هدایت شده از بسمت خدا | سیروسلوک
✳ نماز شب
🔻 مسئولیت خوابگاه با من بود و معمولا برای اطمینان از اینکه تاسیسات خوابگاه دچار اشکال نشده باشد، به قسمتهای مختلف خوابگاه سر میزدم. خیلی وقتها ساعت ۴ صبح آقای #مجید_شهریاری را در #نمازخانه میدیدم. اول فکر میکردم که چون با سه چهار نفر دیگر در یک اتاق هست، به نمازخانه میرود تا در جای خلوت درس بخواند. بعدها متوجه شدم که ایشان #نماز_شب میخواند.
📚 برگرفته از کتاب #شهید_علم؛ خاطرهی ۱۰
👤 به نقل از یکی از کارمندان دانشگاه
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🆔️ @nafeleshaab
هدایت شده از بسمت خدا | سیروسلوک
✳️ وصلهٔ نفس!
🔻 تراشهٔ کبریت را در جاظرفی انداخت و به طرف در رفت. از پشت چشمی نگاه کرد. «عباس است!» در را باز کرد.
- چه عجب از این طرفها؟!
- برای مأموریتی آمدم به پایگاه. گفتم سری به تو بزنم.
نگاهی به لباس پرواز او انداخت.
- لباس را در بیاور.
عباس بلند شد تا لباسش را درآورد. روحالدین نگاهی به او انداخت؛ وصلهای بر سر زانو!
- هنوز همان اخلاق دانشجویی را داری؟ بابا دیگر برای خودت کسی هستی.
عباس بابایی خم شد و وصلهٔ سر زانویش را نوازش کرد.
- میدانی رفیق، این وصله را به نفسم زدم تا زیاد بلندپروازی نکند.
📚 از کتاب #آواز_پرواز | زندگینامهٔ داستانی #شهید_عباس_بابایی
📖 صفحات ۳۰ و ۳۱
✍ #راضیه_تجار
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed