eitaa logo
مزاح الدین
1هزار دنبال‌کننده
970 عکس
193 ویدیو
12 فایل
مزاح‌الدین، قهقهة‌ابن‌نیشباز، قهرمانی بود که با خنده اسلام را گسترش داد. 😄💪 چطوری؟! دنبالمان کنید... 😎 🔹🔸 📌ارتباط با ادمین: @admin_mezahoddin
مشاهده در ایتا
دانلود
بنی‌اسرائیلیات کودک درون فرعون، کودک بیرون فرعون قسمت دوم به‌ محض این‌که فرعون بچه آب آورده رو با هزار نمی‌دانم و چه می‌دانم به فرزندی پذیرفت، سنت حسنه دست و جیغ و هورا بدون هیچ خرج اضافی و با رعایت شئونات و بدون حرکات موزون در قصر ساده فرعون برگزار شد. و بدین سان صیغه پدر فرزندی جاری می‌شد که یک‌باره صدای جیغ بچه همه رو به خودشون آورد. بچه جوری طوفان کرد که تماشاگرنماهای اون شب موج مکزیکی یادشون بره. ای داد بیداد! «مادر بعد از این» هم نهایت حرکتی که می‌زد این بود که بچه رو این دست اون دست بکنه. پیرزنی با تجربه با آیدی «جواهری در قصر» آنلاین شد و گزینه‌هاش رو گذاشت روی صندوق! گفت:«گمانم خودش رو خیس کرده». ستاد بحران «خدماتی‌های مسئول چکاپ بچه» فی‌الفور تشکیل شد. سریع دست به کار شدن و مخزن‌الاسرار بچه رو گشودند ولی خبری نبود. نوبتی هم که باشه نوبت گزینه «حتتتما دل پیچه داره» بود. یه جوری هم گفت انگار ایران بود که اقلا نبات داغی چیزی دم دستشون باشه. تا اینجا قابله‌ها رفتند تو لیست سیاه و تجربه پیر پاتالا هم که جواب نداد. فرعون هم با اون رزومه‌ی درخشان تشویق به فرزندآوری، خدا یه جوری زده بود پس کله‌اش که دیگه فرعون سابق نبود اقلا بچه رو سر به نیست کنه. فرعون که دید این پیرزن حیف نونی بیش نیست، با اون صلابت خودش رو کرد به کارگزاران و فریاد زد: «یعنی توی قصر به این بزرگی یه جغجغه پیدا نمی‌شه؟ ما با این جلال و جبروت تو این خراب شده یه شیشه شیر نداریم؟» کارگزاران گفتند: «جناب فرعون پستونک و شیشه شیر بهداشتی نیستن بعدا ثابت میشه!» خلاصه این دفعه «» ترند شد. اون‌طوری که از شواهد برمی‌آد اینترنت‌هاشون هم ضعیف نبود. اسب و اسنپ و نشان و بلد و... خلاصه همه چیز رله ... هر کدوم از داوطلبین که بچه رو می‌گرفتن شیر بدن، به هر چی مقدسات که داشتن دخیل می‌بستن که بچه شیر بخوره تا فرعون برای هفت نسلشون حق کاپیتولاسیون قائل بشه. اما هم‌چنان فریاد مطالبه‌گری بچه بلند بود. اونا برای بچه شیر دوست داشتن، بچه ولی جیغ دوست داشت. درسته فرعون بچه رو به فرزندی پذیرفته بود ولی عیب کار اونجا بود که بچه اونارو به پدر مادری قبول نکرده بود. همون موقع بین خانمای توی صف دم قصر شایعه شده بود چون گروه خون بچه به اینا نمی‌خوره شیرشون هم نمی‌خوره. درباریان به یه عده سپرده بودن، در مورد انواع خاک تحقیق کنند که ببینند چه خاکی تو سرشون بریزند بهتره!! که یه خانمی اومد و گفت: «می‌خواید یه خونواده بهتون معرفی کنم کارای این بچه رو کنترات برداره؟» 🔸طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin