#محفلانس
#رجبعلۍخیاط
📕همسر #شیخرجبعلي خياط نقل ڪرده است :
یڪے از سحرهاۍ شب قدر ، #همسرم به من گفت :
« تو باردارۍ میل به چه داری؟» نه چندان جدۍ گفتم توت ،
شیخ آقا به آرامے گفت : « خوب برو و از درخت داخل حیاط توت بچین»
با تعجب پرسیدم در این #برف و سرماۍ زمستان ، چیدن توت از درخت !
شیخ آقا به نرمے گفت :
« اگر توت میل دارید از درخت داخل حیاط توت تازه بچینید.»
با ناباورے اطاعت امر ڪردم .
حیاط پوشیده از #برف بود و تنها سبزۍ درخت توت و توت هاے آویزان به
آن در میان سپیدے برف جلوه مے ڪرد.
توت هاے شیرین و آبدارۍچیدم و به داخل اتاق برگشتم ، وقتے شیخآقا تعجب مرا دید ، گفت: « دوباره به داخل حیاط نگاه ڪن.»
در را باز ڪردم صداۍ زوزه باد به گوش مۍ رسید.
این بار #درختتوت داخل حیاطمان پوشیده از برف بود.
به شیخ آقا نگاه ڪردم ، و تمام وجودم سوال بود .
همسرم گفت:
« در #شبقدردعا ڪردم و خدا هم #مستجاب ڪرد.»
عشق وآرامش🌺
https://eitaa.com/mhfstjjg