eitaa logo
مرکزفرهنگی قرآن وعترت نهادرهبری دانشگاه ع پ تهران
473 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
83 فایل
مرکز فرهنگی قرآن و عترت ن د ع پ تهران تلفن:02166581664 اطلاع ازبرنامه های فرهنگی،قرآنی ومسابقات جشنواره قرآن وعترت دانشگاه های علوم پزشکی کشورعضوکانال شوید http://eitaa.com/mf_quran https://t.me/mf_quran
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ لذت استفاده از داشته‌هایت را با مقایسه‌کردن آن‌ها خراب نکن مادربزرگ برایم از سفر هدیه آورده بود. وقتی جعبه کادو را باز کردم، از خوشحالی بالا و پایین می‌پریدم و فریاد می‌زدم: آخ جون...  آتاری. آن روزها هر کسی آتاری نداشت. تحفه‌ای بود برای خودش. کارم شده بود صبح تا شب در دست گرفتن دسته خلبانی آتاری و هواپیما بازی کردن. مدتی گذشت و من هر روزم را با آتاری بازی کردن شب کردم و هرچه می‌گذشت بیشتر از قبل دوستش داشتم. خوشحال‌ترین کودک دنیا بودم تا اینکه یک روز خانه یکی از اقوام دعوت شدیم. وارد خانه که شدم چشمم خورد به یک دستگاه جدید که پسر آن خانواده داشت. بهش می‌گفتند: «میکرو». آن‌قدر سرگرم بازی شدیم که زمان فراموش شد. خیلی بهتر از آتاری بود. بازی‌های بیشتری داشت، دسته بازی دکمه‌های بیشتری داشت. بازی‌هایش برعکس آتاری یکنواخت نبود و داستان داشت. تا آخر شب قارچ‌خور بازی کردم و هواپیمای آتاری را فراموش کرده بودم. به خانه که برگشتیم دیگر نمی‌توانستم آتاری بازی کنم. دلم را زده بود. دیگر برایم جذاب نبود. مدام آتاری را با میکرو مقایسه می‌کردم. همه‌اش به این فکر می‌کردم که چرا من نباید میکرو داشته باشم. ولی یک بار نشد بگویم چرا من آتاری دارم و دیگران ندارند؟ امروز که در انباری لای تمام خرت‌وپرت‌های قدیمی آتاری‌ام را دیدم، فقط به یک چیز فکر کردم؛ ما قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم. آن‌قدر درگیر مقایسه‌کردنشان با دیگران می‌شویم تا لذتشان از بین برود و دل‌زده‌مان کند. داشته‌های دیگران را چوب می‌کنیم و می‌زنیم بر سر خودمان و عزیزانمان، و به این فکر نمی‌کنیم داشته‌های ما شاید رویای خیلی‌ها باشد. زندگی به من یاد داد مقایسه‌کردن همه چیز را خراب می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: اگر شکر کنید نعمتم را بر شما بیشتر می‌کنم.‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎ مرکزفرهنگی قرآن وعترت نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی تهران @mf_quran
✨﷽✨ ✍ خودت را بند عادت‌ها و باورهایت نکن 🔹پادشاهی دو شاهین گرفت و آن‌ها را به مربی پرندگان سپرد تا آموزش شکار ببینند. 🔸اما یکی از آن‌ها از روی شاخه‌ای که نشسته بود، پرواز نمی‌کرد. 🔹پادشاه اعلام کرد: هرکس شاهین را درمان کند، پاداش خوبی می‌گیرد. 🔸کشاورزی موفق شد! 🔹پادشاه از او پرسید: چگونه درمانش کردی؟ 🔸کشاورز گفت: شاخه‌ای را که به آن وابسته شده بود، بریدم. 🔹گاهی اوقات باید شاخه عادت‌ها و باورهای غلط را ببریم تا بتوانیم رها زندگی کنیم. @mf_quran
✍ در لحظه زندگی کن 🔹چند نفری که در جست‌وجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند. 🔸از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی آرام و خشنود به نظر می‌رسی، لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟ 🔹استاد گفت: بسیار ساده است. من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم. 🔸آن چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آن‌ها را جدی نگرفته است. 🔹به او گفتند: تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم، پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟ 🔸استاد به آن‌ها گفت: زیرا زمانی که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید. زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید. زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. 🔹فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه آنجایی که شما هستید. 🔸زمان حال، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید، بلکه در گذشته یا آینده هستید. به این علت است که از لحظه‌هایتان لذت واقعی نمی‌برید. 🔹شما همیشه در جای دیگری سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید یا نمی‌کنید. @mf_quran
🔅 ✍ برای بچه‌ات باغبان باش نه نجار 🔹نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همه‌چیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً می‌داند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد. 🔸اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را می‌کند، به جزئی‌ترین نشانه‌ها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گل‌ها و گیاهانش فراهم می‌کند. اما با وجود این، نمی‌تواند تعیین کند که درختی که کاشته یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهد شد. 🔹باغبان برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیش‌بینی‌نشده است. یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند درخت‌ها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کرده‌اند. یا می‌بیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است. 🔸بعضی از پدر و مادرها می‌خواهند برای بچه‌شان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیده‌اند: پسرم باید دانشمند شود. دخترم باید پزشک شود! و بعد لحظه‌لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خط‌کش و پرگار و گونیا اندازه می‌گیرند. 🔹۴۰ دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰ دقیقه تلویزیون و همین‌طور تا آخر. 🔸آن‌ها تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهند این برنامه به‌هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کرده‌اند این است که نجارها با چوب بی‌جان کار می‌کنند، ولی بچه‌ها نهال‌های زنده‌اند. باید برای بچه‌ها باغبان بود. 🔹باید به آن‌ها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگی‌شان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آن‌ها باید راه خودشان را بروند. 🔸با بازی، زندگی‌کردن را بیاموزند و با شلختگی و به‌هم‌ریختگی، اهمیت نظم و برنامه‌ریزی را درک کنند. 🔹یادمان نرود که مرغوب‌ترین میز و صندلی‌ها هم هیچ‌وقت شکوفه نخواهند داد. @mf_quran
✨﷽✨ ✍ مال حرام ماندنی نیست 🔹پدری فرزند خود نصیحت می‌کرد. 🔸دو تکه سنگ در برابر او گذاشت و گفت: به نظر تو کدامیک از این دو سنگ، سفت و سخت‌تر هستند؟ 🔹پسر گفت: به گمانم هردو. 🔸پدر گفت: اما یکی از این دو، سنگ نمک است و برای خوردن و محوشدن به اراده او آفریده شده‌ است. پس این سنگ در هیچ بنایی جای نمی‌گیرد. 🔹پس بدان، خداوند اگر مالی از حرام جمع کنی و آن را سفت و سخت گردانی، چون از حرام خورده‌ای، آن هم بی‌گمان به حرام خورده خواهد شد، هرچند مراقبش باشی و سخت آن را نگه داری. @mf_quran
🔅 ✍ کار خیر زیبا 🔹برﮔﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ: 🔸«ﻣﺒﻠﻎ ۸۰ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﻫﺮﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ.» 🔹ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ ۸۰ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ‌ﺑﺮﺩ. ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺳﺎﻛﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﻫﺴﺖ. 🔸ﺷﺨﺺ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ می‌دهد. 🔹ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﺮﻳﻪ می‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻤﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎ می‌کنید ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﺪ. 🔸ﺟﻮﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻯ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ‌ﺳﻤﺖ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻛﺮﺩ. 🔹ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﻳﻪ می‌کرد، ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮﻡ، ﻭﺭﻗﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﻦ، ﭼﻮﻥ ﻣﻦ، ﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ‌ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﻤ‌ﺪﺭﺩﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ بزرگ‌ترین ﺧﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. 🔸ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ، ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺒﺖ‌ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺴﺖ. ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ است ﺭﺣﻢ كنيد تا رحمت آسمان‌ها شامل حال همه شود. @mf_quran
🔅 ✍ نگذاریم بند «حرمت» پاره شود زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، می‌شود كلاف سردرگم، گره مى‌خورد، می‌پيچد به هم، گره‌گره مى‌شود. بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى. زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگ‌تر مى‌شود، کورتر مى‌شود. يک جايى ديگر نمى‌شود کاری كرد. بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود. يادمان باشد گره‌هاى توى كلاف همان دلخورى‌هاى كوچک و بزرگند، همان كينه‌هاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد. زندگى به بندى بند استْ به‌نام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است. مرکزفرهنگی قرآن وعترت نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه علوم پزشکی تهران @mf_quran