بعضی می گویند ما رای نمی دهیم آیا با راي ندادن کار درست می شود؟
بعضیها میگویند رأی_نمیدهیم، تا صدای_اعتراض مان را به گوش دنیا برسانیم !!!
واقعاً فکر میکنید در دنیایی که :
داعش مثل گوسفند، سر آدمها را میبرد،
اسرائیل مثل آب خوردن مردم مظلوم غزه را قتل عام میکند
امریکا هزاران کیلومتر دورتر از مرز خودش یمن و سوریه و عراق و........بمباران میکند
در آفریقا قبیلهها با تبر همدیگر را میکشند
ماهیهای اقیانوس، از خوردن گوشت تن بچههای مهاجر چاق شدهاند
در بخشهایی از سوریه، غزه و......مردم به خوردن گوشت سگ و گربه روی آوردند و دبیر کل سازمان ملل در مقابل این فجایع، تنها به «ابراز نگرانی» کفایت میکند !!
اصلاً کسی به رأی ندادن شما فکر هم میکند؟!
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون ما با سیاست کار نداریم !!...
شما با سیاست کار نداشته باشید سیاست با شما کار دارد !!
این سیاست است که تعیین میکند شما چه بخورید یا نخورید، چه موسیقی گوش کنید یا نکنید، چه فیلمی بیینید یا نبینید، سفره تان پر باشد یا خالی و کوچک، فرزندانتان شغل مناسب داشته باشند یا بیکار باشند و.....
واقعاً فکر میکنید با رأی ندادن، سیاست با شما کار نخواهد داشت؟!
کسانی که می گویند ما رای نمی دهیم، در واقع دارند رای می دهند.
اما به چه کسی ؟
به دشمنان اسلام و ایران که می گویند رای ندهید. یعنی حرف و نظر آنان را می پذیرند
بعضیها میگویند رأی نمیدهیم چون از قبلیها خیری ندیدیم !
بله ، ممکن است از قبلیها «خیری » ندیده باشید ، اما قطعاً از کمسوادی، فقدان مدیریت و ماجراجویی برخی از آنها «شر» دیدهاید !
با رأی ندادن، جاده را دوباره برای افرادی که پست نمایندگی مجلس را زمین تمرین و بازی مدیریت می کنند، هموار می کنید.
با رای ندادن، «خیر» شما دقیقاً به همان ها می رسد !!
https://rubika.ir/miadgaheofogh روبیکا
ایتا. https://eitaa.com/miaadgaheofogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
همسر شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا پس از هشت سال فراق به یار شهیدش پیوست
روحش شاد و یادش گرامی
https://rubika.ir/miadgaheofogh روبیکا
ایتا. https://eitaa.com/miaadgaheofogh
تصویر "فاطمه و محمد حسین" فرزندان شهید سجاد طاهریان که مادرشان هم به رحمت خدا رفت
https://rubika.ir/miadgaheofogh روبیکا
ایتا. https://eitaa.com/miaadgaheofogh
#نجوای_عاشقی
قرائت #مناجات_شعبانیه
#سخنرانی
#مولودی خوانی👏👏👏👏👏👏👏
بمناسبت میلاد باسعادت #حضرت_علی_اکبر علیه السلام و روز جوان❤️❤️❤️❤️❤️
و در پایان میهمان #سفره_بابرکت_امام_حسین علیه السلام هستیم
زمان:پنجشنبه 3 اسفند ماه 1402
از ساعت 19/30
مکان:خیابان عاشق اصفهانی شرقی خ ولی عصر آستان مقدس امامزاده سید یحیی علیه السلام جلوان
از عموم مردم عزیز خواهران و برادران دعوت میشود در این محفل نورانی شرکت فرمایند
#میعادگاه_فرهنگی_افق
آستان مقدس امامزاده سید یحیی علیه السلام.
https://rubika.ir/miadgaheofogh روبیکا
ایتا. https://eitaa.com/miaadgaheofogh
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اگر میخواهید بدانید که با شرکت در #انتخابات چگونه به رفع تحریم ها کمک میکنید، حتما این سه دقیقه را گوش کنید
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💢 سلسله نشست های گفتمان انقلاب اسلامی #انتخاب_مردم
📌 مشارکت در انتخابات چه تاثیری بر قدرت بین المللی ایران دارد؟
🔻کارشناس:
🔹دکتر فواد ایزدی
استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل بینالملل
به دعوت مرکز نسرا تهران بزرگ
📆 سه شنبه یک اسفندماه ۱۴۰۲
🕗 ساعت ۱۷
📲 پخش زنده از کانال بصیرت در پیام رسان روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/baseeratt
🚩نهضت سواد رسانهای انقلاب اسلامی(نسرا)
🆔 @nasraa_ir
✨جشن با شکوه میلاد نور✨
⚡️شامل برنامه های شادومتنوع:
✅سخنرانی
✅مولودی خوانی مداحان اهل بیت ع
✅مسابقه
✅پذیرایی
زمان :شنبه پنجم اسفند ماه از ساعت ۱۵
مکان:محله جلوان ورودی مسجد امیرالمومنین ع
https://rubika.ir/miadgaheofogh روبیکا
ایتا. https://eitaa.com/miaadgaheofogh
قسمت صد و چهلم:
سناریو
مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم ... می خواستم برم و از اونجا دور بشم ...
یاد پدرم و #نارنجی گفتن هاش افتاده بودم ... یه حسی می گفت ...
ـ با این اشک ریختن ... بدجور خودت رو تحقیر کردی ...
حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر فکر کنم ... خدائیه یا خطوات شیطان ... که نزاره حرفم رو بزنم ...
هنوز قدم از قدم برنداشته ... صدای #سعید از بالای بلندی ... بلند شد ...
ـ مهرااااان ... کوله رو بیار بالا ... همه چیزم اون توئه ...
راه افتادم ... دکتر با فاصله ی چند قدمی پشت سرم ...
آتیش روشن کرده بودن و دورش نشسته بودن ... به خنده و شوخی ... سرم رو انداختم پایین ... با فاصله ایستادم و #سعید رو صدا کردم ...
اومد سمتم ... و کوله رو ازم گرفت ...
ـ تو چیزی از توش نمی خوای؟ ...
اشتها نداشتم ...
- مامان چند تا ساندویچ اضافه هم درست کرد ... رفتی تعارف کن ... علی الخصوص به #فرهاد ...
نفهمیدم چند قدمی مون ایستاده ...
ـ خوب واسه خودت حال کردی ها ... رفتی پایین ... توی #سکوت ...
ادامه سناریوی #سینا و #دکتر با #فرهاد بود ... ولی من دیگه حس حرف زدن نداشتم ... لبخند تلخی صورتم رو پر کرد ...
ـ ااا ... زاویه، پشت درخت بودی ندیدمت ...
سریع کوله رو از سعید گرفتم ... و یه ساندویچ از توش در آوردم ... و گرفتم سمتش ...
- بسم الله ...
#نسل_سوخته_قسمت_140