدن دست نوشتۀ
دستورآیتالله خامنهای برای
آغاز عملیات سوسنگرد پس
از حدود ۳ دهه
🔹بمناسبت سالروز آزادسازی
سوسنگرد در آبانماه ۱۳۵۹
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
﷽
| رفاقت تا شهادت
دانیال آرام روی شانه حسین زد و گفت:
_میگما ، چه خوب میشد شبیه اونا باشیم❗️
حسین نگاهی به دانیال کرد و امتداد نگاه ثابت شده روی افق دور دستش را پایید و با ابهام پرسید:
+شبیه کدوما باشیم دقیقا؟!🙂
_همین رفاقت مشتی ها، همینا که قرار میذاشتن که هر کدوم شهید شدن هوای بقیه رو اونور داشته باشن🍃
کتاب های خاطرات جبههای که بهت دادم رو مگه نخوندی؟!
حسین تازه فهمیده بود، تک خنده بلندی کرد و گفت:
_نه! اصلا! من که اینجوری دوست ندارم.
دانیال تعجبزده برگشت حسین را نگاه کرد تا بفهمد دقیقا چه چیزی در ذهنش میگذرد؛ چیزی نگفت و فقط سوالی نگاهش کرد.
حسین خودش ادامه داد:
بی معرفتی نیست یکی شهید بشه اون یکی بمونه؟!😢
من از اوناش دوست دارم که رفاقتی با هم بپرن...از همون اول دو تایی برن اونور! ته رفاقت*
خبر رسید که وسط شهر...
❤️🩹 آن هم شهر امام رضا علیهالسلام
دو جوان مؤمن انقلابی را به جرم پای حق ایستادن زدهاند.
دانیال و رضا همانجوری که میخواستند با هم پر کشیده بودند؛
🖼 حالا کنار عکس شهادتی که به تازگی نزدیک حرم آقا گرفته بودند میشد نوشت:
«رفاقت تا شهادت»
*داستان نمادین
#آرمان_ما
#شهید_دانیال_رضازاده
#شهید_حسین_زینالزاده
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1