🌘موضوع پست برداشت آزاد توسط خواننده🌘
📗قصه: خری که مغز نداشت
در جنگل شیری مریض شد و به پیشنهاد روباه که به شیر گفت: راه بهبودی تو خوردن مغز خر است .
من خری را فریب میدم و به نزد تو میارم حمله کن او را از پا در بیار تا مغزش را بخوری و خوب بشی.
خلاصه روباه خری را فریب داد و نزد شیر آورد.
شیر هم به او حمله کرد و فقط توانست او را زخمی کند، اما خر فرار کرد .
روباه گفت: جناب شیر! نگران نباش مجددا او را فریب می دهم، تا این بار حواست باشه که از دست تو فرار نکند.
روباه نزد خر رفت و گفت: رفیق! چرا فرار کردی؟ شیر حاکم جنگل است می خواست با تو دوستی کند و کسی با سلطان جنگل دوست باشد، می دانید چقدر احترام دارد؟.
اینقدر گفت تا اینکه خر مجددا گول خورد و نزد شیر آمد.
این بار شیر حسابی خدمت خر رسید و به روباه گفت: مغزش را آماده کن تا من بروم دستم را بشورم و بیام.
روباه هم مغز خر را خورد.
شیر آمد گفت: ای روباه! پس مغز خر کجاست؟
روباه گفت: قربانت گردم این خر اگر مغز داشت که دوبار فریب مرا نمی خورد☺️
بهتره خر دیگری شکار کنی، که مغز داشته باشه
📗قصه دوم: خر شجره دار
در گذشتههای دور، در جنگلی شیر حاکم مطلق بود و مشاور ارشدش روباه.
خر هم کارهای حاکم را انجام میداد.
بر اثر ظلم زیاده از حد شیر، همه حیوانات جنگل فراری شدند و دیگر غذایی برای حاکم و مشاورش روباه نماند.
بنابراین تصمیم به کوچ گرفتند.
در مسیر که میرفتند شیر و روباه گرسنه بودند، اما گاهگاهی خر، گریزی میزد و علفی میخورد.
روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت:
اگر فکری نکنیم تو و من از گرسنگی میمیریم و فقط خر زنده میماند، زیرا او گیاهخوار است.
شیر گفت: چه فکری داری؟
روباه گفت: خر را صدا بزن و بگو من ناتوانم، برای ادامه مسیر، نیاز به حاکم داریم و باید از روی شجره نامه در بین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم.
قطعاً تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم و بخوریم.
شیر قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکیل دادند.
ابتدا شیر شجره نامهاش را خواند و فرمود: جد اندر جد من حاکم و سلطان بودهاند!
و بعد روباه ضمن تأیید گفته شیر گفت: من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بودهاند.
خر که تا اندازهای موضوع را فهمیده بود و میدانست نقشه شومی در سر دارند گفت: من سواد ندارم، شجره نامهام زیر سمم نوشته شده، کدامتان باسواد هستید، که آن را بخوانید؟
شیر فوراً گفت: من با سوادم، و رفت عقب خر، تا زیر سمش را بخواند.
خر فوراً جفتک محکمی به دهان شیر زد و گردنش را شکست!
روباه که ماجرا را دید، رو به عقب پا به فرار گذاشت.
خر او را صدا زد و گفت:
بیا حالا که شیر کشته شده، بقیه راه را با هم برویم.
روباه گفت: نه من کار دارم
خر گفت: چه کاری؟
روباه گفت: میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم، که نگذاشت باسواد شوم، چون باسوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند» م م » ۱۴۰۴/۱/۲۴
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
🌘🔴🌘🔴🌘🔴🌘
🌸عملکرد مشت هدایت🌸
مشت هدایت یک مرد روستایی بود چون در روستاشون در سال ۱۳۰۰ و حتی تا سال ۱۳۴۰ مدرسه ای نبود او مدرسه نرفت و بیسواد بود .
اما فرد در تلاش و با خدایی بود و به خویشان یا هم ولایتی هاش کمک می کرد.
قصه: بستری شدن مریم بانو
یکی از دوستان مشت هدایت بنام مشت قنبر، همسرش مشت مریم بانو دچار بیماری شدید شد و کارش به تنها بیمارستان نزدیکترین شهر به روستاشون افتاد.
وقتی دکتر بیمارستان دستور بستری مشت مریم بانو را صادر کرد و خانم مشت قنبر بستری شد.
مصیبت بزرگ مشت قنبر آغاز شد .
چون تنها منبع درآمد خانوار روستا محصول برنج بود و تازه در بهار کشت کرده بودند و برداشت شهریور آغاز می شد .
در واقع اکثر کشاورزان در فصل بهار و حتی تیر و مرداد در تنگنای معیشتی قرار دارند و اکثر خریدها هم بصورت نسیه است .
ولی مشت قنبر با دست خالی اقدام به بستری کردن همسرش در بیمارستان کرده بود.
مشت هدایت به محض شنیدن این مسئله که مشت قنبر همسرش را بستری کرده ، حدس زد که رفیقش الان در بیمارستان مشکل حاد مالی دارد .
لذا با پس اندازی که داشت به شهر رفت .
دوستش را که نگرانی شدید داشت در حالت افسردگی مشاهده کرد .
حدسش درست بود او با جیب خالی همسرش را بستری کرده بود و به این فکر بود چگونه باید هزینه بستری شدن همسرش را پرداخت کند به چه کسی رو بیندازد و...در همین فکر بود
که مشت هدایت: سلام علیکم مشت قنبر!
مشت قنبر سرش را بلند کرد به محض دیدن مشت هدایت انگاری دنیا را به او دادند و گفت: علیک سلام شما را که خبر کرده ؟
مشت هدایت: خبرها در روستا خیلی زود منتشر میشود چون فصل بدی است و اکثر روستائیان در تنگنای معیشتی قرار دارند حدس زدم باید بیام به دیدنت.
مشت قنبر: سرش را پایین انداخت و ناراحت بود .
اما مشت هدایت گفت: رفیق! چرا ناراحتی؟ خدا را شکر که به وظیفه ات عمل کردی و فورا همسرت را به بیمارستان رساندی .
خیلی ها هستند که توجه ای به همسر خود نمی کنند.
مشت هدایت رفیقش را دلداری داد و در پایان مقدار پولی که پس اندازش بود، بدون اینکه بشمارد چقدر است. به مشت هدایت داد، چون آن زمان اسکناس ها ۲۰ یا ۵۰ یا ۱۰۰ ریالی بودند لذا از لحاظ تعداد زیاد بودند و مشت هدایت گفت: اصلا نشمردم که چقدر است همینطوری بزار در جیبت و در فرصت دیگری آنرا بشمار نگران زمان برگشت پول هم نباش پس از برداشت محصول در مهر امسال یا در مهر سال بعد می توانی عین پول را برگشت دهی.
مشت قنبر که افسرده بود، هزینه بیمارستان را از کجا تهیه کنم شاد شد و دیگر نگران پرداخت هزینه بستری همسرش مشت مریم بانو نبود.
نکته: در سال نود فرزند مشت قنبر این مسئله را به فرزند مشت هدایت در حالیکه پدرها در سن حدود ۸۰ سالگی به دیار باقی رفته بودند گفت .
فرزند مشت قنبر گفت: پدرم با آن پول مرحوم هدایت، هم هزینه بیمارستان را پس از چند شب بستری در بیمارستان پرداخت کرد و هم هنگام بازگشت از شهر کلی مایحتاج منزل و خورد و خوراک خریده که موجب خوشحالی ما را فراهم کرده بود.
نکته: در زمان کنونی مهربانی ها در روستا و شهر خیلی کم شده و احساس مسئولیت نمی کنند، کاش مهربانی ها زیاد شود و محبت ها تقسیم، تا نیازمندان واقعی در آرامش به سر ببرند.
» م م » ۱۴۰۴/۱/۲۵
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
📗🌴📗🌴📗🌴📗
🎇زنگ تفکر، مخصوص افراد متفکر🎇
شاگرد: جناب استاد! شیخ عبدالله انصاری، عبادت چیست؟
شیخ: عبادت یعنی خدمت کردن به خلق، برای رضای خدا.
شاگرد: چگونه؟!
شیخ: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری، رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی، این نامش عبادت است.
شاگرد: پس نماز، روزه، خمس و انجام واجبات دیگر چیه؟
شیخ: اینها اطاعته، که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام بده، تا انوار حق (نور الهی) در او دمیده بشه.
شاگرد: شما برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟!
استاد: هیچ کار
شاگرد: مگر میشه؟! پس چرا فرزندان تو چنین افراد شایسته ای هستن؟!
استاد: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای فرزندانم باشم، چون فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار والدین را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود آن را عمل نمی کنند.
در واقع تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند، پایان زندگیست و نابود و زود فاسد می شود.
حالا اگر همین تخم مدتی در جای مناسب (گرمای معتدل) قرار گیرد، از درون بشکند در واقع حیات است (جوجه)، و جوجه از تخم خارج می گردد.
همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل می گیرد، پس درون خود را بشکن، تا شخصیت جدیدت متولد شود، آنگاه خودت را خواهی دید.
تاریخ تولدت مهم نیست.
ولی تاریخ تحولت (مثبت گرایی) مهم است.
اهل کجا بودنت اصلا مهم نیست.
اما اهل (دانا) و بجا بودنت مهم است.
منطقه زندگیت مهم نیست.
ولی منطق زندگیت مهم است.
نکته: درود بر کسانی که دین دارند و تظاهر ندارند، دعا دارند و ادعا ندارند، نیایش دارند و نمایش (خودنمایی) ندارند.
حیا دارند و ریا (فریب و دورویی) ندارند.
رسم دارند و اسم ندارند (پای آثار ایجادی جهت پاسخگویی اسم نیاز است).
تاج سر یا خاک بر سر شدن، بدست خود فرد است.
در مقابل مودبان مودبند.
ولی در مقابل بی ادبان ترش رو.
در مقابل خاضعان متواضعند.
ولی در مقابل متکبران، خیلی متکبر.
تا جایی به دنیا اهمیت می دهند، که آخرت شان مصون باشد.
در واقع دنیا را برای کسب دنیا و آخرت با هم می خواهند.
برای کسب حق خود، تلاش می کنند و از ذره ای از بدست آوردن حق خود کوتاهی نمی کنند.
اگر داشته باشند در دنیا خرواری می بخشند و اصلا دنبال پس گرفتن در دنیا هم نیستند.
در واقع طرف معامله خداست و...که اوج این بخشندگی جان و مال است (که نمونه بارز آن شهداء هستند که با خدا معامله می کنند و عاقبت بخیر)» م م » ۱۴۰۴/۱/۲۵
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
📗🎇📗🎇📗🎇
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📘غم گذشته ها و نیامده ها را مخور📘
گذشته های منفی را با توبه فراموش کن
ولی مثبت های گذشته را تقویت کن
اما از گذشته درس عبرت بگیر و چراغ راه آینده ات باشد.
نگران آینده هم نباش، با کوله باری از تجربه، می توانی آینده را هم بسازی طوری که وقتی به ایستگاه آخر و سفر بدون بازگشت رسیدی، غم و غصه گذشته را نخوری.
اما چند بیت از مرحوم صائب تبریزی، شاعر و غزل سرای قرن دهم که در دوره صفویه می زیست:👇
میرسد غمهای بی پایان
به پایان، غم مخور
بر دلِ بیتاب خواهد شد گلستان،
غم مخور
صبحِ امیدی که پنهان است در
دلهای شب
میشود طالع از آن چاکِ گریبان،
غم مخور» ۱۴۰۳/۱/۲۵
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
📘🌷📘🌷📘🌷
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😊مش نوروز نشانی همسرش را بلد نیست ولی...😊
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣دین علیه دین و کثیف ترین انسان نما🗣
اینم از تبار بنی امیه است که با ارکان دین، دارد تبلیغ ضد دین می کند» ۱۴۰۴/۱/۲۵
🗣🔥🗣🔥🗣🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊روزی خواهد آمد این چنین👆 شود😊
فقط با صبر و مقاومت و پشت سر رهبری حرکت کردن چنین موقعیتی ایجاد خواهد شد.
تصور مخالفین و موافقین نظام پس از نتایج مذاکرات، یه همچین چیزیه.
البته ما که منتظر امام معصومی چون حضرت مهدی (عج) هستیم .
قطعا پس از ظهور آقا، غربیان به جزء تسلیم در مقابل مسلمانان واقعی راه دیگری ندارند و مجبور به لبیک گفتن و پشت آقا ایستادن می شوند
قدرت خدا بر ترفند دشمنان خدا علیه بندگان مخلص برتری دارد.
به حول قوه الهی ان شاء الله » ۱۴۰۴/۱/۲۵
نشر: کانال زاغ سیاه
بازنشر با توضیحات مختصر: کانال طب و سیاست
@mhg12871338
👍🇮🇷👍🇮🇷👍🇮🇷
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨کلیه کسانیکه آمپول تزریق می کنند دقت کنند🚨
حتما قبل از تزریق هواگیری را فراموش نکنند.
عوارض تزریق آمپول بدون آموزش زیر نظر کارشناسان مربوطه ممنوع می باشد.
موارد متعددی در این ویدیو مشاهده خواهید کرد که نیاز است در تزریقات رعایت شود.
بعد از دیدن این ویدئو آموزشی برای آگاهی بیشتر به دیگران هم ارسال فرمائید...»۱۴۰۴/۱/۲۵
🚨📗🚨🌴📗🚨
🥒رفع سیاهی دور چشم با خیار🥒
یک خیار را رنده کنید و آن را درون ۳ قاشق غذاخوری گلاب خالص خیس کنید.
ترکیب بدست آمده را روی پلکها، اطراف چشم و گودی چشم بمالید بمدت ۱۵ دقیقه بماند، سپس بشورید.
یک هفته و روزی دوبار انجام دهید نتیجه اش را مشاهده کنید.
ضمنا این معجون برای شفافیت و آبرسانی کل صورت هم اگر مالیده شود، مفید است» ۱۴۰۴/۱/۲۵
🥒🍓🥒🍓🥒🍓
📘بعد از مصرف میوه های آبدار، نوشیدن آب ممنوع📘
بعد از مصرف میوه های که در شکل بالا مشاهده می کنید، حداقل ۳۰ دقیقه آب ننوشید.
دو کار که بعد از میوه خوردن نباید انجام داد!!
۱- بعد از خوردن میوه هایی مثل هندوانه، خربزه، طالبی، گرمک، انگور، هلو، زردآلو و...دیگر میوه های تابستانی، آب نخورید.
۲- این میوه ها را یک ساعت قبل از خواب میل کنید! نه نزدیک وقت خواب .
زیرا طبیبان و کارشناسان طب معتقدند: خوابیدن پس از خوردن چنین میوه هایی، باعث تجمع فضولات بخاریه در سر و موجب ضرر و زیان به چشم ها، ذهن و حافظه میگردد.
🍒همچنین مصرف مداوم و بیش از حد این میوه ها، باعث ضعیف شدن معده خواهد شد!
ضمنا این میوه ها را در ناشتا میل نکنید
معمولا قبل از وعده غذایی یا حداقل یک ساعت بعد از وعده غذایی مفید هستند» ۱۴۰۴/۱/۲۵
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
🍉🍓🫐🍈🍎🍐🍊🥭🍑🍍🥦🥑🍅🥬🥒🫒
💥قصه تکان دهنده از عباسعلی💥
شلمچه فروردین سال ۱۳۶۶ واحد توپخانه.
عبدالوهاب: آقای دبیر ریاضی من می خواهم ادامه تحصیل بدم، دوم نظری بودم درسم را رها کردم و چند ساله در قسمت های مختلف جبهه دارم ادای وظیفه می کنم، کمکم می کنی تا بصورت متفرقه در مجتمع رزمندگان امتحان بدم؟
دبیر: چرا که نه، فقط باید چند تا خاطره از این چند سال برام بگی، تا شارژ بشم .
عبدالوهاب: تیربارچی بودم و زنجیره ایی شلیک می کردم، یک باره تیرم تمام شد، زدم به سینه کمکم، که چرا تیر را جاگزاری نمی کنی؟ مگه نمی بینی تیر تمام شد؟!
دیدم افتاد و تیر مستقیم به پیشانی او اصابت کرده و شهید شده بود😭
دبیر: دیگه چی؟
عبدالوهاب: اوایل حضورم در جبهه بود و رزمنده با کلاش بودم، عملیات تمام شد و رفیقم که مجروح شدید شده بود، می خواستم تا آمدن بچه های تعاون به پشت خط انتقالش بدم، دستش را گرفتم که روی دوشم بذارم، دیدم سبک است! از بازو قطع شده بود😭
دبیر: بازم خاطره داری؟
عبدالوهاب: اگر می خوای حسابی گریه کنی، قصه ی عباسعلی فتاحی رزمنده ی جان بر کف که با در خواست خودش در گردان تخریب رفته بود را میگم .
دبیر: خیلی سوزناکه؟
عبدالوهاب: آری
دبیر: بگو خیلی دوست دارم بشنوم .
عبدالوهاب: عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود، حدود ۱۷ سال سن داشت، سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت، تک فرزند خانواده هم بود.
زمان جنگ رفت نزد مادرش گفت:
مامان می خوام برم جبهه.
مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا می خوای بری؟
عباسعلی: مامان دستور امامه.
مامان: اگه امام گفته برو عزیزم.
عباسعلی اومد جبهه، خیلی ها می شناختنش، گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر، تا اتفاقی براش نیفته
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب!.
بچه ها فکر می کردند او نمی دونه تخریبچی یعنی چه.
گفتند: عباسعلی جان! گردان تخریب، حساسترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه.
ولی عباسعلی با اصرار رفت تخریبچی شد و مدتها در گردان و عملیات های مختلف معبر باز می کرد.
یه روز شهید حاج حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج را منفجر کنن، پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود (از دشمن عبور کردن و پل پشت سرشان را خراب کردن که دل شیر می خواست).
پنج نفر داوطلب شدند، که اولیشون عباسعلی بود، قبل از رفتن حاج حسین خرازی بچه ها را خواست و گفت: به هیچ وجه با عراقیها درگیر نمی شید، فقط پل رو منفجر کنین و برگردین، اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدین، حق اسیر شدن هم ندارین! که عملیات لو نره، چون این عملیات خیلی بزرگه و نباید لو بره.
خلاصه تخریبچی ها رفتند، یه مدت بعد خبر رسید، تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم بر نگشته!
اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم، تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد، زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها عملیاتو لو بده.
پسر عموی عباسعلی گفت: برادر حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه، برید عملیات کنین.
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم، رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی، سر هم نداشت.
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفته بودم سرش بره زبونش باز نمیشه.
در این عملیات کلی اسیر عراقی گرفته بودیم، یکی از آن اسیران لب گشود گفت: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردیم چیزی نگفت، ما هم زنده زنده سرش رو بریدیم😭.
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره، ولی موقع تشییع مادرش گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!!.
گفتند: مادر بیخیال.
مادر: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: حالا که اصرار می کنی باشه! ولی فقط تا سینه اش رو میتونی ببینی
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر!عراقیها سر عباست رو بریدند😭.
مادر: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد، شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن، تا رسید به گردن😭😭😭 پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد (یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید، مادر شهید عباسعلی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
دبیر: لعنت بر قوم دجال و لعنت بر کسانیکه روی خون شهید پا گذاشتند و مسئول شدند، تیشه به ریشه ی مردم با جهل یا عمدا زدند و می زنند،
پست های دولتی را اشغال کردند و با ایجاد رانت مردم را نسبت به نظام بدبین کردند.
درود بر همه شهداء و خانواده های ایثارگران که بر سر سفره ی آنها نشستیم .
شادی روح شهدا صلوات.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
نکته: برادران و خواهران دینی! توصیه می کنم، ثواب نشر این متن را از دست ندهد» م م » ۱۴۰۴/۱/۲۶
کانال طب و سیاست
@mhg12871338
گروه سلامتی ...
https://eitaa.com/joinchat/3515810075Cc5ed03ef75
🚨🗣🇮🇷🚨🗣🇮🇷