☎️ #الوحاجاقا خدا بگم این مادرشوهرم رو چیکار کنه... یه چادرنماز برام خریده انگار تور ماهیگیریه. همه چی اون طرفش دیده میشه انقد که نازکه! منم میخوام باهاش نماز بخونم برای اینکه کسی بدنم رو نبینه چراغا رو خاموش میکنم...
پاسخ:
خدا مادرشوهرتون رو حفظ کنه! گفتن اگه با اون چادر، نماز نخونید تو غذاتون مرگ موش میریزه؟ خب خواهر من با یه چادر دیگه نماز بخون!
با چادر نازک و بدننما نماز صحیح نیست. چه چراغ خاموش باشه چه روشن، چه چشمهاتون رو ببندید چه نه!
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
❓نماز خواندن روی فرش نجسی که خشک شده...
الف) از علامت مسلمان چندش است.
ب) نشانهی این است که خانم منزل نیستند که مجبورتان کند بشوریدش.
ج) اگر نجاستش با رطوبت به بدن منتقل نشود صحیح است.
#احکام
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
بنیاسرائیلیات
کودک درون فرعون، کودک بیرون فرعون
قسمت دوم
به محض اینکه فرعون بچه آب آورده رو با هزار نمیدانم و چه میدانم به فرزندی پذیرفت، سنت حسنه دست و جیغ و هورا بدون هیچ خرج اضافی و با رعایت شئونات و بدون حرکات موزون در قصر ساده فرعون برگزار شد.
و بدین سان صیغه پدر فرزندی جاری میشد که یکباره صدای جیغ بچه همه رو به خودشون آورد. بچه جوری طوفان کرد که تماشاگرنماهای اون شب موج مکزیکی یادشون بره. ای داد بیداد!
«مادر بعد از این» هم نهایت حرکتی که میزد این بود که بچه رو این دست اون دست بکنه. پیرزنی با تجربه با آیدی «جواهری در قصر» آنلاین شد و گزینههاش رو گذاشت روی صندوق!
گفت:«گمانم خودش رو خیس کرده». ستاد بحران «خدماتیهای مسئول چکاپ بچه» فیالفور تشکیل شد. سریع دست به کار شدن و مخزنالاسرار بچه رو گشودند ولی خبری نبود. نوبتی هم که باشه نوبت گزینه «حتتتما دل پیچه داره» بود. یه جوری هم گفت انگار ایران بود که اقلا نبات داغی چیزی دم دستشون باشه. تا اینجا قابلهها رفتند تو لیست سیاه و تجربه پیر پاتالا هم که جواب نداد. فرعون هم با اون رزومهی درخشان تشویق به فرزندآوری، خدا یه جوری زده بود پس کلهاش که دیگه فرعون سابق نبود اقلا بچه رو سر به نیست کنه. فرعون که دید این پیرزن حیف نونی بیش نیست، با اون صلابت خودش رو کرد به کارگزاران و فریاد زد: «یعنی توی قصر به این بزرگی یه جغجغه پیدا نمیشه؟ ما با این جلال و جبروت تو این خراب شده یه شیشه شیر نداریم؟»
کارگزاران گفتند: «جناب فرعون پستونک و شیشه شیر بهداشتی نیستن بعدا ثابت میشه!»
خلاصه این دفعه «#زنان_شیرده» ترند شد. اونطوری که از شواهد برمیآد اینترنتهاشون هم ضعیف نبود. اسب و اسنپ و نشان و بلد و... خلاصه همه چیز رله ... هر کدوم از داوطلبین که بچه رو میگرفتن شیر بدن، به هر چی مقدسات که داشتن دخیل میبستن که بچه شیر بخوره تا فرعون برای هفت نسلشون حق کاپیتولاسیون قائل بشه. اما همچنان فریاد مطالبهگری بچه بلند بود. اونا برای بچه شیر دوست داشتن، بچه ولی جیغ دوست داشت.
درسته فرعون بچه رو به فرزندی پذیرفته بود ولی عیب کار اونجا بود که بچه اونارو به پدر مادری قبول نکرده بود. همون موقع بین خانمای توی صف دم قصر شایعه شده بود چون گروه خون بچه به اینا نمیخوره شیرشون هم نمیخوره.
درباریان به یه عده سپرده بودن، در مورد انواع خاک تحقیق کنند که ببینند چه خاکی تو سرشون بریزند بهتره!! که یه خانمی اومد و گفت: «میخواید یه خونواده بهتون معرفی کنم کارای این بچه رو کنترات برداره؟»
🔸طاهره ابراهیمنژاد آکردی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
هدایت شده از طنزیم
درخشش باشگاه طنز انقلاب اسلامی در هفتمین جشنواره «طنزپهلو»
به گزارش سایت راهراه؛ اختتامیه هفتمین جشنواره طنزپهلو روز جمعه بیستوسوم تیرماه با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهر فومن برگزار شد و طی آن برگزیدگان این جشنواره معرفی شدند.
طنزپردازان در پنج بخش شعر، نثر، داستان کوتاه، کاریکاتور و کلیپ در جشنواره طنزپهلو شرکت کرده بودند که در انتها از نفرات اول تا سوم هر بخش با لوح تقدیر و تندیس جشنواره تجلیل به عمل آمد.
گفتنی است در میان برگزیدگان بخشهای مختلف این جشنواره، باشگاه طنز انقلاب اسلامی با ۷ برگزیده برگ زرینی به افتخارات خود افزود.
ناصر جوادی نفر اول بخش نثر طنز و نفر اول بخش کلیپ طنز، سید محمدجواد کیشبافان نفر دوم بخش نثر طنز، فاطمه ندیمی نفر اول بخش کاریکاتور، سید محمدجواد طاهری نفر دوم بخش کاریکاتور، سولماز محمودینسب نفر سوم بخش کاریکاتور و احمد رفیعی وردنجانی نفر سوم بخش شعر طنز، از اعضای باشگاه طنز انقلاب اسلامی هستند که ثابت کردند باشگاه طنز انقلاب در عرصه طنز بسیار جدی است و کماکان حرف برای گفتن دارد.
جشنواره طنزپهلو که هر سال به یاد مرحوم کیومرث صابری فومنی «گل آقا» برگزار میشود، هفتمین دوره خود را با همت معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در شهر فومن برگزار کرد.
https://b2n.ir/u74955
🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir
☎️ #الوحاجاقا این آرایش ملایم که میگین حرام نیست؛ چیه؟ چون این بتونهکاری که میکنیم باید چاله چولهها رو پر کنه واسه همین گاهی غلیظ میشه! من فقط یه میکاپ ساده میکنم در حدی که از بردپیت شبیه آنجلینا جولی بشم!
پاسخ:
ما برای حرام بودن یا نبودن آرایش از غلظتسنج استفاده نمیکنیم آخه! از توجهجلبکنسنج استفاده میکنیم ... یعنی اگه توجه نامحرم رو جلب میکنه حرامه. اگه نمیکنه نه!
بعد سوالی که پیش میاد اینه که شما پسری که شبیه بردپیت هستی؟
🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
چند طنز از یک روایت
مال دنیا
اون که کلا پی پوله، فک نکن شخص غنیه
مال دنیا نشد ارزش، جون اسمال هنیه
انقدر حرص نزن، پولوپله چرکن و چولن
مال دنیا همه خوردن، نخورش خب دهنیه
✍ محمدحسین علیان
🔹🔹
شیرینی دنیاست شکم پر باشیم
در فکر لباس و جا و آخور باشیم
گازی زده هر کسی و ما بلعیدیم
عمرا من و تو «یک دهنیخور» باشیم
✍ طاهره ابراهیمنژاد آکردی
🔹🔹
دکان، پر جنس و هی تعریف دادی
ولی به مشتری با قیف دادی!
به این شیوه که کردی کمفروشی
به "جان" خود فقط تخفیف دادی
✍ مرضیه قاسمعلی
🔹🔹
الا ای کاسبِ در کوچهی ما
برو یک راه را در کل دنیا
گران دادی تمام جنسهایت
چرا ارزان فروشی جان خود را
✍ زهرا آراستهنیا
🔹🔹
مال دنیا اَخه پس کم بخوریم
نباید زیاد براش غم بخوریم
مخور ای دوست غذای دهنی
بیارش اینجا تا با هم بخوریم
✍ محمد صبوریان
#طنزروایت_محور
حضرت علی (ع):
آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمهی جويدهی حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد.
«نهجالبلاغه؛ حکمت ۴۵۶»
🔸مزاحالدین🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پشت مهرت شاهفنر جاساز کردی؟
شعرخوانی طنز محمدحسین علیان درباره نماز در برنامه سیدخندان
🔸مزاحالدین🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
هدایت شده از طنزیم
💥 بالاخره #شیرازه_کتاب، ماهنامه اختصاصی کتاب و کتابخوانی منتشر شد.
این شماره که قرار بود عیدغدیر به دست کتابخوانها و کتابدوستها برسد با اندکی تأخیر الان رسیده ولی رسیدهها. شیرین، آبدار و خواندنی. نوشتهها جدی هستند اما نمک دارند و درباره طنز نوشته شدهاند. بفرمایید تا از دهن نیفتاده.
فهرست برخی عناوین به ترتیب الفبا:
✅این موش و گربه مال کیست؟ (درباره عبیدزاکانی و طنزش) / فرزانه زینلی
✅حال بد کتاب طنز در کتابخوانها / فروغ زال
✅دَ قلم که ای همه سال فارسی گپ زنه (طنز فارسی در #افغانستان) / راضیه یگانه
✅زیان ما را اُفتاده است (نگاهی به نوشتههای جدی درباره طنز) / بهزاد توفیقفر
✅طنز در میقات (طنز در آثار جلال آل احمد) / محمد کوره پز
✅طنزپرداز باید عالم باشه ( درباره رساله عقایدالنساء) / ابراهیم کاظمی مقدم
✅مردان احتشام الدوله، زنان استرآباد (نگاهی به دو کتاب طنز دوره قاجار) / فرزانه صنیعی
✅نویسنده مرموز (درباره خسروشاهانی و آثارش) / رامین زارعی
✅جراحی کتاب با کارد میوه خوری (درباره #ممیزی #کتاب طنز) / بهزاد توفیقفر
✅یادی از مرحومه مغفوره رُزیتاخاتون / نرگس داشادیان
و...
✅مصاحبه اختصاصی جدی با #محمدرضا_شهبازی
و در بخش #کافه_شیرازه یازده متن کوتاه خوشگل درباره خاطرات خواندن و خریدن و خوراندن! کتاب طنز از نویسندگان جوان و خوشذوق هم هست.
🔴 برای تهیه نسخه الکترونیک مجلۀ «شیرازه کتاب» از طریق نرمافزار طاقچه
https://taaghche.com/book/163638
اقدام کنید و برای خرید نسخه چاپی به شمارۀ 09053597495 پیامک بزنید.
💵 قیمتش هم اندازه یک ساندویچ فلافل سه قرصه است!
فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برشیفتگان و عاشقان حسینی و رهروان عاشورا تسلیت باد. 🏴
آقا سلام! ماه محرم شروع شد
ماه عزا و گریه و ماتم شروع شد
بازآمدم به محضر تو ای قتیل اشک
اشکم برای این دهه، نمنم شروع شد
جا دارد از هجوم غمت جان دهم ولی
شادم، دوباره سینهزنی هم شروع شد
کمکم لباس مشکی و کمکم نگاه تو
آدم شدن ز شرم تو از کم شروع شد
نام بلند تو، سَرِ لبهای قدسیان
افتاد، حُزن حضرت آدم شروع شد
هاجر که از عطش به لبش جان رسید، گفت:
«جانم حسین!» و جوشش زمزم شروع شد
میگفت عارفی: «ز ازل خلق اشکها
اصلا برای مرهم این غم شروع شد»
با ذکر «یا بُنیَّ» چهها کرد روضه خوان!
باران اشک و هروله، یک دم شروع شد
تا برد نام مادرتان، دل رقیق شد
باز آرزوی گنبد و پرچم شروع شد
میگفت خادمی که: «منم (خادمالحسین)!
در هیئت تو فیض دمادم شروع شد»
میریخت چای روضه و میگفت زیرلب:
«آقا سلام! ماه محرم شروع شد»
🔸فهیمه انوری🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
بداههی آئینی شب اول محرم، منسوب به جناب مسلم بن عقیل
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
کاشکی باد برای تو خبر میآورد!
کوفه اینجاست، همینجا که ندارد یک مرد!
خم هر کوچه کمینگاه نفاق است! نیا!
آتش فتنه در این معرکه داغ است! نیا!
غم تو مانده در این قلب برافروختهام
من غریبم ولی از غربت تو سوختهام!
چشم این قوم، گل فاطمه!، شور است! نیا!
کوفی و عهد؟ چه این فاصله دور است! نیا!
کر و کورند و گرفتار تبِ سیم و زرند
اثر نان حرام است چنین بیخبرند!
داغ پیمانشکنی خورده به پیشانیشان
کفر میبارد از آیین مسلمانیشان!
دلشان سنگ شد از کینهی صفّین و حنین
گوش جانم شده پر از «أنا مظلوم حسین»
جان مسلم به فدای تو چو قابل باشد!
ترسم این قوم به انکار تو قائل باشد!
حق در این شهرِ پر از فتنه فراموش شده
شعلهی عشق در این معرکه خاموش شده
نگران تواَم و جان علیاکبرِ تو!
من اگر یکّه و تنهام، فدای سرِ تو
لبِ من گرچه تَرَک خورد، چه از این بهتر؟...
که شوم من به فدای گلِ روی اصغر
کوچه در کوچه دل آشوب تواَم! وای حسین!
بام تا بام اسیری حرم! وای حسین!
چه بگویم که شود شرح رثای تو حسین؟
جان عالم همه بادا بهفدای تو حسین!
با تو عمری ست که این قلبِ خراب، آباد است
بندبندم همه از عشق تو در فریاد است
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، لیلا تندرو، مهدی امامرضایی، احمد رفیعی وردنجانی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیمنژاد، محمد صبوریان
مزاحالدین | @mezahoddin
بداهه ی عاشورائی شاعران راه راه
🏴شب دوم محرم
رسیدن کاروان امام حسین ع به کربلا▪️
✔️کاروان میرسد از راه و زمین میافتد
کوله باری که از آئینه و مهتاب پر است!
موج در موج فرات است که برمیخیزد
مشک بر شانهی ابری است که از آب پر است!
حضرت عشق به صحرای بلا آمده است
لشکر کوچک او آمده مشتاق از راه
هر که مجنون حسین است بگوید: «یاعشق»
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله!
زد صدا قافله سالار که اتراق کنید
در دل تنگ رقیه(س) شده آشوب به پا
تا که گهوارهی اصغر(ع) به تلاطم افتاد
گفت ارباب: «همینجاست، همان دشت بلا!!»
گرد هم آمده امروز جهانی از عشق
به تماشا بنشین تا که ببینی آن را
دور لیلای دو چشمان حسینم(ع) جمعاند
دیده بگشا که ببینی صف مجنونان را
آسمان مات زمین است چه ماهی دارد!
مهر او در دلش انگار که بوده ازلی
خوش نشسته است کنار قمر خود خورشید
ای خوشا شوکت منظومه اولاد علی(ع)
یک جوان خم شده و گشته رکاب ناقه
ایستاده دگری درهمه حال آماده
همهی اهلحرم قصد طوافش دارند
نور چشمان، عموزاده، برادرزاده
طفلی آرام درآغوش پدر خوابیده
طفل دیگر به سر دوش عمو گشته سوار
مثل پروانه عمو گرد حرم میگردد
چشم بد دور از این قصهی دل با دلدار
علیِ اکبر(ع) لیلاست! تماشا دارد!
عطر او وه که گرفته است همه صحرا را
اشبهالناس به پیغمبرمان(ص) آمده است!
نشود کاش علی(ع) قسمتش ارباً اربا!
چشم امید رقیه(س) است به دستان عمو
که در این غائله چون سرو پدیدار شده
ماه در هاله ی غم سر به گریبان دارد
قمر قافلهی عشق علمدار شده
کاروان میرسد از راه، خدا! کاری کن!
نشود ختم به گم گشتن طفلان سفرش!
نکند زینب(س) او هروله با خون جگر!
نکشد کار دوباره به تماشای سرش!
بوی خون میدهد این بادیه خاکش انگار
بیقرار است دل زینب(س) از آشوب فرات
دارد اما به علمداری عباس(ع) قرار
وای از آن روز که عباس(ع) نباشد! هیهات!
ضربان دل زینب(س) که به هم میریزد
شیشهی عمر برادر به زمین میافتد
وای اگر عمهی سادات(س) پریشان بشود
از رکاب دل ارباب نگین میافتد!
حزن میبارد ازین خاک سراسر تشویش
میزبان جام عطش برکف و عصیان درچشم
زن و فرزند ازین وادی پر همهمه دور
باد آشفته سر و بادیه طوفان در چشم!
✍️بداهه سرایان:
احمد رفیعی وردنجانی، سید محمد صفایی نویسی، زهرا آراسته نیا، ناهید رفیعی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیم نژاد،فرشته پناهی، منصور سمائی، لیلا تندرو، الهه جاودانی،فریبا رییسی
مزاحالدین | @mezahoddin
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س)
کوفیان نامه نوشتید برای پدرم
یک نفر نیست ز جمعیتتان دور و برم!
عمه میگفت که مهمان شماییم! چرا
در پریشانی ما هلهله کردید شما؟!
نامه دادید بیا منتظر روی توایم
نامه دادید که سرباز سر کوی توایم
عهد خود را چهقدَر زود شکستید شما
پشت کردید به آئینهی تابان خدا
چه جفاها که به بابای غریبم کردید!
یک جهان درد و مصیبت سر ما آوردید
چشم ناپاک شما مایهی شرم است! مگر
میشود باز کنم سفرهی دل پیش پدر؟
تا نشانش بدهم پاره شده پیرهنم
تا ببیند که کبود است تمام بدنم
دل من ریخت، عمو رفت، ولی بازنگشت
پر شد از کرکس و کفتار سراسر، این دشت
لشکری گرگصفت، غرق تماشا ماندهست
دستهای عمویم در دل صحرا ماندهست
آه ای کاش عمو زود بیاید از راه!
در دل شام سیه سر بزند حضرت ماه!
تا بگویم که نبوده است، چه بر ما رفته
تا ببیند اثر خار که در پا رفته
عمه جان گفت: به قربان قد و بالایت
من بمیرم که پر از خار شده پاهایت
گریهام باعث برهم زدن خواب شماست؟
آنچه با دختر ماتمزده کردید رواست؟
سهم ما گرچه از این بزم غم و درد شده!
عوضش زود علی اصغرمان مرد شده!
میکشد ناز مرا عمه بهجای پدرم!
کرده خاموش خودش پیرهن شعلهورم
پدرم رفت، ولی عمه به جایش اینجاست!
یک تنه جای عمو، جای علی و باباست
عمه گفته است ندیدیم به جز زیبایی!
نیست در دست شما جز سند رسوایی!
من در آغوش گرفتم سر بابایم را
او مرا گرم در آغوش گرفته حالا
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سید محمد صفایی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو، فرشته پناهی، سوده سلامت، مهدی امامرضایی
مزاحالدین | @mezahoddin