eitaa logo
مزاح الدین
912 دنبال‌کننده
596 عکس
96 ویدیو
10 فایل
مزاح‌الدین، قهقهة‌ابن‌نیشباز، قهرمانی بود که با خنده اسلام را گسترش داد. 😄💪 چطوری؟! دنبالمان کنید... 😎 🔹🔸 📌ارتباط با ادمین: @admin_mezahoddin
مشاهده در ایتا
دانلود
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
وقتی شیطان به در خانه فرعون آمد، چون در زد، فرعون گفت: کیستی؟ گفت: ... به ریش مثل تو! خداوندی که نمی‌داند به در خانه کیست و ادعای خدایی می‌کند. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
شخصی شیطان را به خواب دید. از وی پرسید: تو را قسم می‌دهم به حق ابوتراب‌ (ع) که آیا فلان شخص شاگرد توست؟ گفت:‌ نه والله؛ نه بالله؛ استاد است آن عالی جناب. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
گفته‌اند که در زمان نوح (ع) ابلیس از کرده خود پشیمان شد و برای توبه به خدمت ایشان آمد. حضرت فرمود: برو و بر قبر آدم سجده کن تا خدا تو را بیامرزد. گفت: من که بر خود آدم سجده نکردم، بر خاک او چگونه سجده کنم؟ 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
روزی فرعون خوشه انگوری به دست داشت می‌خورد. ناگهان شیطان به صورت مردی داخل مجلس شد. فرعون گفت: آیا کسی هست که این خوشه انگور را مروارید کند؟ شیطان گفت: بله من. پس اسمی از اسماء الله را خواند و آن خوشه مروارید شد. فرعون تعجب کرد. شیطان گفت: مردم مرا با این استادی به بندگی قبول ندارند و تو را با این خریت و بی‌کمالی به خدایی قبول دارند. این بگفت و غایب شد. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
مردی قدری پنیر گرفته بود و در شیشه کرد. چون اطفال او میخواستند نان بخورند، گفت: نان خود را به شیشه بمالید بخورید تا پنیر تمام نشود. وقتی آن مرد در آنجا نبود، شیشه را در پستو گذاشته و در آن را قفل کرده بود. اطفال نان خود را به آن قفل میمالیدند و میخوردند که ناگاه پدر رسید و به خشم آمد و گفت: شما نمیتوانید که یک دفعه نان بی خورش بخورید؟ 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
توانگر بخیلی واعظی را انگشتری بی نگین داد. از وی التماس دعا کرد. واعظ هنگام دعا به بالای منبر گفت: الهی! به این شخص که به من انگشتری داد، قصری بده که چهار دیوار داشته باشد و سقف نداشته باشد. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
در حاشیه کتابی از «فاضل نراقی» دیدم نوشته بود: شبی فقیهی در کتابی دید که ریش بلند و سر کوچک دلیل حماقت است. آیینه برداشت و خود را مشاهده کرد و دید که ریشش طویل و سرش کوچک است. گفت: «چون فردا این مطلب را از این کتاب درس بگویم، خود مفتضح خواهم شد» چون قیچی نبود مشتی از ریش خود را دست گرفت و زیاده را نزدیک چراغ آورد تا بسوزد. پس ریشش آتش گرفت و دست و تمام ریشش و را بسوخت و همه صورت و سر او مجروح شد. پس دیگر از خانه بیرون نیامد و در حاشیه همان کتاب نوشت: «این مطلب مجرب است» 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
روزی مأمون از مردی که خود را فقیه می‌نامید پرسید: «اگر مردی گوسفندی به یکی بفروشد و مشتری گوسفند را تصرف کند اما هنوز پول آن را به فروشنده نداده باشد که ناگاه آن گوسفند پشکلی بیندازد و آن به چشم مردی بخورد و او را کور کند، آیا دیه بر فروشنده است یا مشتری؟» آن شخص مدتی فکر کرد و گفت: «دیه بر فروشنده است. به جهت آنکه باید به مشتری اعلام می‌کرد که در مقعد این گوسفند منجنیق کار گذاشته است که سنگ می‌اندازد تا مشتری درست او را محافظت کند» 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
شخصی دعوی پیغمبری کرد، از وی معجزه خواستند، گفت: «به درخت می‌گویم پیش من آید.» او را نزد درختی آوردند، هر چه به درخت گفت بیا نیامد. گفت: حالا که او پیش نمی‌آید، من می‌روم زیرا که پیغمبران را کبر نیست. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
شخصی پیش معتصم آمد و ادعای پیغمبری نمود. از وی معجزه خواست، گفـت:‌ مرده زنده می‌کنم. گفت:‌ «اگر زنده کردی فبها و الّا گردنت را می‌زنم.» گفت: «شمشیری حاضر کن.» حاضر کردند، به سوی وزیر حمله کرد که گردن او را می‌زنم و او را زنده می‌کنم. وزیر اقرار کرد: «همه شاهد باشید که من به او ایمان آوردم، لازم نیست که تجربه‌اش کنید.» 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مزاح الدین
ریاض الحکایات کتاب ریاض الحکایات مجموعه‌ای از حکایت‌های شیرین و طنزآمیز است که در موضوعات مربوط به
چون ابراهیم خلیل(ع) را به نزد نمرود بردند. نمرود مردی بود زشت و کریه‌المنظر، او را دید که بر تخت نشسته و غلامان و کنیزان زیبا در گرد تخت او صف زده‌اند. پرسید: این چه کسی است که مرا به دیدن او آورده‌اید؟ گفتند: این خدای همه ماست. گفت: این جماعت چه کسانند؟ گفتند: آفریدگان اویند. گفت: چگونه است که این خدا بندگان خود را خوشگل تر و بهتر از خود آفریده است؟ 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
در زمان متوکل شخصی نصرالله نام‌، دعوی پیغمبری کرد. توکل پرسید: چه دلیل بر نبوت خود داری؟ گفت: قرآن که در آن نوشته‌‌: «اذا جاء نصر‌الله» و نام من نصر‌الله است. گفت: معجزه تو چیست؟ گفت: زن نازاینده را آبستن می‌کنم. از قضا وزیر متوکل زنی داشت که نمی‌زایید، متوکل رو به او کرد و گفت: زنت را بده تا کرامت او را ببینم. وزیر گفت: من گواهی می‌دهم که این پیغمبر خداست و به او ایمان آوردم، باید زن کسی را به او داد که به او ایمان نیاورده است. 🔸مزاح‌الدین🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin