امروز دیگه end of the day نیست قشنگ start of the day ئه😂

امروز از ۹ رفتم مدرسه و امتحان دادم و از اون به بعد تا همین الان این کلاس ریاضی اون کلاس ریاضی اسیر بودم . قشنگ‌ جنازم

امروز عسل کیف من و گرفته بود مثل این بچه ها دنبالم راه میفتاد. عسل رفت آب بخوره یه لحظه رفتم تو آینه خودمو نگاه کنم دیدم اومده دنبالم. میگم اینجا چیکار میکنی میگه من تنها آب نمیخورم😂

بعد یه لحظه اومدیم خونه ما استراحت کنیم بریم‌کلاس بعدی عسل با مامانم جور شده بود نزدیک بود دوتایی من و پرت کنن بیرون

من و عسل خورده بودیم بهم داشتیم همه همکلاسیای قدیمی عسل و همکلاسیای من و اذیت میکردیم بعد بچه ها اینجوری بودن که باشه سارا تنها میشیم دیگه. 😂

یه بارم که سر آب‌بازی شوخی شوخی تا اندرون یکی از بچه ها که خیلی پرابهته رو خیس کرده بودم و کفشاشم صدای آب میداد :))))

سر اون آب بازی من خودمو تا ۵ روز میتکوندم قطره قطره آب ازم میریخت

بعد تازه بعدشم قرار نبود با ماشین بریم خونه کل راهو خیس خیس پیاده رفتیم :)))))

هرکی مارو میدید فکر میکرد وارد فیلم ترسناک شده زامبیا حمله کردن

امروز آریانا یه عکس از من نشون داد که رو صندلی لم دادم و دارم آب اناری که سارا گفت بخریمو میخورم و بهش فحش میدم :)))

وقتی بی لیاقتی به روایت تصویر:

https://eitaa.com/midnightrain/703 بچه ها ما خوشحال و خندان خریدیم و سارا هم گفت نمک بزنید خیلییی خوشمزه تر میشه چهارتا احمق به حرفش گوش کردیم و نمکم زدیم و وقتی خوردیم دهنمون جفت شد :))) جفت جفت جفت بهش که نگاه کردیم خیلی نکبت طور گفت البته سلیقه ای بود 😀.