فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
⭕️ موضوع : هدیه خداوند پس از ازدواج
🎙 سخنران : آیت الله حائری شیرازی
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
#ختم_قرآن
#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
🌺اگر کسی در ماه رمضان یک آیه از قرآن را تلاوت کند ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان یک ختم قرآن کرده است.
📚 بحار الانوار ج ۹۶ ص۱۵۸
#اللهمعجلالولیڪالفرج🌿
🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔
📣با یک تیر🏹 دونشان🎯🎯 بزنید هم از فیوضات ختم قرآن بهره ببرید و هم در کمک به نیازمندان سهیم شوید
🔵ختم قرآن کریم به مناسبت ماه مبارک رمضان در کانال مرکز فرهنگی خانواده و شهرکهای وابسته و فروش ختم به اموات و صرف آن در کمک به نیازمندان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎙کسانی که نمیتوانند برای امواتشون ختم قرآن کنند می توانند با خرید ختم کانال هم به اموات خود هدیه کنند و هم قدمی در جهت مشارکت در امور نیازمندان بردارند👌👌
🔊ارتباط با ما👇👇👇
@sarbaze1121
✅ عزیزانی که مایل هستن در طرح شرکت کنن
جزء مورد نظر خود را در لینک زیر ثبت کنند 👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/2urb9
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_دو
نماز ظهرم را که در مسجد نزدیک خانه شان خواندم ،مطمئن بودم می خواهم تا زنده ام ،چند خط راجع به این زن بنویسم .اما می توانستم ؟ مردد بودم و می ترسیدم ته دلم احساس می کردم این کار سنگین است.دلم می خواست یک نفر با اطمینان بگوید بله، بنویس یا بگوید نه،نمی توانی .بعد این مسئولیت را بگذارم گوشه ی موسسه و خیالم راحت باشد کسی شایسته تر از من آن را به سرانجام می رساند اما این طور نشد.تو گویی ایستاده بودم در شانه ی خاکی گردنه ی خوشبختی ،آن بار سنگین را به عهده گرفته بودم و برگشتی نداشت.هفته ای دو بار می توانستم کنار اشرف سادات بنشینم و حرف هایش را بشنوم.هر دفعه احوال خودم و خانواده ام را دقیق می پرسید و می گفت :صبر کن ،من اول برم دو تا چایی بریزم .و هیچ وقت تعارف نکردم که میل ندارم یا اجازه بدهد من بریزم .تشنه ی همان فنجان بلور چای بودم .از دستش می گرفتم و می گذاشتم روی میز و او نشسته ،تاکید می کرد زودتر بخورم تا سرد نشود.
این همنشینی ها ،یک سال و نیم به ضرورت کار بود،بعدش اشتیاق شد و بهانه ی هم صحبتی.
موقع پیاده کردن صوت های مصاحبه ،بیشتر دقت داشتم تا به آنچه شنیده بودم، فکر کنم.با خودم می گفتم این زن یک آدم معمولیست،مثل همه ی ما دلتنگی را تجربه کرده،دلواپس و غصه دار شده،بارها خسته و بیمار شده،نیاز به استراحت دارد.گاهی با کوچک ترین اتفاق ذوق می کند .با رنج کشیدن آشناست.احساسات دارد و در عین حال می تواند اطرافش را به جایی خواستنی تبدیل کند،از آن آدم هایی که دنیا بهشان نیاز دارد.شاید فرقش با ما همین بود،که نبودنش به چشم می آمد.
چیزی که در تمام رفت و آمد هایم دیدم ،جز این نبود .پیر و جوان،اشرف سادات از زبانشان نمی افتاد .همسایه ها می آمدند خانه اش برای جلسه قران ،ولی اول سراغ اشرف سادات را می گرفتند .حاج حبیب از نماز جماعت حرم بر می گشت ،صدا می زد اشرف سادات ،تلفن زنگ می خورد،اشرف سادات را می خواستند .و او ،حتی اگر بیمار بود و کم حوصله ،لبخند از لب هایش دور نمی شد و محبت از نگاهش انگار که خورشید باشد.
خودش اما،این را قبول نداشت.می گفت:اگر اهل بیت نباشند ،من هیچم .هر سحر خودم را می رسانم حرم حضرت معصومه و کمک می خواهم .از بزرگواری آنهاست که در این خانه هنوز باز مانده و من به مردم خدمت می کنم.
نمی دانم ،شاید راست می گفت .بعضی ها در خلوت خودشان آن قدر به دنبال خورشید می دوند که آخر سر،ماه می شوند.
همین آدم معمولی،که البته خیلی با ما فرق داشت ،قهرمان دوست داشتنی قصه ی من شد.قهرمانم را دوست داشتم.هر بار که دست هایش را باز می کرد و مرا در آغوش می گرفت ،به جهان امیدوار می شدم .سر شانه هایم را که می بوسید ،از ذوق ،پرنده ای می شدم با دو بال روی شانه هایم.
در نگارش شنیده هایم ،تلاش کردم جانب امانت را نگه دارم و قصه گویی نکنم ،اما آنچه در مورد این زن در سال های بعد شهادت فرزندش نگفته باقی مانده،اگر بیش از این روایت مکتوب نباشد،کمتر نیست.
من روبه روی خود زنی را دیدم که در آستانه ی هفتاد سالگی هنوز دل نگران انقلاب است .موضع و نظر سیاسی دارد.در صحبت هایش به گفته های حضرت آقا استناد می کند .معیشت مردم ،غصه ی جدی اش است و آن خانه ی با صفا و دلبازش،خانه ی امید خیلی ها.برای تک تک کسانی که از شهرستان های اطراف ،پرسان پرسان به او می رسند وقت می گذارد و حتی لازم باشد ،آبرو خرج می کند.اشرف سادات هنوز هم تمام قد پای انقلاب ایستاده و خودش را مدیون می داند،همین می شود مه بی چشم داشت و سهم خواهی،با دلسوزی ،مقتدر قدم بر می دارد و در مقابل هیچ پیشامدی ،منفعل نیست.زنده دل است و پویا .شاداب است و امیدوار.
بعد از روزهایی که با حاج خانم گذراندم ،شجاع شدم .حالا هر کجا مادر شهیدی را می بینم ،بدون حجاب ،با اشتیاق و عطشی شیرین ،هر طور شده باب صحبت را باز می کنم و با هر جمله ی دعا و مهربانی شان،فکر می کنم بهره ام را از این دو روزه ی حیات برده ام .
و همه ی این اتفاقات را مدیون حاج حسین کاجی هستم ،که آن روز سفارش کرد بروم و برای یک بار ،حاج خانم را ببینم.
والبته ،به سرانجام رسیدن این کتاب حاصل نمی شد ،مگر با بزرگواری ،صبر و شفقت محمد قاسمی پور در مقابل کاستی هایم ،او که بیش از فن ،به من اخلاق آموخت و در وادی استاد و شاگرد ی ،پر رنگ ترین یادگاری ها را برایم به جا گذاشت.
در میان این مکتوب ،هر کجا کج سلیقگی و ضعف دیدید،به پای من است.اگر عبارت و کلمه ای دلتان را برد ،لطف نگاه محمد معماریان است از بهشت،به واسطه ی محبتی که از مادرش در دلم جاگیر شد و تبارک هایی که به سفارش مادرم برایش خواندم.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
۲۹اسفند ۹۸
مصادف با ۲۴ رجب ۱۴۴۱
شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
❣️ ادامه دارد.....
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده« آ_ش»
💞 @MF_khanevadeh
9.mp3
1.9M
🌹
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز نهم
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
🙏دعای روز نهم ماه مبارک رمضان🙏
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
🌼اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِک
َ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ
وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ
الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین🌼
بار خدایا!🙏
🌺 در این روز بهره ای از رحمت گسترده ات
را بر من نصیب فرما و با برهانها درخشانت
مرا در این روز هدایت کن و مرا به سوی
رضایت جامع ات بکشاند به محبتت ،
ای آرزوی آرزومندان
#ماه_رمضان
#دعای_روز
🔷صوت سریع خوانی جزء نهم 9 معتزآقایی
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze9.mp3
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
🔷احکام
‼️ قرص زیر زبانی
🔷 اگر هنگام استفاده از قرص های زیر زبانی، آب دهان با آن آغشته شده باشد، در صورت بیرون ریختن آن، روزه صحیح است.
📕 منبع: leader.ir
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تفسیر قرآن کریم (۱)
🔸 آیات ۳۹ الی ۴۱ سوره نجم
🎤 حجةالإسلام قرائتی
🔹 وَ أن لَّيْسَ لِلْإنسَٰنِ إلَّا مَا سَعَىٰ (۳۹)
🔹 وَ أنَّ سَعْيَهُۥ سَوْفَ يُرَىٰ (۴۰)
🔹 ثُمَّ يُجْزَىٰهُ ٱلْجَزَآءَ ٱلْأوْفَىٰ (۴۱)
🔹 و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده نیست.
🔹 و اینکه تلاش او به زودی دیده خواهد شد.
🔹 سپس به تلاشش پاداش کامل خواهند داد.
❤️ #پيامبر_خدا صلى الله عليه و آله:
🍀 هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن ها ، روزه گرفتن است
📚الکافي ج4 ص62
💞@MF_khanevadeh
👬👭
#تربیت_فرزند
#جشن_ادب
اصلاً دیگر دلیل نمیخواهد شما بیاورید برای دستوراتتان! آن حسّ بیدار میشود. ما باید بدانیم این دوران، دورانی نیستش که حالا مثلاً پدر و مادر دانشجو، تحصیلکرده، همه چی را با دلیل میپذیرند، بعد میگوید حالا من دلایلم را چهجوری برای این بچه توضیح بدهم؟ بابا این بچه دوران کودکی خودش را دنبال. مجری: دنبال یک ادبیات متناسب میگردد برای دلیلش. بله! اینجا اصلاً بچه خیلی از اوقات دلیل نمیخواهد. نوع دستور را میخواهد باهاش آشنا بشود. زندگی بچه خراب باشد، هیچ دستوری بهش ندهیم، یک دفعه یک دستور الهی آمده برای نماز. مجری: سنگین است برایش دیگر. بله دیگر؛ این یکدانه این وسط خودش را بد نشان میدهد. ولی وقتی که از هفتسالگی ما جشن تکلیف گرفتیم، تکلیف نه، جشن ادب. اسمش را میتوانیم ادب بگذاریم. «خَیرُ ما وَرَّثَ الآباء الأبناء الأدب»؛ بهترین چیزی که به ارث میتوانند بگذارند ادب است.........
✍[ادامه دارد••••]📝
✍📚#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
🌺🌼🌺🌼🌺
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرانی
اگر شما در حال کار کردن هستید من با صدای بلند به شما میگویم: ای رزمنده راه خدا! ای مجاهد! تو داری در راه خدا جهاد میکنی! آیا شنیده ای که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر آن کس که برای مهیا کردن مخارجِ خانواده خود تلاش کند همانند رزمندگان میباشد و خدا همان ثوابی را به او میدهد که به رزمندگان میدهد»
🌺[ الإمام الصادق علیه السلام: «الکادّ علی عیاله کالمجاهد فی سبیله»]🌺
مگر نمی دانی که یک روز جهاد در راه خدا بالاتر از چهل سال عبادت است. هر روزی که برای خوشبختی همسر و فرزندت به سر کار میروی و عرق میریزی، به اندازه چهل سال عبادت به خدا نزدیک شده ای. برادرم! اگر خداوند بر شما واجب کرده است که برای خرج زن و بچه خود تلاش کنی، باید بدانی که خدا برای این کار تو ثواب بزرگی قرار داده است.
🌺{ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ صبر المسلم فی بعض مواطن الجهاد یوماً واحداً خیر له من عبادة أربعین سنة»}🌺
آری، خداوند میداند که تو با عشق به سعادت خانواده ات تلاش میکنی، پس همان ثوابی را که به رزمندگان حقیقی میدهد به تو هم عنایت میکند. حالا که این را دانستی از تو خواهشی دارم......
[ادامه دارد•••••]📝
#بهتر_زندگی_کنیم
#روانشناسی_سبک_اسلامی
✍📚#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#فرزندپروری
#دانستن_کافیست_یامهارت_هم_لازمه؟
✅ جلسه بیست و یکم: دانستنکافیست یامهارت هم لازمه؟
👈 کارشناس:استاد ابراهیم اخوی
روان شناس و استاد مرکز مشاوره حوزه علمیه
👈 موضوع: سبک زندگی اسلامی
1️⃣ دانستن به تنهایی کافی نیست
2️⃣ بعد از دانستن، تطبیق دانسته ها مهم است
3️⃣ قدم بعدی: تبدیل دانش ها به مهارت
4️⃣ به دلیل اطلاعات زیاد فکر میکنیم مهارت هم داریم!!!
5️⃣مدیریت
💞@MF_khanevadeh
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
برکت دعا در کنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپیجی و مسلسل، وضو با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام روبروی آسمان بدون هیچ حجابی که تو را از دیدن وسعتها بی نصیب کند، گریه بچههای عاشق در رکوع و همه چیز برای یک مهمانی خدا آماده بود.
یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداریشان از منارههای غیرت این دیار به گوش میرسد.
یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لالههای سرخ دشتهای این خاک به یمن آنان به پا ایستادهاند .
راوی :
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی
نماینده ولی فقیه در لشکر 42 قدر اراک
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
⭕️ موضوع : دخالت والدین در زندگی زن و شوهر
🎙 سخنران : آیت الله حائری شیرازی
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞 @MF_khanevadeh
✨💫✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_سه
✅فصل اول
✨ادخلوها بِسلامِ آمنین
☀️خانم فاطمه ،خواهر بزرگ ترم ،بعدش من،اشرف سادات ،بعدتر هم،دو پسر و چهار دختر ؛هشت تا خواهر و برادریم.خانه مان قم،خیابان چهار مردان بود.خانه ی خودمان که نه ،مستاجر دایی مادرم بودیم. انتهای حیاط بزرگش به باغ کوچکی میرسید .شاخه های درخت انار از باغ سرک می کشیدند به حیاطی که درست وسطش ،یک درخت توت جا خوش کرده بود؛ما بهشان می گفتیم انار بوته ،توت بوته.از تنه ی قهوه ای زمخت و پهن ،برگ های زبر و شاخه های تودرتویش ،معلوم بود عمر زیادی کرده است.آقاجان چند تا میخ سر کج زده بود روی تنه ی درخت و فصلش که می رسید و توت ها آبدار می شدند ،پایش را می گذاشت روی میخ ها،دستش را به گره های درخت بند می کرد و بالا می رفت.
ما چادر می گرفتیم زیر شاخه ها و آقا جان از آن بالا داد می زد :"بتکونم؟حاضرید؟"و ما طوری با هیجان جیغ می زدیم اره .که ته گلویمان می سوخت. آقا جان تا جایی که دستش می رسید،شاخه ها را تکان می داد .گاهی هم با چوب دستی می زد به شاخه های بالایی و توی گودی چادری که یک گوشه اش را من گرفته بودم ،یک گوشه اش را فاطمه ،به جز توت،کلی برگ و چوب ریز و چندتایی هم جک و جانور می ریخت.
با احتیاط چهار طرف چادر را جمع می کردیم .عزیز خیلی سفارش می کرد که :"توت ها له نشن"میوه ی نوبر فصلمان جور می شد .آن موقع ها که این طور نبود هر خانواده بتواند جعبه جعبه میوه بخرد زندگی به سختی می گذشت ،ولی با خوشی.
خانه ی ما دو اتاق داشت.یکی که بزرگ تر بود و جادار ،در حکم مهمان خانه بود ،همیشه تمیز و مرتب .از پله های کنار حیاط بالا می رفتی و به یک اتاق معمولی می رسیدی که با چند تا گلیم،فرش شده بود.ساده ی ساده ،حتی بدون پنجره ؛فقط دو لنگه در جفتی داشت که کنار هم قفل می شدند.
زیر ایوان جلوی اتاق هم یک حوض بزرگ بود که هر وقت نوبتمان می شد ،آب تویش می انداختند و پرش می کردند.آن آب،هم برای خوردن بود،هم غذا درست کردن و هم شست و شو.
یک گوشه ی حیاط هم اتاقکی گلی برای پخت و پز داشتیم؛بهش می گفتیم مطبخ.مادرم باید با هیزم و چوب های ریز،اجاق روشن می کرد تا غذا بپزد ؛اغلب،غذایی خیلی ساده و دم دستی که شکم سیر کن باشد و خرج زیادی نداشته باشد.
طرف دیگر حیاط اتاق کوچک تری بود مثل اتاق مهمان خانه ؛تنها فرقشان ،وجود یک دار قالی بود که من و فاطمه را سرگرم می کرد.
با فاطمه ،صبح تا شب پشت دار می نشستیم و رج می زدیم .کمک خرج خانواده بودیم .دار برای خودمان نبود و مثل خیلی از مردم توان مالی ضعیفی داشتیم،حتی قبل از خانه ی همسایه قالی می بافتیم و بابتش روزانه مزد می گرفتیم.
❣️ ادامه دارد...
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده《 آ_ش》
💞@MF_khanevadeh
10.mp3
9.73M
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در #ماه_رمضان
🔰 دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
🔻 اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ و اجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالِبین.
🔹 ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبین.
🔷صوت سریع خوانی جزء دهم با صدای استاد معتز آقایی
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze10.mp3
☘یک نکته کلیدی از جزء نهم
🔷ایمان و عمل ما درست شود، #برکات هم نازل میشود
✨وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِْم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ (96- اعراف)✨
🔹در این آیه خداوند متعال به صراحت وعده میدهد که اگر باورهای مردم باورهای توحیدی شود و از شرک و خرافه پاک گردد و در عمل هم به آنچه خدا گفته است به قدر میسور عمل کنند درهای رحمت و برکت الهی از آسمان و زمین به روی مردم گشوده میشود.
🌙 #ماه_رمضان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 بیانات رهبر معظّم انقلاب درباره #حضرت_خدیجه (سلام الله علیها) در قالب نماهنگ «مادر اُمّت»
💠 حدیث روز 💠
💎 بانویی که مثل ندارد
🔻پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله:
أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَب
✅ مثل #خديجه پيدا نخواهد شد.
خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود و
مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود.
خدا به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست بشارت دهم.
📚 بحارالأنوار، ج۴۳ ص ۱۳۱
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
💞@MF_khanevadeh
👬👭👬👭
#تربیت_فرزند
#جشن_ادب
ادب یعنی رفتار ضابطهمند. رفتار نه بر اساس دلم میخواهد. رفتار شیک و قشنگ. خیلی از اوقات ماها آدابی که رعایت میکنیم دلیل برایش نداریم. همین که ادب است رعایت میکنیم. در نحوۀ سلام و علیکها. هر کسی، توی هر قبیلهای، ادبش است، فرهنگش است، رعایت میکند، میگوید این ادب ماست. ببین این را از هفتسالگی بچه آمادگی دارد بپذیرد. و خیلی راحت آنجا میتوانی بهش بگویی نماز ادب ایستادن مقابل همان خدایی است که از سه سالگی ما شروع کردیم باهاش آشنا شدیم. الآن ببینید چقدر خانوادهها مشکل دارند از چهاردهسالگی به بعد به بچهاش بخواهد دستور بدهد بچهاش نمیپذیرد. مجری: چون این سیر را طی نکرده. بله این سیر را طی نکرده. تو آن هفت سال اول مهربان تا نکرده؛ هفت سال دوم بارش دستورها زندگی مؤدبانه را فضایش را تقویت نکرده در حول و حوش بچۀ خودش. بعد میخواهد از چهاردهسالگی به بعد هی جبران کند بچه هم حرفشنوی ندارد. بچه از چهاردهسالگی به بعد اصلاً دوست ندارد حرف بشنود.........
[ادامه دارد••••••]📝
✍📚#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
🌸🌼🌸🌼🌼🌸
📚 #همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرانی
🌺هر وقت که به سوی خانه باز میگردی این نکته را به خود یاد آوری کن که تو با خدا معامله کرده ای و خدا در مقابل یک روز کار کردن، ثواب چهل سال عبادت به شما داده است! پس حواست جمع باشد مبادا عبادت خود را خراب کنی! حالا که میخواهی وارد خانه شوی مبادا خستگی خود را به رخ زن و بچه ات بکشی! همسرت منتظر توست! باید با روی گشاده وارد خانه شوی، اکنون از عبادت گاه چهل ساله میآیی، از مهمانی خدا میآیی! چهل سال، عبادت، روح شما را با صفا کرده است و اکنون به خدا نزدیک تر شده
ای! آیا باور کرده ای که با کوله باری از چهل سال عبادت میخواهی وارد خانه شوی؟ حالا میخواهم مقداری فکر کنی! اگر خدای ناکرده سختی کار خود را به رخ همسرت بکشی غیر از اینکه او را آزرده میکنی عبادت خود را هم از بین میبری! اکنون نزدیک درِ خانه یک لحظه بایست، و لبخندی بر لبهای خود بنشان! یار مهربانت، همسر عزیزت چشم به راه توست، او محتاج لبخند توست، این بهترین هدیه تو به اوست...........🌺
[ادامه دارد.......]📝
#بهتر_زندگی_کنیم
#روانشناسی_سبک_اسلامی
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
🔻آش رشته
🌿🌿طرز تهییه این آش را می توانید در لینک زیر بخوانید👇👇👇
http://shamiim.ir/a/29257/
💞 @MF_khanevadeh
#سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: #همسر_شهید #صفوی
🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار میکرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم.
🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، میخواستم بسازمش.
⚜️ آمد خانهمان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی میشم که مهریهم رو با شهادت قرار بده.»
گفتم تیر خلاص را زدهام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش.
❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید میشم.» داشت از تعجب خشکم زد.
🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی.
از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خندهام گرفت. میخواستم بسازمش.
📚 #کتاب قصهای برای سجاد
🌀 با ما همراه باشید.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#شهید_سید_محسن_صفوی
💞@MF_khanevadeh
#شرکت_در_پویش
اسما و فاطمه و صدف وثنا رفعتی.
💞@MF_khanevadeh
🌺مژده جدید به مخاطبان باحال با صفا 🤔
🎁 به مناسبت فرارسیدن ایام پر فیض ماه مبارک رمضان، ارزش جوایز مسابقه مجله آشنا دو برابر شد و فرصت شرکت در مسابفه تا پایان ماه رمضان تمدید گردید 🤩🤩🤩
🥇مجله آشنا شماره ۲۲۱ ایندفعه با طعمی متفاوت از زندگی و با چاشنی قرن جدید تقدیم حضورتان میشود
🔻برای دانلود مجله برروی لینک زیر کلیک نمایید👇👇👇
http://shamiim.ir/Uploaded/Files/DefaultFolder/1400123120109577_Ashena-221-WEB2.pdf
🔻برای شرکت در مسابقه مجله محبوب آشنا ۲۲۱ بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇
http://ashena.shamiim.ir/
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨💫✨💫✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_چهار
بعدها آقاجان با صاحب کار صحبت کرد و او آمد توی خانه خودمان یک دار نصب کرد.نخ و نقشه و هر چیزی را که لازم بود،می آورد و از آن به بعد در خانه خودمان قالی می بافتیم .قالی که تمام می شد ،مزد ما را می داد و قالی را می برد .بعدش هم خیلی زود نقشه جدید را می فرستاد و قالی بعدی را سر می انداختیم.
تقریبا ده ساله بودم .دستم تند بود،ولی روی تخته ی قالی آرام نمی گرفتم .نمی توانستم بی سروصدا بنشینم یک گوشه و سرم به کارم باشد با انگشت هایم قالی می بافتم و در فکر و خیالم ،آسمان و ریسمان را به هم .آقاجان و مادر می دانستند غافل بشوند ،آتش می سوزانم .سرک می کشیدم تا سر در بیاورم چطوری می شود از درخت بالا رفت یا از دیوار بالا کشید .جوری بود که هر دسته گلی به آب می رفت،حتما یک جایش به من ربط داشت،ولی کارم روی زمین نمی ماند؛برای همین هم صدای کسی در نمی امد.
یک بار توی کوچه،پشت در حیاط ماندم ،اول می خواستم در بزنم ،ولی چشمم خورد به دیوار و فکر کردم لازم نیست در را برایم باز کنند؛خودم از پسش بر می آیم.نگاه انداختم و دنبال یک کلوخی ،سنگی،چیزی گشتم که از دیوار صاف بیرون زده باشد .دیده بودم آقاجان روی تنه درخت دنبال جای پا می گردد و مطمئن که می شود ،دستش را به یک جایی محکم می کند و با یک نفس،یا علی می گوید و خودش را می کشاند روی تنه درخت؛می خواستم ادایش را در بیلورم .آن قدر طول دیوار را قدم زدم و بالا و پاینش را نگاه کردم که بالاخره چند تا جای پا پیدا کردم و خودم را از دیوار بالا کشیدم و پریدم توی حیاط .نزدیک بود با صورت زمین بخورم که دست هایم را سریع رساندم به زمین .وقتی روی پا بلند می شدم ،با خودم فکر می کردم که بهتر است خودم به جای آقاجان بروم توت تکانی.سر چرخاندم ببینم کسی دیده چطور از پشت در بسته خودم را رسانده ام توی حیاط یا نه.می خواستم به هر که دیده ،بگویم که خیلی هم سخت نبوده و اگر بخواهد می توانم یادش بدهم،ولی دریغ از یک جفت چشم.خاک لباس هایم را تکاندم و دویدم داخل خانه .عزیز جلویم سبز شد .وقتی پرسید چرا نفس نفس می زنی،به گفتن یک هیچی بسنده کردم تا نشنوم که بگوید آخرالزمون شده مگه دختر ،به حق کارای نکرده.و نبینم لب پاینش را خیلی ریز به دندان می گیرد.
چند وقتی هم چشمم دنبال جوجه کلاغ های بالای درخت توت بود.آقاجان که می دانست هیچ کاری ازم بعید نیست ،سعی کرده بود بترساندم.فکر می کرد وقتی انگشت اشاره اش را نشانم داده و تهدید کرده اگر به جوجه ها دست بزنم ،پدر و مادرشان چشم هایم را در می آورند ،باور کرده ام ،اما تقصیر من نبود،آن روز توی خانه تک و تنها بودم ،حوصله ام سر رفته بود.حوصله قالی بافی هم نداشتم .کمی طناب بازی کردم ،گرمم شد .عرق کرده بودم و موهایم چسبیده بود به گردن و صورتم .رفتم دم حوض یک کلاغ نشسته بود آن طرف حوض و داشت با حوصله آب می خورد.
❤️ادامه دارد...
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh