💚هر روز با آقام حرف میزدم
🔸 اسمش « #عبدالمطلب_اکبری» بود. چون #کر و #لال بود، خیلیا مسخرهاش میکردن.
یه روز رفتیم کنار قبرستان و #عبدالمطلب رو دیدیم که با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت « #شهیدعبدالمطلب_اکبری»!
ما هم کلی #خندیدیم و #مسخرهاش کردیم! هیچی نگفت؛ سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت.
🔸 فردای اون روز عازم #جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد #شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست، قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهاش کردیم!😳😳😳
🔸 #وصیت_نامهاش خیلی سوزناک بود:
نوشته بود: «یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن😔! یک عمر هر چی میخواستم به مردم #محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهام کردن😔!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما #مَردُم! ما رفتیم. بدونید هر روز با #آقام_امام_زمان حرف میزدم. آقا خودش گفت: تو #شهید میشی...»😍
📚 #منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
بعد از شمـا
#اخلاصمان به اختلاس رفت
#ایمانمان رنگ باخت
#محبت ها و بردبارے ها تمام شد
#صفا و سادگےدر رنگ دنیا رنگ باخت
وقتے از رنگ #جبهه فاصلہ گرفتیم
حنایمان دیگر رنگے ندارد😔 💔
نکند شرمنده خونتان شویم😔
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
💚 #شهدا_و_امام_رضا_ع
بسیاری از مواقع وقتی به مشکلی برمیخوردیم یا آقا #حمیدرضا خسته میشد یا در کارش گیر میکرد سریع به #مشهد میرفتیم اصلا هم دربند جا و وسیله نبودیم. یک بار با ماشین، یا بار با قطار و اگر شرایط مناسب بود با هواپیما میرفتیم و شده بود حتی پول نداشتیم قرض میکرد و میرفتیم اگر هم امکان همراهی من نبود خودش تنها میرفت.
میرفت یک انرژی و مددی از #امام_رضا (ع) میگرفت و بر میگشت. برای همین سفرهای مشهدمان خیلی زیاد بود و امام رضا (ع) به ما #محبت میکرد.
✍همسر #شهیدحمیدرضا_اسداللهی
#چهارشنبه_هایی_امام_رضایی
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
#برگی_از_خاطرات_افلاڪیان
در آخرین سفر محمد به #کردستان، برای بد رقه تا نزدیکی ماشین رفتم. وقتی می خواستم او را #ببوسم و خداحافظی کنم، با حجب و حیای خاصی سرش را پایین انداخته بود.
این کار او مایه #تعجب من شد ولی چیزی نگفتم. در کردستان به یکی از دوستانش گفته بود وقتی #مادرم می خواست مرا ببوسد، به صورت مادرم نگاه نکردم. می ترسیدم #محبت فرزند و مادر مانع از رفتنم شود و از راه خدا باز بمانم، چرا که این بار حتماً #شهید خواهم شد...
🌷 #شهید_محمدرضا_افیونی🌷
✍به روایت مادربزرگوارشهید
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
میعادگاه هفتگی باشـهداشهرستان دیلم
✍امشب . . .
سر بر سجده میگذارم
زیرِ لب نامَت را زمزمه میکنم
نالهی #العفو سر میدهم و بغضهای فرو
خورده ام را آزاد میکنم .
دلگیرم از خودم و دنیایی که بی تو برای خودم ساختهام.دلگیرم از خودم و نفسِ ضعیفم کههرگاه کفهی ترازویش پر از #محبتِ نگاهَت شدـبا آهِ حرامی خرابش کرد...
حالا منم و یک دنیا #شرمندگی که با شوقِ #بخشندگیِ تو به سجاده ام پناه آوردهام .
آمدهام تا تو #قدرِ من را معین کنی ! 😔🙏
#الهی_العفو
💠 @miadgahe_deylam