انگار که اتفاقی نیفتاده. در زدند، گفتند: «برای عیادت فاطمه آمدهایم.»
#علی نگاهشان نکرد، گفت: «باید از او اجازه بگیرم.»
رفت کنار فاطمه: «فاطمه جان، میخواهند بیایند داخل، خانه شماست و من هم در خدمتتان. هرجور صلاح میدانید!»
آمدند تو، سلام کردند. جوابی نشنیدند.
فاطمه گفت: «اگر حدیثی از رسول خدا بگویم به آن اعتراف میکنید؟!»
گفتند:«بله.»
- نشنیدهاید از #رسولخدا که رضایت و خشنودی فاطمه، خشنودی من است و خشم فاطمه، خشم من؟
- شنیدهایم.
دستان #فاطمه بلند شد:« خدایا، این دو نفر به من ظلم کردهاند،شکایتشان را به تو و پیامبرت میکنم. از اینها راضی نیستم!»
#فاطمیه #شهادتحضرتزهراسلاماللهعلیها
@mhajghasem