eitaa logo
راه شهیدان ادامه دارد
4 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃.. زنگ زده بود که نمی تواند بیاید دنبالم .باید منطقه می ماند. خیلی دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار کردم تا قبول کردخودم بروم.من هم بلیت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد. کف آشپزخانه تمیز شده بود.همه‌ی میوه های فصل توی یخچال بود؛توی ظرفهای ملامین چیده بودشان .کباب هم آماده بود روی اجاق ،بالای یخچال یک عکس از خودش گذاشته بود ،بایک نامه . وقتی می آمد خانه ، من دیگر حق نداشتم کار کنم .بچه را عوض می کرد .شیر براش درست میکرد سفره را می انداخت و جمع می کرد .پا به پای من می نشست لباسها را می شست ،پهن میکرد،خشک می کرد وجمع می کرد. آن‌قدر محبت به پای زندگی می‌ریخت که همیشه بهش می‌گفتم درسته کم میای خونه، ولی من تا محبت‌های تو رو جمع کنم، برای یکماه دیگه وقت دارم. نگاهم می‌کرد و می‌گفت تو بیش‌تر از اینا به گردن من حق داری. یک بار هم گفت ؛من زودتر از جنگ تموم می‌شم. وگرنه، بعد از جنگ به تو نشون می‌دادم تموم این روزها رو چه‌طور جبران می‌کنم. ✍️راوی؛همسربزرگوارشهید ┈────『💚🕊