#سیره_شهدا | #زندگی_شهدایی
🔻 به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. اسراف در زندگیش راه نداشت. تا می توانست، در هر شرایطی به مخلوقات خدا کمک می کرد .
➖ از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد. یادم هست پشت باشگاه صدری، دور هم نشسته بودیم. کنار ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود.
🔅 نان را برداشت و گفت، ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند؟!
نان خیلی سفت بود، بعد یک تکه سنگ برداشت، و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به خُرد کردن نان نمود.
حسابی که ریز شد، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد! چند دقیقه بعد کبوتر ها آنجا جمع شدند.
🌻 پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام برابراهیم۲ ، ص۱۴۷
➕ هیئت رزمندگان اسلام👇
🆔 http://Eitaa.com/mheyat
🌟 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🔻 یک بار حرف از نوجوان ها و اهمیت به نماز بود ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم.
شب اول ، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم.
به محض اینکه خوابم برد ، در عالم رویا پدرم را دیدم! ، درب خانه را باز کرد ، مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبروی من ایستاد ، برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم ، نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود ، بلند شدم ، وضو گرفتم و نمازم را خواندم.....
#شهیدابراهیم_هادی 🌷
📕 سلام بر ابراهیم
👈➕هیئت رزمندگان اسلام
🆔 @mheyaat
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄