eitaa logo
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
790 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
71 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
▪️چهار اردوگاه همراه با سید آزادگان؛ ⚫️ وداع با محمدرضا غیاثی؛ چهره متبسم مقاومت به یاران شهیدش پیوست محمدرضا غیاثی، آزاده‌ای که در چهار اردوگاه مختلف در کنار سید محمدرضا غیاثی، آزاده‌ سرافراز و از یاران سید آزادگان، پس از سال‌ها تحمل رنج و مشقت اسارت و جانبازی، به دیار باقی شتافت و به یاران شهیدش پیوست. او که ده سال تمام در اسارتگاه‌های رژیم بعث عراق مقاومت کرد، نمونه‌ای از صبر، ایمان و پایداری بود. روایت زندگی او از زبان آزاده «علی علی‌دوست»، یکی از هم‌اردوگاهی‌هایش، یادآور سال‌های سخت و پرافتخار مقاومت اسرای ایرانی در برابر ظلم رژیم بعث است. ▪️آغاز اسارت؛ از رمادی تا موصل یک محمدرضا غیاثی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دست نیروهای رژیم بعثی به اسارت درآمد و به اردوگاه رمادی منتقل شد. اما این تازه آغاز راهی دشوار و پر از سختی بود. پس از مدتی، او به همراه ۲۰۰ نفر دیگر به جرم «خرابکاری» به اردوگاه موصل یک تبعید شد. در موصل یک، غیاثی در میان نیروهای ارزشی و حزب‌اللهی اردوگاه بود و روزهای سختی را در کنار دیگر آزادگان سپری کرد. ▪️اعتصاب چهارماهه؛ نماد ایستادگی در سال ۱۳۶۰، در ابتدای ماه مبارک رمضان، غیاثی به آسایشگاه دو منتقل شد. طولی نکشید که بحث «بلوک‌زنی» میان اسرا پیش آمد و اعتصابی چهارماهه آغاز شد. این اعتصاب که به یکی از طولانی‌ترین ایستادگی‌های اسرای ایرانی بدل شد، با سخت‌ترین شرایط همراه بود. در این مدت، درهای اردوگاه بسته و آب به روی اسرا قطع شده بود. تنها روزانه به مدت ده دقیقه درها برای استفاده از سرویس بهداشتی باز می‌شد و آن هم با شلاق و کابل همراه بود. اما غیاثی و دیگر اسرا، مردانه مقاومت کردند تا اینکه سید آزادگان، مرحوم حاج آقا ابوترابی، به یاری آن‌ها آمد و اعتصاب پایان یافت. ▪️تبعیدهای مکرر؛ از موصل یک تا بین‌القفسین در شهریور ۱۳۶۱، غیاثی همراه با ۸۰۰ نفر دیگر به اردوگاه تازه‌تأسیس موصل سه تبعید شد. این اردوگاه نیز محل شکنجه و آزار آزادگان بود. مدتی بعد، او و حاج آقای ابوترابی به اردوگاه بین‌القفسین منتقل شدند و به مدت ۴۰ روز در شرایطی سخت و غیرانسانی در این اردوگاه محبوس بودند. پس از این مدت، آن‌ها دوباره به موصل یک بازگردانده شدند. ▪️هم‌نشینی با سید آزادگان؛ الگویی از صبر و ایمان محمدرضا غیاثی از معدود آزادگانی بود که در چهار اردوگاه مختلف با سید آزادگان، مرحوم حاج آقا ابوترابی، هم‌نشین بود. او در موصل یک نیز از نزدیکان سید آزادگان بود و به‌عنوان فردی متبسم و آرام، سنگ صبور بسیاری از دوستانش به شمار می‌رفت. ▪️روایت علی علی‌دوست از روزهای اسارت آزاده علی علی‌دوست(قزوینی)، یکی از هم‌اردوگاهی‌های غیاثی، در خاطرات خود از او چنین یاد می‌کند: «محمدرضا غیاثی چهره‌ای متبسم و روحیه‌ای آرام داشت و سنگ صبور دوستانش بود. تابستان و زمستان، به دلیل سینوزیت، همیشه دستمالی به پیشانی می‌بست و کلاه به سر می‌گذاشت. روز رحلت حضرت امام، غروب کنار زمین والیبال او را دیدم. غمگین و محزون بودم و با او درباره بزرگی مصیبت امام صحبت کردیم تا سوت آمار زده شد.» او ادامه می‌دهد: «سال‌ها بعد، در سال ۱۳۸۰، در حرم امام رضا (ع) دوباره او را دیدم و خاطرات آن روزهای سخت زنده شد. از آن به بعد، ارتباط تلفنی داشتیم. چند روز پیش از سکته‌اش با من تماس گرفت و از هم التماس دعا داشتیم. دیروز او از میان ما پر کشید و امشب در خانه ابدی خود آرمیده است.» ▪️زندگی پس از اسارت؛ خاطراتی که هرگز فراموش نشدند پس از آزادی و بازگشت به میهن اسلامی، غیاثی سال‌های طولانی در گمنامی زندگی کرد، اما خاطرات روزهای اسارت و هم‌نشینی با یاران شهیدش همواره در یاد او زنده بود. محمدرضا غیاثی که با چهره‌ای متبسم و روحیه‌ای آرام سال‌ها درد اسارت را با عبادت، تلاوت قرآن و صبوری سپری کرد، امروز در جوار رحمت الهی و یاران شهیدش آرام گرفته است. 🆔@mfpa_ir
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
🔰«تکه‌های کوچک سیب» برگزیده بیست و هفتمین دوسالانه کتاب اصفهان بیست و هفتمین دوسالانه کتاب اصفهان با معرفی برگزیدگان بخش‌های مختلف و رونمایی از پوستر نهمین جایزه ادبی اصفهان برگزار شد. در این رویداد، هیئت داوران پس از بررسی آثار ارسال‌شده، برترین‌ها را در حوزه‌های مختلف معرفی کردند. در بخش مستندنگاری، کتاب «تکه‌های کوچک سیب» که روایتگر خاطرات مرحوم حسینعلی رحیمی حاجی‌آبادی، آزاده سرافراز دوران دفاع مقدس است، توانست نظر داوران را به خود جلب کند. این اثر ارزشمند به قلم میثم رحیمی و توسط انتشارات پیام آزادگان منتشر شده است. 🔻داستانی از اسارت و مقاومت کتاب «تکه‌های کوچک سیب» به روایت زندگی و خاطرات حسینعلی رحیمی‌حاجی‌آبادی، آزاده‌ای از روستای حاجی‌آباد نجف‌آباد اصفهان، می‌پردازد. او در سال ۱۳۴۲ در خانواده‌ای روحانی و مبارز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا پایه سوم راهنمایی ادامه داد و سپس به سفارش پدرش وارد حوزه علمیه ذوالفقار اصفهان شد. با شدت گرفتن مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، او در تظاهرات مردمی شرکت داشت و این مسیر او را به جریان انقلاب اسلامی پیوند زد. با آغاز جنگ تحمیلی، حسینعلی رحیمی در سال ۱۳۶۰ به صف مدافعان میهن پیوست و در عملیات‌های مهمی چون ثامن‌الائمه، فتح‌المبین و بیت‌المقدس شرکت کرد. 🔻اسارت، انتظار و مقاومت سرنوشت حسینعلی رحیمی در ۱۷ آبان ۱۳۶۱ با اسارت در عملیات محرم تغییر کرد. او که به‌شدت مجروح شده بود، به اردوگاه عنبر (الانبار) منتقل شد و سال‌ها از خانه و خانواده دور ماند. مادر، پدر، همسر و سایر عزیزانش سال‌ها در انتظار بازگشت او بودند. در سال ۱۳۶۴، حسینعلی رحیمی به‌دلیل شدت جراحات به ایران بازگشت و پس از مدتی برای مداوا به آلمان اعزام شد. او که نمادی از مقاومت و ایثار بود، سرانجام در سحرگاه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، مصادف با ۲۷ رمضان ۱۴۴۲ ه.ق، به دیدار یاران شهیدش شتافت. 🔻تلاشی برای حفظ ارزش‌های دفاع مقدس هیئت داوران بیست و هفتمین دوسالانه کتاب اصفهان، این کتاب را به‌عنوان اثری شایسته تقدیر معرفی کردند؛ چرا که نه‌تنها زندگی‌نامه‌ای جذاب و مستند از یکی از آزادگان ایرانی ارائه می‌دهد، بلکه توانسته است گوشه‌ای از مقاومت و ایثار ملت ایران را به تصویر بکشد. 🆔@mfpa_ir
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
🏓برگزاری مسابقات ورزشی ویژه آزادگان و فرزندان پسر در مشهد مقدس مسابقات ورزشی ویژه آزادگان و فرزندان پسر در مشهد به مناسبت گرامیداشت دهه مبارک فجر، باشگاه فرهنگی ورزشی آزادگان با همکاری موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی، یک دوره مسابقات پنجگانه ورزشی ویژه آزادگان و فرزندان پسر برگزار می‌کند. 🏐 رشته‌ها: والیبال تنیس روی میز دارت تیراندازی با تفنگ بادی فوتبال دستی 📅 زمان: ۲۳ تا ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ 📍 مکان: باغ ایثار، مشهد مقدس 📞 مهلت ثبت‌نام: تا ۱۵ بهمن جهت ثبت‌نام: 09375430902 (علیرضا خلقتی) ✅ ثبت‌نام و حضور رایگان است. 🛏️ اقامت و پذیرایی برای شرکت‌کنندگان شهرستانی نیز رایگان است. 🎯 این مسابقات فرصتی برای همدلی، نشاط و رقابت دوستانه میان آزادگان و فرزندان عزیزشان است. 🆔@mfpa_ir
📚معرفی کتاب خاکی آسمانی در فروشگاه"ترنجستان بهشت" اثری از انتشارات پیام آزادگان 🖇مستند داستانی زندگی سید علی اکبر ابوترابی فرد با حضور: دکتر کامور بخشایش نویسنده،پژوهشگر و مدرس ادبیات نصرت الله محمودزاده نویسنده کتاب خاکی آسمانی ⏰ زمان: دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ 📍مکان:خیابان شريعتى، نبش خيابان بهشت آسا، روبروى بيمارستان مفيد 🆔@mfpa_ir
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
🔰خاطرات آزادگان موصل 2؛ از فشار دشمن تا مقاومت بی‌نظیر پروژه ثبت خاطرات آزادگان دفاع مقدس در موسسه پیام آزادگان استان تهران همچنان ادامه دارد. در آخرین روزهای دی‌ماه، گروهی از آزادگان اردوگاه موصل 2 به بیان خاطرات خود از دوران سخت و پرچالش اسارت پرداختند. در این نشست، عباس استیری، سید نعمت آرامی، حسین گرجی، رضا زهدی، محمد سلیمیان، علی علیلو، علی‌اصغر مشایخی، محسن نوری مقدم، محمدباقر علیئی، علی اصفهانی، حسن جمشیدی و علی وردی حضور داشتند و هر یک از دریچه تجربه‌های خود به روایت ایثار، ایمان و استقامت پرداختند. حسین گرجی از یک اتفاق عجیب و تأثیرگذار سخن گفت: "یکی از پزشکان عراقی معمولاً از ارائه دارو به ما خودداری می‌کرد و ما مجبور بودیم دارو را به زور از او بگیریم. اما یک روز او به اردوگاه آمد و اعلام کرد که آماده است هر دارویی را که نیاز داریم به ما بدهد. وقتی دلیل تغییر رفتار او را پرسیدیم، گفت: در راه آمدن به اردوگاه، چرخ ماشینش پنچر شده و پیچ‌های چرخ را نبسته بود، اما توانسته بود بدون هیچ اتفاقی تا اردوگاه برسد. او این حادثه را لطفی از سوی ما آزادگان دانست و تصمیم گرفت به اسرا خدمت کند." علیلو از تجربه ملاقات با نماینده صلیب سرخ گفت: "میشل، نماینده صلیب سرخ، اعتراف کرد که اردوگاه‌های اسرای ایرانی با سایر اردوگاه‌ها تفاوت زیادی دارد. او می‌گفت: ما در اردوگاه‌های دیگر افسرده و مأیوس می‌شویم، اما وقتی به اردوگاه‌های ایرانی می‌آییم، روحیه می‌گیریم. این روحیه قوی در حالی بود که امکانات اردوگاه‌های ایرانی بسیار محدود بود، اما نظافت، اتحاد و امید در میان اسرا همیشه جریان داشت." رضا زهدی درباره یک واکنش دسته‌جمعی گفت: "در یکی از روزها، افسر عراقی ما را برای تماشای فیلم جمع کرد و هنگام صحبت از امام خمینی (ره)، نام ایشان را برد. همه اسرای ایرانی سه صلوات بلند فرستادند. وقتی افسر عراقی پرسید چرا برای پیامبر یک صلوات و برای خمینی سه صلوات می‌فرستید، بچه‌ها باز هم سه صلوات بلند فرستادند. این اتفاق باعث شد برنامه نمایش فیلم لغو شود و همه به آسایشگاه‌های خود بازگردیم." علی‌اصغر مشایخی از اهمیت نقش مترجمان در برقراری ارتباط با صلیب سرخ و بیان مشکلات اسرا گفت: "مترجمان رسالت مهمی داشتند تا پیام جمهوری اسلامی را به صلیب سرخ منتقل کنند. متأسفانه صلیب سرخ در انجام تعهدات خود کوتاهی می‌کرد. اگرچه نامه‌رسانی بین اسرا و خانواده‌ها از معدود خدمات آنها بود، اما مشکلات درمانی، سوءتغذیه و شکنجه‌ها همچنان ادامه داشت و هیچ اقدامی از سوی صلیب سرخ برای بهبود اوضاع صورت نمی‌گرفت. اوایل اسارت که مجروح بودیم لباس‌های خونی ما را تمیز کردند تا جلوی دوربین حاضر شویم و مصاحبه کنیم." حسن جمشیدی از هماهنگی‌های اسرای اردوگاه برای استفاده از حضور صلیب سرخ گفت: "نصرالله عسگری، به عنوان ارشد اردوگاه و فردی مذهبی از ارتشی‌ها، نقش مهمی در سازماندهی و ارتباطات اردوگاه ایفا می‌کرد. او ارتباط ما با صلیب سرخ و عراقی‌ها بود تا اطلاعات و پیام‌ها را منتقل کند. در یکی از روزها، اسرای اردوگاه متوجه شدند که نمایندگان صلیب سرخ قصد بازدید از آنجا را دارند. اسرای ایرانی خود را برای این دیدار آماده کردند، اما آگاهی داشتند که نمایندگان صلیب سرخ گاه با نیروهای عراقی همکاری دارند. بنابراین، هوشیاری و دقت بالایی برای رساندن پیام‌های خود به آن‌ها ضروری بود. هدف اسرای ایرانی، بیان پایبندی به جمهوری اسلامی و مقاومت در برابر فشارهای دشمن بود. در جریان این بازدید، حسین فضیلت، یکی از مترجمان اردوگاه، نقش میانجی را برعهده داشت. در لحظه‌ای حساس، یکی از اسرا با یکی از اعضای صلیب سرخ دچار تنش شد و سیلی‌ای به صورت او زد. این حادثه می‌توانست فضای اردوگاه را به‌شدت متشنج کند، اما آقای فضیلت با درایت و آرامش جو را مدیریت کرد. این اقدام هوشمندانه از بروز تنش‌های بیشتر جلوگیری کرد و نشان‌دهنده توانایی اسرا در مدیریت بحران‌های پیچیده و حفظ اتحاد میان خود بود." علی وردی به سختی‌های جسمانی و کمبود امکانات اشاره کرد و گفت: "صلیب سرخ به این نتیجه رسیده بود که سیاست اسرا همان سیاست جمهوری اسلامی است. ما با وجود بیماری‌ها و مشکلات جسمانی، همچنان بر خواسته‌ها و آرمان‌های خود پافشاری می‌کردیم. حتی در شرایطی که امکانات درمانی بسیار محدود بود، روحیه ما همچنان قوی بود." 🆔
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
🔰دو یار، دو سرنوشت؛ شهادت عباس، اسارت محمد عباس صابری و محمد چوپانی، دو جوان از محله «قلعه ساختمان» مشهد، با آرمان‌های مشترک، قدم در مسیر جهاد نهادند. این دو دوست، که قلبشان برای دفاع از میهن می‌تپید، در جزیره مجنون، در میانه نبردی سخت، به دست نیروهای بعثی به اسارت درآمدند. اما این اسارت برای یکی پایان زندگی و برای دیگری، آغاز رنجی طولانی بود. 🔻شهادت در اسارت عباس، که در جریان نبرد از ناحیه شکم به شدت مجروح شده بود، درد و تشنگی را تاب نمی‌آورد. او به دشمن التماس می‌کرد که با تیر خلاص او را راحت کنند. اما بعثی‌ها، به گمان اینکه نیروهای ویژه ایرانی را به دام انداخته‌اند، قصد داشتند از آنها اطلاعات بگیرند. محمد و عباس در شرایطی دشوار از هم جدا شدند. محمد در حالی که با دستان بسته در یک نفربر قرار داشت، نظاره‌گر حال وخیم عباس بود که در کامیونی جداگانه انتقال داده می‌شد. عباس در نهایت، در یکی از پادگان‌های دشمن نزدیک بصره، از جراحت و تشنگی جان سپرد. محمد به همراه دو اسیر دیگر، با چشمانی اشکبار، عباس را در گوشه‌ای از آن پادگان دفن کردند و این غم سنگین را بر قلب خود حک کردند. 🔻راز یک دیدار سال‌ها بعد، محمد چوپانی، آزاده سرافراز، قصه شهادت عباس را روایت کرد. او که در دوران اسارت بار خاطرات دوست شهیدش را بر دوش می‌کشید، با دیداری در منزل عباس، گویی رازهای ناگفته‌ای را آشکار ساخت. این دیدار با حضور خانواده عباس صابری، اعضای موسسه پیام آزادگان، و مسئولان کنگره شهدای غریب اسارت استان خراسان رضوی انجام شد و فضای منزل عباس سرشار از حس غرور و اندوه گشت. 🔻حس غریب خانواده شهید خانواده عباس سال‌ها با امید به بازگشت او زندگی کردند، اما این انتظار در نهایت، به حجله شهادت بدل شد. عباس در حالی به شهادت رسید که چشمانش به جای دیدن عزیزانش، نظاره‌گر چکمه‌های دشمن بعثی بود. در مقابل، محمد چوپانی نیز با دستان بسته شاهد بود که نمی‌تواند برای رفیق دیرینه‌اش کاری انجام دهد. او که ناچار به دفن غریبانه عباس شد، هنوز نگاهش به یاد آخرین لحظات عباس گره خورده است. 🔻آموخته‌هایی برای نسل امروز این دیدار، فرصتی بود تا داستان رفاقت، ایثار و آزادگی این دو یار بازخوانی شود و به نسل‌های امروز یادآوری کند که راه شهادت و آزادگی، پر از ایثار و صبر است. 🆔@mfpa_ir
موسسه فرهنگی هنری پیام آزادگان
🔰خاطرات اردوگاه موصل ۳؛ راز مقاومت اسرای ایرانی در کلام حاج‌آقا ابوترابی موسسه پیام آزادگان استان تهران، با هدف حفظ و ترویج ارزش‌های دوران دفاع مقدس و بازتاب شجاعت و استقامت آزادگان سرافراز، اقدام به اجرای پروژه‌ای گسترده برای ثبت گروهی خاطرات اسرا کرده است. این پروژه، که تاکنون داستان‌های اسرای اردوگاه‌های مختلف را به ثبت رسانده، در هفته دهم خود به سراغ آزادگان اردوگاه موصل ۳ رفته است. در این مرحله، خاطرات آزادگان سید رسول عمادی، محمدحسین استاد عظیم، اسماعیل حاجی‌بیگی، حسن اشکانی، حمید شمس‌اللهی و محمدرضا شانه‌ای به ثبت رسید. روایت‌هایی که هرکدام نشان‌دهنده جلوه‌ای از ایمان، صبوری و ابتکار عمل در دل سختی‌های دوران اسارت بودند. 🔅خاطرات اسرای اردوگاه موصل ۳؛ گنجینه‌ای از ایمان و خلاقیت سید رسول عمادی: عمادی خاطره‌ای تلخ و تأثیرگذار از دوران اسارت را روایت کرد که نشان‌دهنده عمق سختی‌ها و بازی‌های روانی منافقین بود. او گفت: «یکی از دوستانم، آقای حسینی، برای مدت شش ماه در غم از دست دادن همسرش عزادار بود. نامه‌ای که به دستش رسیده بود، خبر از فوت همسرش می‌داد. این خبر چنان تأثیری بر روحیه او گذاشت که گویی دنیا بر سرش خراب شده بود. اما بعدها مشخص شد که این خبر دروغ بوده و منافقین با نیرنگ و خباثت در نامه دستکاری کرده بودند تا اراده و روحیه اسرا را تضعیف کنند.» وی در ادامه به نکته‌ای عمیق‌تر اشاره کرد و گفت: «یادم می‌آید یکی از مأموران صلیب سرخ، با تعجب از حاج‌آقا ابوترابی پرسید که چرا با وجود تمام سختی‌ها و نبود تغییری در شرایط طاقت‌فرسای شما، روحیه اسرا بهتر می‌شود؟ حاج‌آقا با آرامشی خاص پاسخ داد: این ارتباط با خدا، انس با قرآن و توسل به اهل‌بیت است که همچون چراغی در تاریکی‌های اسارت، ما را زنده و استوار نگه داشته است.» محمدحسین استاد عظیم: استاد عظیم از اولین روزهای اسارت گفت: «شش ماه از اسارتم گذشته بود که صلیب سرخ برای اولین بار وارد اردوگاه شد. در آن دیدار، عینکی که خانواده‌ام از ایران فرستاده بودند به دستم رسید. آن لحظه، معنای واقعی امید را حس کردم.» او به یکی از ماموران صلیب سرخ که اصالتاً هندی بود اشاره کرد و افزود: «این خانم به ما گفت ایمان و اعتقادات شما، اسارت را برایتان قابل‌تحمل کرده است. چنین روحیه‌ای را در میان اسرای دیگر کشورها ندیده‌ایم.» حمید شمس‌اللهی: خاطره‌ای شنیدنی از روزهای سخت اسارت روایت شد، این‌بار از زبان مترجمی که تجربه‌ای خاص از ارتباط با صلیب سرخ داشت. او گفت: «من پیش از اسارت در فرانسه درس می‌خواندم و به زبان فرانسه مسلط بودم. همین باعث شد در دوران اسارت، مترجم بین اسرای ایرانی و صلیب سرخ باشم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم. یادم هست حاج‌آقا ابوترابی توصیه‌ای به آقای طباطبایی داشتند. ایشان گفته بودند: به بچه‌ها بگویید اسارت را تحمل کنید، سالم به وطن برگردید و با یکدیگر درگیر نشوید. این توصیه درست قبل از درگیری ۸ آذر مطرح شد، و نشان از دید عمیق و راهبردی حاج‌آقا داشت.» او افزود: «اگر همان افکار و خط‌ومشی‌ای که حاج‌آقا ابوترابی در دوران اسارت میان ما اجرا کرد، امروز در ایران هم عملی می‌شد، بسیاری از مشکلات کنونی جامعه وجود نداشت. جالب است بدانید یکی از اعضای صلیب سرخ یک‌بار گفت: اگر در میان مسئولین ایران فردی مثل حاج‌آقا ابوترابی بود، وضعیت تعامل ایران با دنیا خیلی بهتر می‌شد. این جمله به‌خوبی نشان می‌دهد که منش و روش او چقدر فراتر از یک موقعیت خاص و محدود بود و می‌توانست الگویی برای مدیریت کلان باشد.» محمدرضا شانه‌ای: او از تاثیر ارتباط مستقیم حاج‌آقا ابوترابی با صلیب سرخ گفت: «این ارتباط نه‌تنها باعث بهبود رفتار نیروهای صلیب با ما شد، بلکه امکانات بیشتری مثل توپ ورزشی، کتاب‌های آموزشی و کتاب‌هایی به زبان‌های مختلف وارد اردوگاه شد. این‌ها همه نتیجه شخصیت و مدیریت حاج‌آقا بود.» اسماعیل حاجی‌بیگی: خلاقیت و ابتکار عمل اسرا در دل اسارت، بخش دیگری از خاطرات حاجی‌بیگی بود: «ما برای ارسال پیام به خانواده‌ها، از آب پیاز استفاده می‌کردیم. متن نامه‌ها با این روش روی کاغذ نامرئی می‌شد و تنها وقتی زیر شعله گرفته می‌شدند، نوشته‌ها ظاهر می‌شدند. متأسفانه این روش در نهایت لو رفت.» او همچنین از تأثیر روحیه‌بخش حضور صلیب سرخ در اردوگاه گفت: «هر زمان که آن‌ها می‌آمدند، وضعیت اردوگاه کمی بهتر می‌شد. امکان دیدن دوستان از آسایشگاه‌های دیگر و دریافت نامه‌های خانواده‌ها از جمله اتفاقات خوشایند این روزها بود.» پروژه موسسه پیام آزادگان، علاوه بر حفظ و مستندسازی خاطرات ارزشمند آزادگان، فرصتی برای بازخوانی آموزه‌های مقاومت و صبوری است. 🆔@mfpa_ir