از جلو تالار رد شدم، دیدم جشنه. خیلی گشنه بودم دل رو به دریا زدم و رفتم تو. دم در به جوونی که وایساده بود گفتم مبارکه، من و داماد از دبستان تا الان با هم دوستیم!
دو پرس جوجه بهم داد و گفت داداش عروسی نیست، بابام از مکه اومده ولیمه دادیم. برو بشین یه گوشه غذاتو بخور و برو بیرون مفتخور!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
گویند شخصی پس از نماز سریع بلند میشد
گفتند بعد از نماز دعای نمازگزار مقبول است چرا سریع بلند میشوی؟
گفت شنیدم اگر کسی در نماز حضور قلب نداشته باشد نماز را به صورتش میکوبند من هم سریع جاخالی میدهم که بهم نخورد!
#خنده_حلال
🔸محمدنعیم رستمی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
جمعی نشسته بودند و از میزان حفظ قرآن خود میگفتند
اولی گفت من یک سوره حفظم
دومی گفت من یک جز حفظم
سومی گفت من کل قرآن را حفظم
چهارمین نفر که میخواست کم نیاورد گفت:
من در حال حفط جلد دوم قرآن هستم!
#خنده_حلال
🔸محمدنعیم رستمی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
روزی شخصی روضه می خواند و میگفت حضرت اباعبدالله (ع) به میدان رفت و یکصد هزار از لشکریان یزید را به جهنم فرستاد!
حضرت علی اکبر (ع) به میدان رفت و چهل هزار کشت!
حضرت ابوالفضل (ع) بیست هزار و همین طور ادامه داد
شخصی از پای منبر با صدای بلند گفت: جناب ادامه ندهید، دشمن از دویست هزار هم بالاتر رفت، لشکریان یزید که این تعداد نبودند!
پیرمردی از میان جمع گفت: ساکت! بگذار که روضهخوان بکشه این فلانفلان شدهها را!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩه بود
ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺑﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
تو اینجا بیخودی ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ.
باﺑﺎﺕ خیلی آدم خوبی بود، من مطمئنم الان ﺍﻭﻧﻮﺭ پیش حوریهاست و میوه و عسل و این چیزا میزنه عین خیالشم نیست شما دارین گریه میکنین!
یهو مامانش ﭘﺮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ. مردم چقدر عجیب شدن، مگه چی گفتم؟!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
بیابانگردی روز عید قربان شتری را قربانی کرد و به هر مجلسی که میرفت از قربانی نمودن آن شتر یاد مینمود.
عدهای گفتند: تا به کی میخواهی از قربانی کردن آن شتر یاد کنی؟
گفت: سبحان الله! خدای تعالی گوسفندی را به جای حضرت
اسماعیل قربانی نمود، آن را با افتخار در قرآن ذکر کرده است. بنابراین، چگونه من از قربانی کردن شترم یاد نکنم؟!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
به طرف گفتن حج چطور بود؟
گفت شهر تمیز، فضا عالی، هتلها باکلاس، پاساژها توپ...یه جای زیارتی هم داشت که شلوغ بود و ما نرفتیم!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
گرفته!
برای شفای بیمار، مداحی را دعوت کردند که مراسم دعا را برگزار کند.
وسط دعا و روضه دید صدای شیون بلند شد گفت: بهبه، میبینم که مجلس از صدای من حسابی شور گرفته!
صاحب مجلس بر روی شانهاش زد و گفت: مجلس شور نگرفته، عزرائیل جان را گرفته!
#خنده_حلال
🔸محمدنعیم رستمی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
عیادت
شخصی به عیادت بیماری رفته بود. چون خواست برخیزد به اقوام بیمار گفت:
مواظب باشید این مرتبه مثل دفعه قبل عمل نکنید که فلان مریض از شما مرد و مرا برای نماز و تشیع جنازه خبر نکردید!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
یکی از خلفای عباسی که بسیار ظالم و ستمگر بود به یکی از ندیمان خویش گفت: برای من لقبی پیدا کن که پسوند آن اسم اللّه باشد، مثل اَلْمُعتَصم بِاللّه.
آن ندیم پس از لحظهای گفت: هیچ لقبی برای تو مناسبتر از «نعوذُ باللّه» نیست!
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
قاف. قوف. قیف
دو نفر با یکدیگر رفیق بودند که یکی از آن دو فضل و کمالات زیادی داشت، ولی دیگری بهرهی چندانی از کمال نبرده بود. چون رفیق بی کمال بالای منبر سخنان غلط فراوانی می گفت، روزی رفیق با کمال به وی گفت: هر وقت بالای منبر سخنی بی قاعده و غلط گفتی، من سرفه می کنم تا سخنت را اصلاح کنی.
روزی رفیق بی کمال بر منبر رفت تا سوره قاف را تفسیر کند، لذا گفت «قاف».
از قضا رفیقش بی اختیار سرفه ای کرد. رفیق منبری اش به خیال آن که آیه را غلط تلفظ نموده است گفت: «قوف».
این بار رفیقش عمداً سرفه کرد تا اشتباهش را به او بفهماند. رفیق منبری گفت: «قیف». دوستش بار دیگر سرفه کرد. رفیق منبری گفت: سرفه و مرگ، خلاصه یا «قاف» یا «قوف» یا «قیف».
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin
منزلت شب قدر خدا!
شخصی شنید که در شب قدر هزار مرتبه سوره إِنّا أنزلناهُ باید خواند. آن شب هزار مرتبه سوره مبارکه را خواند. متأسفانه إِنّا أنزلنا فی لیلة القدر… میخواند. صبح آن روز او را دیدند که تسبیح در دست دارد و میگوید هُ هُ هُ هُ … به او گفتند چرا چنین میگویی؟ گفت: دیشب هُ إنّا أنزلناه را نگفتهام، اکنون دارم قضایش میکنم.
#خنده_حلال
مزاحالدین | @mezahoddin