فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالش من سنگین بود از اشکهای من
با گوشه ی زمخت لحافم
اشکهایم رامی ستردم
بر دامن مادرم اگر گندم می پاشیدیم
سبز می شد
از بس گریسته بود
آسمان تنها دوست مادرم بود
مادرم ساده و سبز مثل « ولگان » بود
من شعرهای نا سروده ی مادرم را می گویم
من با « امیر گته یا » خوابیدم
من با « امیر گته یا » شیر خوردم
من با « امیر گته یا » گریه کردم
من نبودم
من شاعر نبودم
مادرم یتیم شد
✍مزردشت، 9/5/1364
#سلمان_هراتی
یادش امروز گرامی🌿🍀
#میثم_رنجبر
@meysamranjbar_channel
حضور جمعی از شاعران کانونهای ادبی کتابخانه های مازندران بر مزار شاعر ملی و فقید #سلمان_هراتی؛
در یک سفر یکروزه جمعی از شاعران استان مازندران به روستای #مزردشت از توابع شهرستان #تنکابن رفتند.
در این برنامه یکروزه که با حضور فرزندان و دو خواهر #سلمان_هراتی و شاعران شهرهای غرب استان مازندران برگزار شد، با شعرخوانی شاعران و بررسی دیدگاه های سلمان هراتی و چگونگی آن ها در بستر شعر همراه بود.
#میثم_رنجبر
@meysamranjbar_channel