eitaa logo
راه شهیدان ادامه دارد
3 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🔺خاطرات مردم تبریز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی اولین بار نام او را در یک مستند شنیدم. زنان سوریه می‌گفتند: بگویید قاسم سلیمانی بیاید ما را نجات دهد.) حدس زدم این مرد ایرانی باشد؛ ولی نمی‌دانستم کیست و چرا آنها برای نجات خود به او متوسل شده‌اند. روز شهادتش، بی‌خبر از همه جا داشتم مقاله‌ام را می‌نوشتم. شوهرم نان به دست وارد شد و گفت: دیشب قاسم سلیمانی را شهید کرده‌اند. بند دلم پاره شد و قبل از اینکه او تلویزیون را روشن کند، من گریه را شروع کردم. بعد از شهادت او، برای اولین بار چیزهایی دیدم که فکرش را هم نمی‌کردم. در محله‌ی ما که یکی از محله‌های بالا شهر تبریز است، نه صدای ترانه می‌شنوی و نه نوحه. کسی به کسی کاری ندارد‌. همسایه از همسایه بی‌خبر است و همه از اوضاع کشور؛ اما آن ایام تاکسی‌بارها توی کوچه دور می‌زدند و نوحه پخش می‌کرد. شوهرم هر بار که از در می‌آمد، می‌گفت توی نونوایی و سوپری و میوه‌فروشی، همه جا حرف حاج قاسم است.چهره‌ی همه غم دارد. حرف حمایت از سپاه است و از اینکه حتماً کارش را دارد درست انجام می‌دهد که اینقدر خار چشم دشمن شده. خیلی وقت بود فکر می‌کردم دیگر مردم اعتقادشان را از دست داده‌اند و دل کسی با اسلام و انقلاب نیست؛ اما آن روزها هر طرف سر می‌چرخاندم، می‌دیدم همه داغدار حاج قاسم‌اند‌. قبلاً بارها پیش آمده بود که در مهمانی‌ها و جمع‌های مختلف تا چشم افراد به من می‌افتاد و می‌فهمیدند حوزوی هستم، شروع می‌کردند به انتقاد و حتی توهین به نظام و کشور و...؛ اما بعد از شهادت سردار، دیگر کسی روی زدن این حرف‌ها را نداشت. برای دفاع از اعتقاداتم جرأت پیدا کرده بودم. به همه‌ی آنهایی که خیلی دلشان با نظام صاف نبود، می‌گفتم: شما چطور حاج قاسم را دوست دارید و از رفتنش غصه خوردید، ولی این حرفش را نشنیده می‌گیرید که یکی از شئون عاقبت بخیری ارتباط دلی با امام خامنه‌ای است؟ ✍️ نسرین نیکی‌یار 📚 برگی از کتاب «»